برای تعامل درست با پیامدهای کرونا در جهان عرب چه تغییراتی لازم است؟

آنچه امروز لازم است تغییر ریشه ای ذهنیت های سابق با هدف حفظ ثبات و شکوفایی و مسالمت اجتماعی است.

میدل ایست نیوز: «مروان المعشر»، نایب رئیس بخش مطالعات در بنیاد کارنگی که سابقه وزارت خارجه (2002-2004) و معاونت نخست وزیری (2004-2005) اردن را دارد در مقاله ای به پیامدهای شیوع کرونا و لزوم تغییر برخی رفتارهای اجتماعی و حکومتی در این باره پرداخته است.

در این مقاله که بنیاد کارنگی آن را منتشر کرده آمده که جهان عرب در دهه گذشته در معرض سه لرزه بزرگ قرار گرفت که اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جهان عرب، اعم از صادرکننده یا واردکننده نفت، را تحت تأثیر قرار داد.

لرزه نخست اعتراض ها و شورش هایی در چند نقطه جهان عرب بود که نظریه استفاده از قبضه امنیتی برای ادامه مسالمت اجتماعی بدون در نظر گرفتن تأمین نیازهای معیشتی مردم و بدون از میان برداشتن بحران بی اعتمادی میان دولت و ملت را نقش بر آب کرد.

بعد از این لرزه نخست، در سال 2014 لرزه دوم سقوط قیمت نفت از 100 دلار به 50-60 دلار بود. لرزه سوم هم اپیدمی کرونا بود.

این لرزه ها بر نظام رانتی دولت در جهان عرب تأثیر فراوان نهاد و نتیجه آن اختلال در دولت رفاهی بود که بهداشت و آموزش و کالاهای اساسی را برای مردم تأمین و بخش اعظم نیروی کار کشور را جذب و روند تولید در کشور را هدایت می کرد. وابستگی بیش از حد کشورهای صادرکننده نفت باعث تضعف بخش تولید و کاهش رشد اقتصادی لازم برای جذب نیروی کار جوان در نهادهای حکومتی شد. به خصوص که اکثر این کشور جمعیتی جوان دارند. کمک های کشورهای خلیج به کشورهای واردکننده نفت هم باعث ایجاد نظام های اقتصادی ای شد که محور آن واسطه گری و نه تولید و شایسته سالاری بود.

در چنین وضعیتی که خود دشواری های اندکی نداشت، کرونا آمد و کار را به حدی رساند که رسیدگی به آن و گذر از پیامدهای آن آسان نخواهد بود، به خصوص اگر این کشورها بخواهند با همان روش های قدیمی در پی حل مشکل برآیند.

کشورهای منطقه دو ابزار بسیار مهم خود برای حفظ مسالمت اجتماعی را از دست داده اند: نخست چماق دستگاه های امنیتی که به نظر می آید انقلاب های دهه گذشته تا حد زیادی آنها را تضعیف کرده است، و دیگر هویج درآمدهای حاصل از نفت که همواره در کشورهای نفت خیز برای کنترل شورش های مردمی از آن استفاده شده است.

امروز اما اوضاع چندان جالب نیست. کرونا افزون بر کاهش قیمت نفت به زیر 20 دلار منابع مالی مهار بحران را از میان برده و باعث شده که ذخایر برخی کشورهای نفت خیز به نحو خطرناکی کاهش یابد. صندوق بین المللی پول پیش بینی رشد منفی 3.1 درصد را برای کشورهای منطقه در سال 2020 پیش بینی کرده است. نسبتی که در آنچه به اشتغال مربوط می شود فاجعه بار خواهد بود.

در نبود این چماق و هویج، چه راهی برای حل بحران های پی در پی ناشی از شیوع کرونا در جهان عرب می توان یافت؟

فرهنگ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تأثیری فراوانی در نحوه اداره درآمدهای مالی کشورهای منطقه در سال های گذشته داشته که نتیجه آن از دست رفتن همه این درآمدها بوده است. آنچه امروز لازم است تغییر ریشه ای ذهنیت های سابق با هدف حفظ ثبات و شکوفایی و مسالمت اجتماعی است. مهم ترین فرهنگ هایی که لازم است تغییر کند اینهاست:

اول: آشکار شده که اقتصاد رانتی که در موارد بسیاری به رفاه می انجامد اما پیامد آن تقویت واسطه گری و تضعیف تولید و رشد است نیاز به تغییر ریشه ای دارد. دیگر درآمدهای لازم برای ادامه این الگوی غلط وجود ندارد و باید با تکیه بر الگوی ایستادن روی پای خود و متنوع کردن منابع درآمد و افزایش ارزش های تولید و شایسته سالاری الگوی تازه ای ساخت. در دنیای پسا کرونا برای اقتصادهای ناکارآمد و غیر مولد جایی نمی ماند.

دوم: همان طور که بنیاد اقتصاد باید به داخل معطوف شود بنیاد سیاست هم باید به داخل معطوف شود. نمی توان از شهروندان خواست که به فداکاری اقتصادی دست زنند اما در تصمیم گیری های سیاسی کشور هیچ نقش و مشارکتی نداشته باشند. باید این فرهنگ رایج در کشورهای عربی که دستگاه های قانون گذاری و قضایی را یک بار اضافی بر دوش دستگاه اجرایی و کشور می دانست کنار گذاشته شود. بحران های پی در پی در منطقه نشان داده که بدون تقویت این نهادها و برداشتن شکاف میان آنها و شهروندان، دستگاه اجرایی قدرت حل مشلات و بحران ها را نخواهد داشت. در غیر این صورت نابه سامانی اقتصادی در قالب شورش های اجتماعی رخ خواهد نمود.

سوم: در جهان عرب این فرهنگ جاافتاده که منبع اصلی ایجاد اشتغال بخش عمومی و دولتی است. این نگاه باعث تضعیف تولید شده است. جهان عرب نیازمند آن است که این سیاست را معکوس کند و دولت ها با تأمین خدمات بهداشتی و آموزشی و حمل و نقل و فراهم کردن فضای مناسب برای قانون گذاری و آموزش بنگاه های کوچک و متوسط اقتصادی را به جذب هرچه بیشتر نیروی کار تشویق کنند و اینگونه تولید را رونق بخشند و رشد اقتصادی را افزایش دهند. در چنین شرایط بخش دولتی کوچک و چابکی شکل می گیرد که می تواند به مسئولیت واقعی خود یعنی تقدیم خدمات اساسی بپردازد.

چهارم: وقت آن رسیده که در نظام های آموزشی این کشورها تجدید نظری اساسی صورت گیرد. نظام آموزشی این کشورها بر پایه «تلقین واقعیت های خاص» و سرپوش نهادن بر واقعیت های دیگر بنا نهاده شده که در آن برای تشویق اندیشه ورزی و نقد و جست وجو و بیان آزاد عقاید جایی نیست. شکل گیری این نظام با این توهم بود که این گونه می توان نسل هایی مسالمت جو و بی تفاوت ساخت که کاری به آنچه می گذرند ندارند. اما نتیجه واقعی این نظام ایجاد نسلبی بود که بلد نبود کار خاصی بکند جز اینکه در ادارات دولتی پشت میز بنشیند و وقتی دولت توانایی جذب این همه نیروها را نداشت آنها به خیابان ریختند. یعنی نه مسالمت به دست آمد نه مشکل اشتغال حل شد.

باید این تصور را که تغییر نظام آموزشی به معنای ضربه به سنت ها و اصول ثابت است کنار گذاشت. ما موظفیم که نسل تازه ای را پرورش دهیم که مهارت زندگی کردن و ابتکار عمل و خلاقیت داشته باشد و بتواند با جهانی که هر لحظه در تغییر است تعامل کند.

این همه ما را به چیزی می رساند که تغییر ریشه ای آن از همه مهم تر است. در منطقه ما فرهنگی امنیتی جا افتاده که می گوید هزینه اصلاحات بیشتر از هزینه حفظ وضع موجود است. برای همین همواره مسالمت اجتماعی را به ایستادن دربرابر اصلاحات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی گره زده و حفظ ثبات را برای خودداری از اصلاحات بهانه آورده اند.

از دست رفتن امکانات و ابزارهای مالی و امنیتی دولت ها در کشورهای عربی لازم می آورد که فرهنگ تازه ای ایجاد شود که درک کند که هزینه اصلاحات بسیار کمتر از استفاده از تفنگی است که دیگر گلوله ای ندارد. سنگ بنای این فرهنگ جدید آن است که مسالمت اجتماعی و ثبات و شکوفایی پیوندی تنگاتنگ با ابزارهای مشارکتی و تقویت نهادها و ایستادن روی پای خود و تغییر نقش دولت در جامعه و به روز سازی نظام آموزشی و ارج نهادن به ارزش های شایسته سالاری و تولید است.

ما را در تلگرام دنبال کنید ما را در تلگرام دنبال کنید
منبع
بنیاد کارنگی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا