سیاسی

دلیل استقبال مقامات و شخصیت های سیاسی عراق از مسعود بارزانی

«مسعود بارزانی» رئیس حزب دمکرات کردستان عراق پس از برگزاری همه پرسی جدایی اقلیم، نخستین بار است که به بغداد سفر می کند تا این چنین خود را دوباره در صحنه سیاسی عراق مطرح سازد.

میدل ایست نیوز«حسن حامد سرداح»، نویسنده و تحلیلگر عراقی در یادداشتی برای وبگاه خبری المعلومه، به بازخوانی ابعاد پنهان سفر مسعود بارزانی به بغداد و چرایی استقبال شخصیت های سیاسی عراق از وی پرداخته است. وی می نویسد:

چه گوارا، انقلابی آرژانتینی می گوید: «کسی که وطنش را بفروشد و به میهن خویش خیانت کند، همانند کسی است که برای غذا دادن به سارقان از خانه پدرش دزدی می کند، این فرد را نه پدرش مورد بخشش قرار می دهد و نه دزدان بابت کاری که برایشان کرده است، به او پاداشی می دهند.» این سخنی است که دهها سال پیش توسط چه گوارا گفته شده است اما مفهوم آن در عراق متفاوت است به گونه ای که شخص خائن که حتی دزدان نیز از او نفرت دارند، از سوی به اصطلاح رهبران کشوری که این فرد خواهان تقسیم و ایجاد فتنه در آن بود، با پهن کردن فرشی قرمزی مورد استقبال قرار گرفت. و این رهبران سیاسی گویی که جنگ لفظی و خط و نشان کشیدن های «مسعود بارزانی» داعیه دار جدایی اقلیم کردستان از عراق را به بوته فراموشی سپرده بودند.

سفر بارزانی به بغداد از زمان پیاده شدنش از هواپیمای شخصی و استقبال بالاترین مقام قوه مقننه، یعنی رئیس پارلمان عراق از او را نمی توان با واژه ای جز «کمدی» توصیف کرد.این اسقبال در حالی صورت گرفت که وی هیچ سِمتی در قوه مجریه و یا مقننه ندارد و تنها رئیس حزبی است که مخالفانش را طرد کرده و مانع از ورود آنها به شهری می شود که تحت نفوذ حزب متبوعش قرار دارد. آیا توهینی بالاتر از زیر پا نهادن اصول و پروتوکل های دیپلماتیک می توان یافت ؟ماجرای سفر بارزانی و استقبال از او این واقعیت غیر قابل انکار را به اثبات می رساند که احزاب و رهبران سیاسی ما برای محافظت از منافع خود، حاضرند خواسته های همه شهروندان را قربانی کنند. این سیناریو در کشورهای اروپایی سرانجام متفاوت تری دارد به طوری که «کارلوس پوچدمون» رهبر ایالت جدایی طلب کاتالونیا پس از تلاش برای جدایی از اسپانیا با اتهام شورش و ایجاد آشوب بازداشت و سپس محاکمه شد چرا که آنجا هر وقت سخن از وحدت و یکپارچگی وطن و احترام به کرامت و عزت شهروندان در میان باشد، هیچ تعارفی در کار نیست.

شخص بارزانی علیرغم درخواست های بین المللی و منطقه ای و همچنین سخنرانی های انقلابی رهبران سیاسی کشور که شب و روز همچون پتکی بر سر ما فرود می آمد، نتائج همه پرسی جدایی اقلیم از عراق را لغو نکرد و همچنان بر تعویق و نه لغو این همه پرسی تا زمان فراهم بودن شرایط و زمان مناسب آن، تاکید دارد تا هر وقت بخواهد از آن به عنوان اهرم فشار و عامل تهدید بهره برداری کند.این شخص حالا با در آوردن لباس کُردی که در همه سفرهای داخلی خود آن را به تن داشت و پوشیدن کت و شلوار رسمی که غالبا در سفرهای خارجی از آن استفاده می کند به بغداد سفر کرد،این چنین بارزانی با کت و شلوار رسمی که پوشیده بود می خواست این پیام روشن برساند که کردستان در قاموس سیاسی اش، دیگر بخشی از عراق نیست. وی درست زمانی به بغداد سغر کرد که «برهم صالح» رئیس جمهور کشور به رم سفر کرده بود تا این چنین به دلایل متعددی از دیدار با او سر باز بزندٰ؛ مهم ترین دلیل این است که بارزانی طعم تلخ شکست در موضوع انتخاب برهم صالح به ریاست جمهوری عراق را هنوز در کام خود احساس می کند تا جایی که مانع از ورود رئیس جمهور به اربیل شد که بارزانی در مقام رئیس باندی که گرایش های قبیله ای را هنوز رها نکرده، بر آن تسلط دارد.

چه بسا گروهی مرا به جفا در حق بارزانی و تلاش برای تیرگی سفر وی متهم کنند اما واقعیتی که نمی توان نادیده گرفت این است که این مرد هنوز ذهنیت قومی و قبیله ای خود را حفظ کرده است و نمی تواند از آن دست بشوید، جدایی «مصطفی بارزانی» پدر مسعود، از حزب دمکرات کردستان که پس از تصمیم دفتر سیاسی حزب در سال 1964 میلادی اتفاق افتاد، در همین راستا قابل توضیح است. این اقدام نخستین جرقه در شکل گیری دودستگی در میان کُردها بود و منجر به تقسیم حزب دمکرات کردستان به دو دسته شد؛ رهبری دسته نخست را ملا مصطفی بارزانی بر عهده داشت و به «ملالی» معروف شدند و دسته دوم تحت رهبری «جلال طالبانی» و «ابراهیم احمد» پدر زن طالبانی قرار داشت که بعدها با اسم «جلالی ها» شناخته شدند، این چنددستگی بعدها با گسترش درگیری میان این دو دسته، باعث بروز شکاف و تشکیل اتحادیه میهنی کردستان شد، درگیری های مذکور تا حد وقوع درگیری مسلحانه بین پدر و پسر شد به طوری که فرزندان ملا مصطفی از همسر اول خود (لقمان، عبیدالله، صابر) به دلیل مخالفت با سیاست های پدر و شیوه برخورد وی با همقطارانش در درگیری جلالی ها علیه بارزانی، به آنها پیوستند.

این رخدادها باید درس عبرتی برای عدم اعتماد به شخص بارزانی باشد که سناریوی پدرش را با جلال طالبانی تکرار کرد و وی را به صدام حسین فروخت، بارزانی در ادامه با مالکی هم پیاله شد اما مدتی بعد میزبان کنفرانسی در اربیل بود که دستور کارش استیضاح مالکی بود، بارزانی در سال 2014 میلادی سیاست ملایم عبادی را می ستود اما در یک چشم بر هم زدن وی را شخصی خواند که کرکوک را به زور اشغال کرده است. امروز نیز بارزانی «عادل عبدالمهدی»، نخست وزیر عراق را «دوست کُردها» توصیف می کند اما کسی نمی داند این دوستی بارزانی تا کی به درازا خواهد کشید.

کوتاه سخن آنکه استقبال از بارزانی آنهم به این شکل، وی را در موضعی قدرتمند قرار می دهد که هر وقت بخواهد می تواند شروط خود را تحمیل کند، مسئولیت این امر بر گردن رهبران سیاسی قرار دارد که ملت به آنها اعتماد کرده و فریاد «بارزانی خائن است» سر دادند، این مسئولان باید دلیل این استقبال را به مردم توضیح دهند. در پایان پرسشی وجود دارد که باید بدان پاسخ داد: آیا بارزانی با حالت ندامت و پشیمانی به بغداد و نجف سفر کرد یا بار دیگر حیله و ترفندی برای معامله بر سر مخالفین خود، در کار است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا