سیاسی

دردسر حمایت از سیاست های تخریبی/ دردسر ناتمام عراق برای جو بایدن (بخش دوم)

علی خضری که در بیشتر دوران جنگ عراق به عنوان یک مقام آمریکایی در سمت های گوناگون فعالیت داشته، در تابستان همان سال یکی از همین مقالات سرشار از نومیدی را برای واشنگتن پست نوشت. او دقیقا می دانست چه کسانی را باید به دلیل این فاجعه پیش آمده در عراق مقصر دانست: نوری المالکی، نخست وزیر وقت عراق، و مقامات آمریکایی به رهبری بایدن که از او حمایت می کردند.

نویسنده: مایک گیگلیو

میدل ایست نیوز: ظهور داعش در عراق سبب شد ده ها هزار غیرنظامی هم به تلفات جنگ عراق اضافه شوند. در تابستان 2014 که داعش از مرز سوریه حمله کرد، بیشتر نیروهای ارتش عراق که به بهای گزافی توسط نیروهای آمریکایی آموزش دیده بودند، پایگاه های خود را خالی کردند و داعش اسلحه های آمریکایی و خودروهای زرهی آنها را غصب کرد. چند روز بیشتر طول نکشید تا به بغداد برسند. اندکی بعد، تنها پرواز تجاری به بغداد از استانبول صورت می گرفت. احساس تباه شدن همه پیشرفت های حاصل شده و بیهودگی تلفات آمریکایی و عراقی کاملا مشهود بود.

علی خضری که در بیشتر دوران جنگ عراق به عنوان یک مقام آمریکایی در سمت های گوناگون فعالیت داشته، در تابستان همان سال یکی از همین مقالات سرشار از نومیدی را برای واشنگتن پست نوشت. او دقیقا می دانست چه کسانی را باید به دلیل این فاجعه پیش آمده در عراق مقصر دانست: نوری المالکی، نخست وزیر وقت عراق، و مقامات آمریکایی به رهبری بایدن که از او حمایت می کردند.

خضری خودش یکی از حامیان اولیه مالکی بود. در سال 2006 که مقامات آمریکایی در میانه سقوط عراق به ورطه یک جنگ داخلی به دنبال یک نخست وزیر جدید برای ایجاد ثبات در عراق بودند، مالکی، یک مسلمان شیعه دو آتشه که پس از سرنگونی رژیم سنی صدام حسین از تبعید برگشته بود، یک گزینه غیرمنتظره به شمار می رفت. مالکی نهایتا توانست شبه نظامیان شیعه را متوقف کند و ایالات متحده در افزایش نیروها در سال 2007 پیروزی نظامی قابل توجه خود را از طریق استفاده از جنگجویان محلی سنی در برابر القاعده و تضعیف آن به میزان قابل توجهی به دست آورد که البته بایدن با این رویکرد مخالف بود. اما وقتی اوباما و بایدن کار خود را در کاخ سفید شروع کردند، برخی کهنه کاران جنگ عراق از جمله خضری درباره مالکی نگرانی هایی داشتند. اظهارات او لحنی فرقه گرایانه و توطئه آمیز به خود گرفته بود. او پاکسازی رقبای سیاسی خود را آغاز کرد و حاضر نشد جنگجویان و سیاستمداران سنی را بپذیرد.

جفری فلتمَن، رئیس اداره امور شرق نزدیک در وزارت امور خارجه، در توصیف مالکی گفت: «او پارانویا داشت. به حاکمیت قانون اعتقاد نداشت. همه را دشمن می پنداشت. می خواست یک ساختار موازی راه اندازی کند. فکر می کنم تا سال 2010 دیگر روند امور مشخص شده بود.»

به نظر می رسید که انتخابات پارلمانی اوایل سال 2010 می تواند یک راه نجات باشد. یک حزب میانه رو تحت حمایت سنی ها و شیعه های عراق با اختلاف اندک در انتخابات پیروز شد. به دلیل نزدیکی آراء، مالکی و رقیب او هیچیک قادر به تشکیل دولت مستقل نبودند. خضری باور داشت که واشنگتن باید از نفوذ قابل توجهی که آن زمان داشت برای حمایت از رقیب مالکی استفاده می کرد. اما بایدن از مالکی حمایت و او را به عنوان رهبر کارامدی که می تواند ثبات ایجاد کند، معرفی کرد. خضری گفت: «به یاد دارم که فکر می کردم این اتفاق فاجعه آمیز است. آنها (در کاخ سفید) داشتند تصویری را روی او منعکس می کردند که حقیقت نداشت. در نهایت حاضر نشدند دست از مالکی بردارند. باقی ماجرا در تاریخ ثبت شده است.»

مالکی که یک اپراتور موقت سیاسی بود، اواخر 2010 توانست حمایت کرسی های لازم را برای نخست وزیری مجدد خود به دست آورد. برت مک گورک، یک مقام پیشین آمریکا با تجارب گسترده در مذاکرات درباره صحنه سیاسی عراق، می گوید اینکه بایدن مسئول روی کار آمدن مجدد مالکی بوده است را قبول ندارد. او می گوید خودش و دیگران برای یافتن جایگزینی برای مالکی بسیار تلاش کردند، اما هیچ یک از رقبای مالکی حقیقتا بختی برای جلب حمایت کرسی های بیشتر نداشتند. مک گورک افزود: «در حالی که آنها (رقبای مالکی) برای جلب حمایت بیشتر منتظر اقدامات مقامات آمریکایی بودند، مالکی از همان روز اول به شدت تلاش کرد و دانه به دانه حمایت قانون گذاران را به دست آورد.» بلینکن که در مذاکرات شرکت داشت، گفت: «اساسا، مالکی مقاوم ترین و کارآمدترین سیاستمدار بود و تنها کسی بود که توانست در نهایت پیروز شود.»

بایدن دریافته بود که باید به این مساله رسیدگی شود. وجود یک نخست وزیر مناسب برای خروج موفقیت آمیز آمریکا از عراق و حل این مساله که آیا آمریکا باید شماری از نیروها و مشاوران را در عراق باقی می گذاشت تا القاعده را تحت فشار بگذارند و دولت عراق را جمع و جور کنند، ضروری بود. او مقامات ایالات متحده را به مناظره بر سر مالکی ترغیب نمود، اما به طور ضمنی اعلام کرد که خودش چه نظری دارد. فلتمن گفت: «نظر قالب در مناظره ها این بود که مالکی شیطانی است که ما او را می شناسیم. بایدن در میان این گروه بود. یک گروه دیگر هم بودند که می گفتند مالکی به طور فزاینده شاخصه های نیکسونی از خود نشان می دهد و من جزو آنها بودم.» فلتمن که در دوران بن بست در عراق با بایدن به این کشور سفر کرده بود، افزود: «بایدن با هر سیاستمدار عراقی که به نوعی از اهمیت برخوردار بود، دیدار کرد. تفکر شخصی او هر چه که بود، سعی کرد آن را دخیل نکند. او سعی داشت آنها را متحد سازد.»

اما سوال این است که با توجه به اهمیت شرایط، بایدن نباید آنها را علیه مالکی تحریک می کرد؟

فلتمن که سال گذشته از سمتی ارشد در سازمان ملل متحد بازنشسته شد و اکنون در موسسه بروکینگز فعالیت می کند، گفت ایالات متحده باید آن زمان جدی تر عمل می کرد و حتی اگر نمی خواست به وضوح علیه مالکی موضع گیری کند، دست کم می توانست از طریق ترغیب به در نظر گیری ارزش های غير فرقه ای و دموکراتيک که برای پرورش آنها در عراق بسیار تلاش کرده بود، شرایط را تغییر دهد. او گفت: «باید درباره این مسائل خیلی بیشتر سخن می گفتیم.»

رابرت فورد، معاون سفیر ایالات متحده در عراق در سال های 2008 تا 2010، دیدگاه خود را در این زمینه صریح تر بیان کرد: «عراقی ها به خوبی می دانستند که آمریکایی ها مالکی را می خواستند و عجیب تر اینکه آنها کاملا آگاه بودند که ایرانی ها هم مالکی را می خواستند. وقتی که تصمیم گرفته شد، آنگاه بایدن، سفارت، سیا، ارتش و همه در همان جهت حرکت کردند.» یکی از دلایل اصلی موضع گیری بایدن نیاز فوری واشنگتن به حل مساله لزوم باقی ماندن نیروها و مشاوران آمریکایی در عراق پس از خروج نیروهای نظامی بود. فورد گفت: «آنها فقط می خواستند این مساله را حل کنند و نمی توانستند مذاکره کنند چون دولتی وجود نداشت. فکر می کنم برای دولت اوباما این یک مساله داخلی بود.»

مالکی پس از بازگشت به قدرت در مذاکرات بر سر ادامه حضور نیروهای آمریکایی موضع شدیدالحنی اتخاذ کرد. باربارا لیف، یک دیپلمات پیشین آمریکایی در عراق، در این باره گفت: «او شروع کرد به پیش بینی پایان حضور نیروهای آمریکایی و پایان روزهایی که دیگران به او می گفتند چه کند.» در همین حال، دولت اوباما بر این مساله تاکید کرد که ادامه هر گونه حضور نیروهای آمریکایی در عراق و ادامه مصونیت آنها از قوانین عراق نیازمند تایید پارلمان این کشور است. (نیروهای آمریکایی در سال 2014 بدون کسب چنین تاییدیه ای برای جنگ با داعش به عراق بازگشتند.) مک گورک گفت: «در واقع هیچ کسی در موقعیت های کلیدی در واشنگتن از چیزی غیر از آنچه که راه حلی غیرممکن به نظر می رسید، حمایت نمی کرد.» در سال 2011 خروج نیروهای آمریکایی از عراق حتمی شده بود. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع: آتلانتیک

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا