سیاسی

سوریه بازی «مجموع، صفر» روسیه و آمریکا نیست (بخش اول)

نخبگان روسی هم در دیدگاهی مشابه همتایان آمریکایی خود، تحولات اخیر در سوریه را نوعی بازی «مجموع، صفر» توصیف کردند که روسیه در آن برده و ایالات متحده باخته است.

نویسنده: رابرت رایت

میدل ایست نیوز: تقریبا همه نخبگان سیاست خارجی ایالات متحده بر سر این مساله اتفاق نظر دارند که تصمیم دونالد ترامپ، رئیس جمهوری کشورشان، به خارج کردن نیروها از شمال سوریه که با افزایش نفوذ نیروهای روسیه و سوریه همراه شده، «هدیه ای به ولادیمیر پوتین» بوده است. انواع عبارت ها مبنی بر این مساله در هفته های گذاشته در مطالب منتشر شده در نیویورک تایمز، فارن افرز، سی ان ان و دیگر رسانه های مطرح قابل مشاهده بودند.

نخبگان روسی هم در دیدگاهی مشابه همتایان آمریکایی خود، تحولات اخیر در سوریه را نوعی بازی «مجموع، صفر» توصیف کردند که روسیه در آن برده و ایالات متحده باخته است. یک روزنامه روسی از پیروزی این کشور در خاورمیانه نوشت و یک تحلیل گر در راشن تی وی این پیروزی را مساله ای ناراحت کننده برای آمریکا خواند.

بی شک، در رابطه با این تحولات مسائل ناراحت کننده زیادی برای طرف آمریکایی وجود دارد. ناراحت کننده است که تصمیم ترامپ به خارج کردن نیروها آن هم بدون زمینه چینی و آماده سازی های دیپلماتیک، تا این اندازه درد و رنج ایجاد کرده و به ویژه به کردها آسیب زده است. و ناراحت کننده است که بی لیاقتی و اشتباهات ترامپ سبب شده خارج کردن نیروها از کشوری دیگر اتفاق ناراحت کننده ای به نظر برسد.

اما نوشته ها و اظهارنظرها درباره «هدیه به پوتین» مبنی بر اینکه کاهش نفوذ آمریکایی ها در سوریه و افزایش نفوذ روسیه به ذات اتفاقی ناخوشایند برای آمریکاست، چندان درست نیست. این تغییر و تحولات شاید در حال حاضر به نفع روسیه تمام شده باشند، اما می توان گفت که در بلند مدت برای ایالات متحده و به طور گسترده برای خاورمیانه، مفید خواهند بود.

شاید برخی این لحن «برد-برد» را غیرقابل قبول بدانند. تفکر دوران جنگ سرد مبنی بر اینکه ایالات متحده و روسیه همواره درگیر یک بازی «مجموع، صفر» هستند، در سال های اخیر مجددا مطرح شده که اگرچه به دلیل اختلافات دو کشور بوده، اما روانشناسی #مقاومت نیز در آن تاثیر داشته است. بسیاری از مخالفان ترامپ با اقدام بر مبنای «دوست دشمن من، دشمن من است» با نگاهی به روابط نزدیک او با ولادیمیر پوتین اینطور نتیجه می گیردند که باید همه اقدامات روسیه را در هر زمینه ای خنثی کرد. اما آنچه که باید خنثی و متوقف شد، این دیدگاه قدیمی به سیاست خارجه به مثابه درگیری شدید براین نفوذ میان ایالات متحده و متحدان آن در یک سو، و نیروهای شر در سوی دیگر، است. ایالات متحده منافع مشترک زیادی با روسیه دارد و با توجه به اتحاد روسیه با سوریه و ایران، هرچه که زودتر متوجه این مساله شود برایش بهتر خواهد بود.

برای توضیح این موضوع یک مثال بارز وجود دارد: روسیه و سوریه و ایران دشمنان داعش هستند که یکی از آخرین موانع در مسیر کنترل کامل دمشق بر سوریه به شمار می رود. از این رو، هر گونه فضایی که در نتیجه خروج نیروهای آمریکایی از سوریه برای فعالیت داعش فراهم شده باشد، موقت خواهد بود.

اما نکته مهم تر و اساسی تر این است که چالشی که روسیه و دولت سوریه با آن مواجه هستند، تثبیت قدرت در این کشور جنگ زده نیست، بلکه بازسازی آن است و این مساله سبب می شود که روسیه هیچ تمایلی به بی ثباتی بیشتر در خاورمیانه نداشته باشد و این مساله خوبی است چرا که تصور خاورمیانه بی ثبات تر بسیار دردناک است به ویژه اگر درگیری بین ایران و سوریه در یک طرف و اسرائیل و عربستان سعودی در طرف دیگر باشد، فاجعه ناگزیر خواهد بود.

روسیه پیشتر نشان داده که توانایی ایفای نقشی سازنده را در این رابطه دارد و این واقعیتی است که حتی آنهایی که از «هدیه به پوتین» دم می زنند نیز به آن اذعان دارند. هال برندز از موسسه امریکن اینترپرایس در مقاله ای در بخش دیدگاه بلومبرگ تحت عنوان «پوتین خاورمیانه را فتح کرده است؛ آمریکا می تواند آن را پس بگیرد» نوشته: «چوتین انعطاف پذیری دیپلماتیک نشان داده و خطوط ارتباطی با تقریبا همه بازیکنان منطقه ای را باز گذاشته است.» برندز در ادامه از «فروپاشی موقعیت آمریکا در منطقه در میانه قدرت گرفتن روسیه به عنوان یک کارگزار قدرت در جنگ داخلی سوریه» ابراز تاسف می کند و می نویسد: «مسکو با همکاری تهران و متحدان آن خود را به محور دیپلماسی و مبارزات منطقه ای بر سر قدرت تبدیل کرده است. کدام پایتخت دیگر است که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، و قاسم سلیمانی، فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران ایران، هر دو برای گفت و گو درباره امنیت خاورمیانه به آن سفر کرده باشند؟»

قطعا واشنگتن هرگز از چنین موقعیتی برخوردار نبوده و نکته قابل توجه هم همین است! مساله فقط این نیست که روسیه و ایالات متحده منافع مشترکی در منطقه دارند؛ مساله این است که روسیه بر خلاف آمریکا، در موقعیتی قرار دارد که می تواند این منافع را پیش ببرد. با این حال، برندز آنقدر درگیر پرداختن به قدرت گرفتن روسیه در منطقه است که توجهی به مزایای احتمالی این اتفاق ندارد.

نهاد سیاست خارجی آمریکا در این دیدگاه با برندز هم عقیده است. آگاهی از اینکه آمریکا قدرت منطقه ای خود را با دیپلماسی سازنده ادغام نکرده با بیزاری شدید از محو شدن این قدرت، تواما شده است. اما مساله آنقدری که به نظر می رسد کنایه آمیز نیست. بیشتر این افراد احتمالا از بین رفتن توان دیپلماتیک آمریکا را نتیجه دوران ترامپ می دانند و می خواهند از نفوذ ایالات متحده محافظت کنند تا وقتی که ریاست جمهوری ترامپ پایان یافت، مجددا از این نفوذ به شیوه ای خردمندانه استفاده کنند. امید چیز جالبی است، اما بد نیست که تاریخ هم مد نظر گرفته شود. در تاریخ آمریکا هرگز سابقه نداشته که یک رهبر ایرانی و نه فقط یک رهبر اسرائیلی برای مشاوره راهی واشنگتن شوند. جورج دابلیو. بوش که ایران را بخشی از «محور شرارت» نامید می توانست هرگز رابطه ای دوستانه با ایران داشته باشد که به آن مشاوره دهد؟ حتی باراک اوباما هم که قصد داشت روابط با تهران را بهبود بخشد هرگز نتوانست به اندازه مسکو به آن نزدیک شود. واقعیت این است که بسیاری از شاخطه های سیاست گذاری آمریکایی به ویژه نفوذ دیرینه اسرائیل بر سیاست آن در خاورمیانه و نفوذ فزاینده دشمنان منطقه ای ایران از جمله عربستان سعودی ایفای نقش یک میانجی صادق و بی طرف را برای ایالات متحده دشوار ساخته است. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع
پولتیکو

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا