- سلمان در این چهار سال 10 بار دست به تغییرات در کابینه زده است. همه می دانند که این تغییرات نه در چارچوب بوروکراتیک که در بافت تعدیل موازنه قدرت انجام شده است.
- کنار زدن نیروهای قدیمی باعث ایجاد شکاف های عمومی خطرناکی در خانواده سلطنتی شده و احتمال انفجاری کنترل نشده در آینده را تقویت می کند.
- هدف اصلی بن سلمان تمرکز قدرت و جاانداختن جانشین و دور کردن مدعیان و رقبا از دیگر جناح های خانواده سلطنتی (عبدالله، نایف، فهد، سلطان) بود.
- در چهار سال گذشته هیئتی از مستشاران که محمد بن سلمان آن را تعیین کرده بود حکومت را اداره می کردند و هیئت وزیران به هیئتی تشریفاتی تبدیل شده بود که جلساتش فقط برای گرفتن عکس یادگاری بود.
- وعده های سند 2030 برای حل مشکل بیکاری و مسکن و کسری بودجه و افزایش سرمایه گذاری خارجی نیز همه و همه شکست خورد.
- در پرونده حقوق بشر هم دوره ملک سلمان بی تردید سیاه ترین پرونده را در مقایسه با پادشاهان سابق دارد.
میدل ایست نیوز: «فؤاد ابراهیم» نویسنده عربستان ساکن لندن دارای مدرک دکترا از دانشگاه «سواس» انگلستان در مقاله ای به مناسب آغاز پنجمین سال سلطنت «ملک سلمان بن عبدالعزیز» در عربستان سعودی به ارزیابی عملکرد چهارساله او پرداخته است.
در این مقاله که در روزنامه لبنانی «الاخبار» منتشر شده آمده که دوره سلطنت ملک سلمان (از 23 ژانویه 2015، دقیقا 4 سال) بیش از هر چیز شبیه یک «تراژدی گام به گام» بود. چون بر میراث گذشتگان خود انقلاب کرد و توافقات خانوادگی را همچون سنتی مقدس و بی چون و چرا تثبیت کرد و آن را تضمین دائمی برای ماندن در قدرت ساخت، و ازهمه اینها بالاتر با اینکه دانست که اشتباهات پسرش چه پیامدهای فاجعه باری دارد همچنان برای او حاشیه امنی ساخت با این منطق که هنوز کار کمرشکنی نکرده است.
داوری درباره چهار سال سلطنت ملک سلمان، معادل یک دوره دولت در بسیاری کشورها، کار دشواری نیست. معیارهای «شاخص عملکرد» (KPI) کافی است تا به نتایج لازم برسیم. در سطح ترکیب دولت، سلمان در این چهار سال 10 بار دست به تغییرات در کابینه زده است. همه می دانند که این تغییرات نه در چارچوب بوروکراتیک که در بافت تعدیل موازنه قدرت انجام شده است. وضعیتی که در آن ائتلاف خانوادگی خانواده حاکم نادیده گرفته شده و نظام حکومتی الیگارشی آلوده به فساد به جای آن نشسته است. اینگونه است که این وضعیت جدید باعث ایجاد نظام حکومتی باثباتی نشده است. کنار زدن نیروهای قدیمی باعث ایجاد شکاف های عمومی خطرناکی در خانواده سلطنتی شده و احتمال انفجاری کنترل نشده در آینده را تقویت می کند.
کاری که ملک سلمان در چهار سال سلطنتش در بازسازی تقسیم قدرت کرد (هم در سطح اجتماعی و هم در سطح خانواده سلطنتی و روابط آن با نهاد دینی) از زمان تأسیس سلطنت سعودی تا کنون سابقه نداشت. خلاصه اینکه هدف اصلی بن سلمان تمرکز قدرت و جاانداختن جانشین و دور کردن مدعیان و رقبا از دیگر جناح های خانواده سلطنتی (عبدالله، نایف، فهد، سلطان) بود. ملک سلمان از اولین لحظه های رسیدن به سلطنت و پیش از دفن ملک عبدالله این عملیات را آغاز کرد: برکناری فوری همه فرزندان ملک عبدالله از سمت هاشان و انحلال 12 کمیته و شورا در 29 ژانویه 2015 و ایجاد دو شورای جدید: شورای امور سیاسی و امنیتی به ریاست محمد بن نایف و شورای امور اقتصادی و توسعه به ریاست محمد بن سلمان. این خود به معنای تضعیف هیئت وزیران و تقویت نهادی مشورتی بود که همه اعضایش به انتخاب این دو شاهزاده (محمد بن نایف و محمد بن سلمان) تعیین می شدند. پس از چند ماه عزل و نصب هایی صورت گرفت تا اینکه بالاخره محمد بن سلمان ولیعهد و وزیر دفاع و رئیس این دو شورا و در عمل حاکم اصلی کشور شد.
در تازه ترین تعدیلات در وزارتخانه ها که در 27 دسامبر گذشته اعلام شد، نشانه های بحرانی عمیق نمایان است. اینکه کشور میان منطق حکومت و منطق باند بلا تکلیف مانده است. در چهار سال گذشته هیئتی از مستشاران که محمد بن سلمان آن را تعیین کرده بود حکومت را اداره می کردند و هیئت وزیران به هیئتی تشریفاتی تبدیل شده بود که جلساتش فقط برای گرفتن عکس یادگاری بود، جلساتی که هفته ای یک بار سه شنبه ها برگزار می شد. اما اداره امور مملکت به دست مستشارانی در دربار بود که البته همه شناخته شده اند: سعود القحطانی، ترکی آل الشیخ، محمد آل الشیخ، بدر العساکر، حازم زقزوق، احمد الخطیب، یاسر الرمیان، و محمد التویجری. این هیئت که برخی از آنها در نهادها و مؤسسات بین المللی کار کرده اند اختیارات مطلق دارند و به هیچ کس جز شخص ولیعهد پاسخگو نیستند.
اصلاحات… پرتاب آزاد
در پی گزارش هشدارآمیز صندوق بین المللی پول درباره بحران اقتصادی در عربستان تا سال 2020، در آوریل 2016 «سند چشم انداز عربستان 2030» پرده برداری شد. این سند بیشتر شبیه یک رمان بود تا یک چشم انداز علمی به مسائل کشور. برگردیم به معیارهای شاخص عملکرد: در این سه سال که از اعلام این سند می گذرد اقتصاد عربستان هیچ رشدی نداشته است. این وعده که درآمد مالیاتی یک پنجم درآمدهای دولت را تشکیل خواهد داد عملی نشده است. بلکه برعکس، آمارهای نهادهای مستقل از وخامت بیشتر وضعیت اقتصادی خبر می دهند. چند عقب نشینی مهم در پروژه های اقتصادی مؤید همین ادعاست: توقف طرح تبدیل شرکت آرامکو به یک شرکت سهامی عام، توقف اجرای پروژه های انرژی خورشیدی و شهرک فضایی و شهرک نیوم به علت نبود نقدینگی و نبود سرمایه گذاری خارجی (بر اساس گزارش بلومبرگ در ژوئن 2018).
وعده های این سند برای حل مشکل بیکاری و مسکن و کسری بودجه و افزایش سرمایه گذاری خارجی نیز همه و همه شکست خورد. بر اساس آمارهای رسمی هیئت آمار عربستان، در سه ماهه چهارم سال 2018، 13 میلیون نفر در عربستان مشغول به کارند که 9.9 میلیون نفر از آنها خارجی و 3.1 میلیون نفر عربستانی اند و 1.1 میلیون عربستانی جویای کارند.
تغییراتی که محمد بن سلمان در کشور ایجاد کرد و «توماس فریدمن» کارشناس برجسته امریکایی آنها را «انقلاب از بالا» خواند اکنون معلوم شده که کاملا توخالی بوده است. آنچه بر همه پوشیده مانده بود با قتل «جمال خاشقجی» مثل حبابی ترکید. اتفاقی که باعث فرار بی سابقه سرمایه از عربستان شد و بانک «جی بی مورگان» امریکا حجم آن این سرمایه های خارج شده را 90 میلیارد دلار در سال 2018 برآورد کرد. برای همین پس از این حوادث، دولت عربستان بانک ها را مجبور کرد که مانع از خروج اموال به خارج از کشور شوند.
نتیجه آنکه مستشارانی که از همه اختیارات برخوردار بودند هم اکنون نقش آتش نشان را بر عهده دارند. امروز همه آنچه به لحاظ اقتصادی ممکن به نظر می رسید به ناممکن های سیاسی و اجتماعی رسیده و همه فرصت ها از دست رفته است. حجم بدهی های دولت (181 میلیارد دلار که احتمالا در 2020 به 233 میلیارد دلار می رسد) و کسری بودجه (35 میلیارد دلار در سال 2019 پیش بینی شده، با نفت 85 دلاری) نشان می دهد که لایحه بودجه 2019 همان طور که بسیاری اقتصاددانان گفته اند لایحه خواب و خیال هاست. «زیاد داود»، کارشناس اقتصادی در «بلومبرک اکونومیکس» نویسندگان این لایحه را کسانی دانست که از قوانین علم حساب کاملا بی خبرند.
رکوردهای تازه در سرکوب
در پرونده حقوق بشر هم دوره ملک سلمان بی تردید سیاه ترین پرونده را در مقایسه با پادشاهان سابق دارد. تا پیش از این، دوره ملک فیصل دوره ویژه ای در سرکوب و قتل و شکنجه زندانیان سیاسی و پیگرد فعالان دانسته می شد، اما کارنامه او در این زمینه با کارنامه ملک سلمان قابل مقایسه نیست. در فاصله میان 2015-2018 حدود پنجاه جوان در استان قطیف با گلوله های دستگاه امنیت عربستان کشته شده اند (نه در تظاهرات، بلکه در حمله نیروهای امنیتی به خانه هاشان و تصفیه آنها در خیابان). آمار اعدام های سیاسی هم رکورد تازه ای در کشور ثبت کرده است، که معمولا به صورت دسته جمعی انجام می شود، از همه شاخص تر اعدام «شیخ نمر النمر» در 2 ژانویه 2016 با گروهی از فعالان مسلمان. در سال 2018، شمار اعدامیان در عربستان سعودی به 149 تن رسید. در اوت 2018 نیز برای اولین بار مدعی العموم عربستان خواستار حکم اعدام برای یک بانوی فعال حقوق بشر به نام اسراء الغمغام شد.
موارد مرگ زیر شکنجه نیز در این مدت افزایش داشته است، دست کم 10 شهروند عربستانی در زندان زیر شکنجه جان باخته اند، از جمله: مكی العریض، حبیب العقیلی، نزار آل محسن، محمد رضی الحساوی، حبیب الشویخات، و تركی الجاسر، سلیمان الدویش. کسان دیگری نیز بر اثر شکنجه سلامتی خود را کامل از دست داده اند، مثلا موسی القرنی دچار جنون کامل شد، مختار الهاشمی سکته مغزی کرد. صدها زندانی دیگر نیز در سال های اخیر در زندان اذیت و آزار می بینند. بیش از پنجاه فعال اجتماعی و حقوق بشری زن نیز در زندان های عربستان به سر می برند، از جمله: لجین الهذلول، إیمان النفجان، سمر بدوی، نسیمة السادة، عایدة الغامدی، عزیزة الیوسف، لمیاء الزهرانی، نوف عبد العزیز، فاطمة نصیف، هتون الفاسی، فاطمة البلوشی و دختر بچه اش، سماح النفیعی، شدن العنزی.