سیاسی

آمریکا و خاورمیانه می توانند به سمت آینده ای روشن گام بردارند

راه حل این است که شهروندان عربی خود برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. این مهم‌ ترین نکته برای سیاستمداران آمریکا و جامعه بین ‌المللی است تا به خاطر داشته باشند که این مشکل، شکل مردم این ملت ‌هاست و نه آمریکا.

نویسنده: هادی عمر

میدل ایست نیوز: از زمانی که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، به طور ناگهانی تصمیم گرفت نیروهای خود را از شمال سوریه خارج کند، بحث ‌ها در رابطه با نقش آمریکا در خاورمیانه بالا گرفت. اگر آمریکا چیزی از واقعه 11 سپتامبر آموخته باشد، این است که بی عدالتی در هر کجای دنیا تهدیدی برای عدالت در تمام دنیاست و هر چیزی که یک ملت را به طور مستقیم تحت تاثیر قرار دهد، به طور مستقیم روی دیگران نیز تاثیر می‌گذارد. به بیان دیگر، خشم و ناآرامی در آن سوی دنیا می‌تواند زندگی مردم آمریکا را تحت تاثیر قرار دهد. حال، این سوال مطرح می ‌شود که اکنون کدام بی عدالتی خشم مردم خاورمیانه را برانگیخته است؟

از دریای مدیترانه تا خلیج فارس و به طور کلی در سراسر دنیای اعراب البته با چند مورد استثنا، می توان شهروندانی را دید که درگیر قیام و اعتراض هستند، یا از سرکوب دولت رنج می برند یا در میانه جنگ داخلی گرفتار شده اند. اگرچه هر کشور شرایط منحصر به فرد خود را دارد، هسته مرکزی تمام اعتراضات حول فقر، فساد و نبود آزادی می چرخد.

کشور به کشور

بررسی را می توان با لبنان آغاز کرد. صدها هزار نفر از مردم در سراسر این کشور چند مذهبی در هفته‌های اخیر، در اعتراض به بی‌کفایتی دولت در تامین ابتدایی‌ترین نیازهای شهروندان از جمله آب و برق، تظاهرات کرده اند. آنها همچنین به نظامی معترض هستند که در آن چند خانواده محدود بر دولت تسلط دارند. معترضان توانسته ‌اند امتیازات قابل توجهی از دولت بگیرند و اصلاحات بیشتر در نظام فرقه ای کشور که از یک سو فساد و محرومیت از امتیازات را در پی داشته و از سوی دیگر صلح میان مسیحیان، شیعیان و سنی‌ ها را حفظ کرده، خواستار شده اند.

شمار زیادی از عراقی ‌ها نیز به طور مشابه به بیکاری، خدمات نامناسب دولتی، مجرمین منطقه ‌ای و فساد اعتراض کرده ‌اند. در عراق نیز اختلاف طبقاتی به واسطه نظام فرقه ای تشدید شده و ثروتمندان، ثروتمندتر و فقیران، فقیرتر شده ‌اند. در این کشور هم مردم عادی در مقابل نخبگان که به واسطه فساد، ثروت عظیمی را در اختیار دارند، به پا خواسته اند. اینجا منطقه ایست که در بیشتر کشورها در آن، یک درصد بالاتر جامعه عمدتا درآمدی بیش از 50 درصد پایین تر آن دارند. این مساله ممکن بود در دوران پیش از شبکه های اجتماعی قابل پذیرش باشد، اما اکنون که شهروندان عادی می توانند شاهد ثروت زیاد نخبگان باشند و از شبکه های اجتماعی برای سازماندهی تظاهرات استفاده کنند، نابرابری درآمدها دیگر نادیده گرفته نمی شود.

شرایط در مصر، اردن و مغرب با عراق و لبنان بسیار متفاوت است، اما شهروندان این کشورها نیز از مشکلات مشابه مربوط به سطح درآمد متفاوت و نبود دموکراسی رنج می‌ برند. اردن اگرچه پیشرفت‌ هایی در مبارزه با فساد داشته، اما میزبان صدها هزار پناهجوست و با تظاهرات فزاینده شهروندان عادی خود در رابطه با میزان درآمد مواجه است. در مصر، اعتراضات به فساد و نابرابری، با واکنش شدید دولت مواجه شده است.

در همین حال، فلسطین با مشکلی سه گانه و منحصر به فرد مواجه است: اولی، کرانه باختری است که از پایان دوره 4 ساله رئیس دولت آن نزدیک به 15 سال گذشته است؛ دومی نوار غزه است که تقریبا غیر قابل سکونت بوده و بیشترین نرخ بیکاری را در دنیا دارد؛ و سوم ارتش اسرائیل است که هنوز در صدر این نظام قرار دارد و همه اقدامات فلسطینی ها در خارج از مرزهای آن و حتی واردات اقلام ضروری را نیز کنترل می‌ کند.

بعد از آن نوبت به الجزیره و سودان می ‌رسد که با اعتراضات شدید چندین میلیون نفری در خیابان ‌ها مواجه شدند؛ انقلاب هایی که به تغییر دولت انجامیدند و البته دولت های جدیدی که هنوز برای یافتن مسیر خود با مشکل مواجه هستند.

برخلاف سایرین، لیبی، سوریه و یمن وقایع متفاوتی را تجربه کرده ‌اند: جنگ داخلی در این کشورها که با تظاهرات ‌های خیابانی در اعتراض به فساد، فقر و نبود آزادی آغاز شد، متاسفانه به فروپاشی کامل زندگی عادی برای بخش وسیعی از جمعیت این کشورها منجر شد. هر سه این کشورها به نوعی از هم پاشیده و به چند تکه تقسیم شده ‌اند. در این میان، دخالت ‌های قدرت‌ های جهانی نیز به وخامت اوضاع افزوده و شرایط را بدتر کرده و یمن با یک فاجعه‌ای انسانی در ابعاد گسترده مواجه است.

حتی متحدین نزدیک ایالات متحده همچون بحرین، عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز که بیشترین سرانه بودجه‌ نظامی در جهان را دارند، برای کنترل شرایط و ایجاد ثبات در کشورهای خود مجبور به سرکوب آزادی بیان هستند. اگرچه هر یک از این کشورها از نظر شرایط سیاسی و امنیتی در سطح متفاوتی از دیگر کشورهای یاد شده هستند، اما مردم آنها از مشکلات مشابهی رنج می‌ برند. تنها در تونس و شاید برخی از دیگر کشورهای منطقه است که می شود اندکی به چشم انداز آزادی، مبارزه با فساد و رفاه شهروندان امیدوار بود.

برگشت به واشنگتن

اما راه حل خروج از این بحران چیست؟ در مرحله اول، راه حل این است که شهروندان عربی خود برای سرنوشتشان تصمیم بگیرند. این مهم‌ ترین نکته برای سیاستمداران آمریکا و جامعه بین ‌المللی است تا به خاطر داشته باشند که این مشکل، شکل مردم این ملت ‌هاست و نه آمریکا. سیاستمداران در واشنگتن باید به خاطر داشته باشند که نمی‌ توانند ملت ‌ها را از نو بسازند، دموکراسی ایجاد کنند و فساد را از میان بردارند. اما در عین حال، ایالات متحده می تواند از بدتر کردن شرایط خودداری کند.

برای شروع، آمریکا می‌تواند از اعزام نیرو به خاورمیانه خودداری و از توان نظامی خود برای تحقق حقوق اولیه بشر و مبارزه با فساد استفاده کند و نه در جهت کمک به سرکوب ها و اعمال فشارها. نیروهای آمریکایی همین حالا هم در چند منطقه چالش برانگیز مستقر هستند که دولت به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک و مبارزه با تروریسم قصد عقب نشینی از آنها را ندارد. آمریکا همچنین باید ضمن به خاطر سپردن اینکه نمی تواند به طور مستقیم دموکراسی ایجاد کند، در جهت ترغیب دولت ‌ها و جوامع به همکاری در مبارزه با فساد، فقر، تبعیض و تلاش برای بهبود وضعیت تحصیلات، بهداشت و درمان، محیط زیست و حمایت از نیروی کار عادلانه گام بردارد.

نهایت امر اینکه از آنجایی که همه این اتفاقات در حالی رخ داده اند که نفوذ ایالات متحده در منطقه کاهش یافته، بسیار مهم است که هر گونه تلاشی برای بهبود شرایط در هر یک از این کشورها از طریق مشارکت در ائتلاف های بین المللی از جمله همکاری با برخی متحدان در ناتو صورت بگیرد. به هر حال، هر چه که نباشد بهبود شرایط در خاورمیانه نهایتا به نفع آمریکا و متحدان آن در منطقه تمام می شود.

منبع
بروکینگز

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا