عبدالمهدی و سروصداها بیرون در!
آقای نخست وزیر، این هیاهو که بیرون درِ دفترت میشنوی، صدای احزابی است که هرچه سکوت کنی داد و بیدادشان بلندتر میشود، هر روز این کار را خواهند کرد، تا وقتی که در را باز کنی و بر سر همه شان فریاد بزنی: ساکت!
میدل ایست نیوز: مشرق عباس در یادداشتی در روزنامه الحیات می نویسد: روشن است که دیگر «ماه عسل» عادل عبدالمهدی، نخست وزیر عراق، با نیروهای سیاسی و رسانهها و تودههای مردم رو به پایان است و رفتهرفته پتکها آماده میشود و اتهامات سیاسی در کنار انتقادات بهجا و نابهجا از کندی تحرک سیاسی در کشور بالا میگیرد. این چیزی است که هر روز در رسانهها و شبکههای اجتماعی میبینیم.
نمیدانیم عبدالمهدی، که نه هیچ تشکل سیاسی خاصی پشت او ایستاده، نه نیروهای نظامی و شبهنظامی خاصی از او حمایت میکنند، نه رسانههای خاصی برایش تبلیغ میکنند، نه گروهی از فعالان اقتصادی پشتیبانی ویاند، آیا خود از پیامدهای سکوتش دربرابر طوفانهای سیاسی بزرگی مانند اظهارات مقتدی صدر درباره خرید و فروش مناصب در دولت یا اخباری که درباره بحران تحریمهای ایران به گوش میرسد یا ناتوانیاش از تکمیل کابینه یا سکوتش دربرابر گردنکشیهای احزاب خبر دارد یا نه؟
برای آنکه توصیف روشنی از صحنه سیاسی عراق و موقعیت عبدالمهدی در آن بدهیم، باید بگوییم که حقیقت آن است که، برخلاف نظر برخی بزرگترها در صحنه سیاسی عراق، عبدالمهدی «نامزد برآمده از مماشات سیاسی» نبود. برخلاف آنچه برخی میکوشند رواج دهند، او «نامزد پیشنهادی مرجعیت» هم نبود. باز برخلاف نظر بسیاری، او «نامزد پیشنهادی مقتدی صدر» هم نبود. بلکه او صرفا نامزدی برآمده از «بن بست سیاسی» بود. این بهترین تعبیر برای بیان شکست احزاب و نمایندگان طیفهای ملت عراق و آغاز فروکش کردن آنهاست. احزاب عراقی در لحظه احساس خطر انقراض تصمیم گرفتند بدون هیچ تضمینی به مردم خشمگین و ناامید و دستپاچه عراق این گزینه را پیشنهاد کنند و این ریسک را بپذیرند که یا او به «قهرمانی مردمی» تبدیل شود یا همه هزینههای شکست یکباره بر سر او ریخته شود.
عبدالمهدی متفکر و نویسنده و سیاستمداری با سابقه سیاسی بسیار متنوع حتما میداند که نیروهای سیاسی که پیشتر چند بار با حضور او مخالفت کردهاند حاضر نیستند ببینند او به یک قهرمان تبدیل شود. آنها ترجیح میدهند او نقش میانجی را بازی کند و احزاب را از مرحله سخت کنونی عبور دهد تا فرصت داشته باشند پوستاندازی کنند و با نامها و شعارهای تازهای متناسب با مرحله اجتنابناپذیر انقراض احزاب سنتی دوباره به میدان آیند.
بهروشنی میشود دید که لحن خشم و اتهام و حتی سخره که خیلی زود علیه عبدالمهدی و دولت وی آغاز شد دو عامل دارد: نخست عامل سیاسی که مربوط میشود به تمایل احزاب سیاسی به «کشتن گربه دم حجله» و اثبات قدرت بی چون و چرای خودشان و به اینکه تصمیمگیریها در اتاقهای تنگ و تاریک حزبی انجام شود؛ و دوم عامل مردمی که به سکوت عبدالمهدی و خودداری وی از مقاومت دربرابر رهبران احزاب و زیادهخواهیهای آنان در تحویل لیستی از نامزدها برای وزارتخانهها که خشم عمومی را برانگیخت.
همین جاست که باید موقعیت عبدالمهدی در صحنه سیاسی کشور را حتی شاید به خودش یادآوری کرد. اتفاقات و دادهها و تحولات سیاسی و مردمی باعث شد که او در برابر سیاهه بلندی از احزاب و نیروهای مسلط تنها باشد. قدرت مخالفت او دربرابر قدرت آن احزاب در کنار زدنش هیچ است. اما اگر به این نکته توجه کند که این احزابی که چنین دربرابرش گردنکشی میکنند در اوج ضعف و در آستانه فروپاشی کاملاند و در حال تنازع برای بقا هستند و از این بالاتر همگیشان برای زنده ماندن به او نیازمندند، در این حالت او برنده میدان خواهد بود.
وقتی نخست وزیر عراق این پایگاه قدرتمند را دریابد شاید تعریفهایش از قدرت و ضعف عوض شود و اینگونه حاشیه امنی برای تحرک گسترده و غافلگیر کردن نیروهای سیاسی و در دست گرفتن زمام امور و هدف قرار دادن مراکزی که مانع شکوفایی دولت می شوند و اجرای برنامههای دائمی برای ضعیف ماندن آنها پیدا میکند.
درست است… کشورهایی با مردمانی پویا و خشمگین مانند عراق نمیتوانند برای تحول راستین بر یک فرد متکی باشند. اما این یک فرد میتواند دروازهای به روی تغییرات امن و با کمترین هزینه را باز کند. به شرطی که این فرد خود از در رویارویی برآید نه دلجویی. این فرد باید به این واقعیت برسد که بیرون از میدان سیاست است و مسائل شخصی و روابط تاریخی و تهدیدات حزبی نمیتواند و نباید او را به مرحله خودکشی در راه بقای احزاب سرتاپا فاسد بکشاند.
آقای نخست وزیر، این هیاهو که بیرون درِ دفترت میشنوی، صدای احزابی است که هرچه سکوت کنی داد و بیدادشان بلندتر میشود، هر روز این کار را خواهند کرد، تا وقتی که در را باز کنی و بر سر همه شان فریاد بزنی: ساکت!