آینده روابط واشنگتن و بغداد؛ آمریکا و عراق باید در توضیح روابط دوجانبه به یک روایت مشترک برسند (بخش ششم)
بیشتر آنچه به روابط ایالات متحده و عراق آسیب می رساند در روایت هایی ریشه دارد که در هر دو کشور در توضیح چرایی شکست عراق در بهبود از حمله سال 2003 آمریکا و جنگ بعد از آن با داعش، ارائه می شوند.
نویسنده: دکتر آنتونی فاف
میدل ایست نیوز: حملات نیروهای شبه نظامی متحد ایران به وضوح تمایل آنها را به پیشبرد دستورکار مختص خودشان و جدای از سیاست های عراق نشان دادند و این مساله ایالات متحده را نگران می کند. این گروه های مسلح به مثابه اهرم فشاری هستند که ایران می تواند از آنها در برابر ایالات متحده استفاده کند؛ به علاوه، درگیری آمریکا این امکان را برای ایران و متحدان آن فراهم می آورد تا همواره از ابالات متحده به عنوان نیروی اشغالگر یاد کنند. این نگرانی در نتیجه ارتباطات ایران با یگان های بسیج مردمی (الحشد الشعبی) تشدید شده است؛ این نیروها جدا از دسترسی به ۱.۵ میلیارد دلار از بودجه عراق، نقشی پررنگ در میان نیروهای نظامی عراق ایفا می کنند.
شاید مهمترین نگرانی در رابطه با توانایی و تمایل الحشد الشعبی در برابر دولت تماما مستقل عراقی باشد. عادل عبدالمهدی، نخست وزیر پیشین، نیاز به ادغام گروه های مسلح زیرشاخه الحشد الشعبی در خدمات امنیتی عراق را حس کرده بود و می خواست با تصویب قانونی کنترل و فرماندهی این نیروها را به دولت عراق برساند، اما تغییرات قابل توجهی در روند امور ایجاد نشد. با این حال، این اهرم قدرت نیز محدودیت هایی دارد.
همانطور که داگلاس اولیوینت و اریکا گاستون اشاره کرده اند، این گروه های مسلح عمدتا تحت تاثیر انگیزه نجات و دوام سیاسی عمل می کنند تا دستورگیری از ایران. از این رو، اگر اعتراض ها ادامه یابد، می تواند دست کم به محدود شدن حیطه فعالیت های این گروه های شبه نظامی بیانجامد. از این رو، با حساس تر شدن مردم عراق به دستورکارهای فرقه ای و گروه های شبه نظامی اجرا کننده آنها، این گروه ها اگر بخواهند نفوذ سیاسی خود را حفظ کنند مجبور می شوند دستورکارهای خود را معتدل تر کنند. تا جایی که انتخابات به طور نسبی آزاد و منصفانه برگزار شود، این نفوذ پای صندوق های رای آزموده خواهد شد.
ایالات متحده می تواند این روند را از طریق آشکار سازی اشتباهات گروه های مسلح و همچنین جدا سازی شکایات خود از فعالیت های این گروه ها و نگرانی های گسترده تر مرتبط با الحشد الشعبی که به دلیل نقشی که در شکست دادن داعش ایفا کرده در عراق از محبویت بالایی برخوردار است، تسهیل کند. ایالات متحده باید در رسیدگی به مساله این حقیقت را درک کند. ایالات متحده در گذشته توانایی قائل شدن این تمایز را داشت. استیو واکر، سرکنسولگری ایالات متحده در بصره، در سال ۲۰۱۶ به دیدار جنگجویان زخمی الحشد الشعبی در بیمارستان رفت و بیانیه ای در قدردانی از این نیروها صادر کرد. ظاهرا عراقی ها بسیار خوشحال شده بودند و این بیانیه را گامی به جلو در روابط عراق – ایالات متحده می دانستند.
ایجاد یک روایت مثبت و مشترک
بیشتر آنچه به روابط ایالات متحده و عراق آسیب می رساند در روایت هایی ریشه دارد که در هر دو کشور در توضیح چرایی شکست عراق در بهبود از حمله سال 2003 آمریکا و جنگ بعد از آن با داعش، ارائه می شوند. بی شک عناصر تاثیرگذار بسیاری وجود دارند، اما برخی از آنها نقشی تعیین کننده ایفا می کنند. نتایج یک نظرسنجی انجام شده در سال 2019 نشان داد که 53 درصد از مردم عراق باور دارند هدف اصلی آمریکا از حمله به یغما بردن ثروت عراق بود و 15 درصد از مردم این کشور هم تصور می کنند آمریکا می خواسته عراق را تجزیه کند. تنها 15 درصد شرکت کنندگان در نظرسنجی به حمله آمریکا را یک اتفاق مثبت می دیدند. عراقی ها عمدتا از همین زاویه به حضور نیروهای نظامی آمریکا در کشورشان می نگرند و امتیازهای اقتصادی و سیاسی طلب می کنند.
در طرف آمریکایی هم نگرش هایی مشابه «اگر چیزی را می شکنی باید خودت درستش کنی» اغلب به توجیه و انگیزه ای برای کمک فزاینده تبدیل می شود. سناتور کریس مورفی در ژوئیه 2019 در یک جلسه وابسته به شورای روابط خارجی این بحث را مطرح کرد که ایالات متحده به ادامه ارائه کمک به عراق الزام اخلاقی دارد و دلیلش هم «نقش پیشرو» آمریکا در «شکستن» این کشور است. یکی از مشکلات اصلی با این روایت این است که نسلی از آمریکایی ها که هیچ نقشی در آسیب وارد آمده به عراق نداشته اند، اکنون به سن رای گیری رسیده اند و طبق نظرسنجی گالوپ، ارزش چندانی برای ادامه این حمایت ها قائل نیستند. به علاوه، آن نسلی از آمریکایی ها که در «شکستن» عراق نقش داشته اند و تا کنون برای درست کردن اشتباهات خود و جبران خسارت ها تلاش می کرده اند، اکنون به جایی رسیده اند که می دانند اعتراف به اشتباه از ادامه تامین بودجه تلاش های ناموفق سال های گذشته برای جبران، ساده تر است.
زمان آن رسیده که روابط ایالات متحده و عراق از شکل ملی گرایی و طلب بخشش به دنبال کردن اهداف و منافع مشترک تغییر شکل یابد. این بدان معنا نیست که تصمیم های بد یا اشتباهات هر بازیگر بدی باید نادیده انگاشته شود، بلکه بدین معناست که دو کشور باید در صدد اتخاذ یک روایت مشترک برآیند که به طور حقیقی و شفاف نقش ایالات متحده در تحولات عراق و تلاش های قهرمانانه عراقی ها برای غلبه بر چالش های گسترده اصلاحات اقتصادی و سیاسی را توضیح دهد و مزایا و منافع مشترک رابطه نزدیک بین دو کشور را یادآور شود. قطعا قرار نیست که چنین روایتی صرفا نقل قولی از سوی روابط عمومی دو کشور باشد، بلکه لازم است که در بالاترین سطوح دولتی در هر دو کشور تلاش هایی از روی حسن نیت برای نشان دادن جنبه های مثبت ادامه روابط صورت بگیرد.
(این مطلب ادامه دارد)