دیدگاهسیاسی

سقوط حزب «الدعوه»

سران حزب الدعوه می توانستند با کنارگذاشتن اختلافات و خودخواهی ها در کارزار انتخاباتی عراق تحت یک لوا گام به میدان بگذارند اما با نادیده گرفتن یکدیگر حزب را به فروپاشی نزدیک تر کردند.

میدل ایست نیوز: حزب الدعوه در طول چهارده سالی که در عراق در رأس امور بود تلاش می کرد تمام هواخواهان سیاسی و افراد ذی نفع را در کنار خود داشته باشد و مقررات تشکیلاتی را نادیده بگیرد. به گزارش «میدل ایست آنلاین» این حزب مردم را در اولویت قرار نداد و به همین دلیل در سال های ابتدایی عمر خود و پس از آنکه حتی روزی مردم را تحت کنترل خود درآورد، به تدریج دچار ضعف و ازکارافتادگی شد و مشخص شد که این حزب روزنه امید دروغینی بیش نبوده، آن هم بدون اینکه میان اپوزیسیون و قدرت تفاوتی قائل شود.

نمی توان حکومت سال های 2014 و 2018 میلادی را با یکدیگر مقایسه کرد و منصفانه نیست که دو فرد هرچند از یک جناح باشند را با یکدیگر برابر دانست. نمونه های تاریخی بسیاری وجود دارد که شخصیت های مختلف از جایگاه های خود با اعتراف به ضعف و ناتوانی استعفا داده اند؛ اما در مقابل تحریف مفهوم انتقال مسالمت آمیز قدرت گویا به قاعده و قانون سیاست عراق تبدیل شده که در آن طرف های سیاسی بر جایگاه های خود چنگ انداخته اند حتی اگر به فروپاشی حکومت، ضعف اقتصاد، گسترش فساد و تروریسم و فقر منجر شود. چهارده سال است که ناکامی ها همچنان ادامه دارد و طبقه ای سیاسی برای به سلامت گذشتن از مرز خطرها استخوان های شهروندان عراقی را در زیر پا خرد می کند. اما حیدر العبادی این قاعده را برهم زد و به طور مسالمت آمیز قدرت را به دست گرفت تا پیام آور آغاز مرحله جدیدی از تاریخ سیاسی عراق باشد.

عبادی همانند نخست وزیر پیشین تلاش نکرد مسائل دولتی را مانند مسائل حزبی یا خانوادگی حل و فصل کند. حزب الدعوه از پیری و ازکارافتادگی رنج می برد و اداره امور آن به شیوه خانوادگی باعث شده بود نتواند با عموم مردم عراق ارتباط داشته باشد و به آنان رسیدگی کند.

هنوز داستان های اعدام ها، تشییع جنازه ها و وحشی گری تروریست ها برای ارتکاب جنایت در عراق زبان به زبان می چرخد. عراقی ها معتقدند تلاش ها برای جلوگیری از تروریسم هرگز با یک قطره از خون شهیدان، اشک های مادری که فرزند خود را از دست داده، نیازهای یتیمان و حقوق شهروندی که همانند سایر مردمان جهان خواستار زندگی و زنده بودن است، برابری نمی کند. مردم عراق خواهان این بودند که به بخشی از وعده های حزب حاکم که همواره ندای ترجیح منافع ملی بر منافع شخصی را سر می دهد برسند. اما حکومت عراق برای 14 سال در پی این بود که هواداران سیاسی و وابستگان خود را در کنار هم جمع کند و مقررات تشکیلاتی را نادیده بگیرد. این حزب مردم را در اولویت قرار نداد بنابراین در عنفوان عمر دچار ضعف و از کار افتادگی شد و قدم در مسیری گذاشت که با شیوه ای استبدادی، روزی مردم را تحت کنترل خود در بیاورد.

حکومت بر مردم باید بر اساس برابری باشد، نه تصفیه های سیاسی. اما حزب الدعوه درست در مسیر تصفیه دشمنی ها و از هم گسستن صفوف و آرایش شرکای سیاسی خود قدم برداشت. این حزب درمورد اینکه رویکرد کدام یک از دو شاخه معروف «اخوان المسلمین» را در پیش بگیرد دچار سردرگمی شد. اخوان المسلمین در مصر پس از گذشت 85 سال توانسته بود قدرت را به دست بگیرد اما پس از یک سال به دلیل شدت عمل و دور شدن از قوانین مدنی با تظاهرات میلیونی مردم مواجه شد و تنها یک سال پس از روی کار آمدن سقوط کرد. در مقابل اردوغان (که پیرو شاخه دیگر اخوان المسلمین در ترکیه است) تک روی در قدرت را در دستور کار خود قرار داد، حتی اگر به نادیده گرفتن آزادی های عمومی منجر می شد. نتیجه این اقدامات این بود که اگر دست پیروان این رویکرد از قدرت دور می ماند، تحت تعقیب قرار می گرفتند و به اتهام سلطه جویی و مسائل دیگر شاید کارشان به اعدام کشیده می شد. حزب الدعوه به دست خود سقوط خود را رقم زد که همه این ها نتیجه اصرار برای در اختیار داشتن قدرت، وجود اختلافات میان دو قطب این حزب و بالاتر از آن درگیری رهبران حزب الدعوه برای اثبات نخست وزیر منتخب خود بود.

رهبران حزب الدعوه اشتباه می کردند که تکیه به قدرت را راه بقای خود می دیدند. آنان برخی از رهبران را حذف کردند و در مقابل هوادارن ذی نفع و برخی از خانواده ها را بر سر کار آوردند و چشم امید به صندوق های رأیی داشتند که قدرت می توانست برای آنان به ارمغان بیاورد.

حزب الدعوه تنها یک بار سقوط نکرد! اما هربار جناح های سیاسی این حزب را درست مانند جسدی بیمار با چنگ و دندان حفظ کردند، در حالی که سران این حزب همچنان بر خودخواهی های خود پافشاری می کردند؛ زیرا مرحله گذشته تحمل سقوط حزب حاکم را نداشت. شخصی سازی قدرت توسط سران حزب الدعوه اجازه به کار بردن و گسترش امکاناتی که این جایگاه در اختیار آنان گذاشته بود را به آنان نداد و زمانی که عبادی علی رغم سابقه و گذشته خود نخست وزیر عراق شد، رئیس این حزب و اعضای سرشناس آن به اقدامات انتقام جویانه علیه عبادی دست زدند. اولین قدم ها برای سقوط آشکار حزب الدعوه زمانی برداشته شد که نامزدهای آن در کارزار انتخاباتی حاضر به مشارکت در یک لیست متحد با عنوان «حزب الدعوه» نشدند، (بلکه با تقسیم به دو قطب، تحت عنوان دو ائتلاف قانون و نصر پای در این میدان نهادند). مفهوم احزاب متعلق به سران و بزرگان نیست، بلکه از آن مردم است و با از خود گذشتگی گره خورده است. اما مالکی با اصرار برای بازگشتن به قدرت یا داشتن حمایت روحانیت در این مسیر، فرصت های انتخاباتی و سیاسی حزب الدعوه را بر باد داد. رویکرد تکیه به قدرت به عنوان یکی از اصول فعالیت های حزبی، در صورت دور ماندن از قدرت، به معنای سقوط آشکار و علنی آن حزب است که دیگر فرصتی برای عرض اندام باقی نمی گذارد؛ مگر آنکه نسل از کار افتاده آن حزب کنار بروند و نیز خودخواهی ها برچیده شود. می توان گفت اگر مالکی از کاندیداتوری کناره گیری می کرد و با حیدر العبادی در یک لیست انتخاباتی قرار می گرفت حزب الدعوه دست کم تمام آرای ممکن برای هر دو لیست انتخاباتی را به دست می آورد. اما مالکی با اصرار برای نادیده گرفتن عبادی موجب پراکنده شدن حامیان و نیز اعضای حزب شد. بدین ترتیب اعضای حزب و درواقع تماشاگرانی که از حضور حزب الدعوه در رأس قدرت بهره می بردند، پراکنده شدند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا