اجتماعیخبر اول

عراق، مهد کهن ترین حماسه ادبی جهان

برخی تاریخ نویسان حماسه گیلگمش را یک داستان احتمالا واقعی و برخی آن را زائیده خیال دانسته اند.

میدل ایست نیوز: به نوشته وبگاه روزنامه المثقف، حماسه گیلگمش، حماسه سومری نوشته شده با خط میخی بر دوازده لوح گلی است که در سال 1853 میلادی به طور اتفاقی در مکانی تاریخی کشف شد و بعدها مشخص شد که این مکان، محل کتابخانه شخصی پادشاه آشوربانیپال در نینوی عراق بوده است.

لوح های گلی که بر آنها حماسه گیلگمش نوشته شده است در موزه بریتانیا نگهداری می شود.

این لوح ها به زبان اکدی نوشته شده است و در پایان آنها امضای شخصی به نام سین لیق اونینی به چشم می خورد که برخی از پژوهشگران او را نویسنده حماسه می دانند که قدیمی ترین داستان نوشته شده بشر به شمار می رود.

به نوشته وبگاه 22 عربی، از سرزمین بین النهرین، حماسه گیلگمش که از قدیمی ترین متن های ادبی تاریخ بشری محسوب شده است، آغاز می شود و به عنوان قدیمی ترین داستانی که به صورت منظومه ای حماسی و منسجم به دست ما رسیده است، به شمار می رود.

برخی تاریخ نویسان حماسه گیلگمش را یک داستان احتمالا واقعی و برخی آن را زائیده خیال دانسته اند.

به نوشته وبگاه ایندیپندنت عربی، حماسه گیلگمش نامی جدید برای متنی است که در اصل و در ابتدا عنوانی کاملا متفاوت داشته است و می توان آن را چنین ترجمه کرد: او همان است که دید.

بی تردید به لحاظ تاریخی این حماسه سومری پیش از حماسه های یونانی و غیره از جمله آثار فنلاندی و احتمالا هندی مشابه آن وجود داشته است.

این حماسه هزار سال پیش از تولد حماسه های بزرگ یونانی نوشته شده است.

به نوشته وبگاه اسپوتنیک، گیلگمش حماسه ای است که مسئله جاودانگی را مورد بحث قرار می دهد، آن جاودانگی که تا به امروز برخی از انسان ها همچنان در تلاش دستیابی به آن هستند و این حماسه سومری نبوغ آمیز که در نینوای عراق یافت شد، قدیمی ترین داستان مکتوب جهان به شمار می آید.

حماسه گیلگمش از مهم ترین آثار افسانه ای منظوم و خلاقانه خاص سرزمین بین النهرین به حساب می آید و در دوره سومری بین سال های 2750-2350 قبل از میلاد سروده شده  است.

این حماسه از پادشاهی سخن می گوید که در شهری به نام اوروک زندگی می کند و اوروک شهری است که در سرزمین بین النهرین و در کناره شرقی رودخانه فرات واقع شده است.

داستان ها و افسانه های بسیاری از قهرمانی ها و شخصیت و کارهای خارق العاده او و جستجوی دائمی اش برای یافتن راز زندگی جاودانه وجود دارد.

حماسه گیلگمش به عنوان افسانه ای جاودانه باقی خواهد ماند، افسانه ای که از موضوعی بسیار مهم و اساسی سخن می گوید و آن، مسئله مرگ و گریزناپذیر بودن آن است، حتی درمورد خود قهرمان که نیمه خدا و نیمه انسان است.

در ابتدای حماسه، قهرمان داستان به عنوان پادشاهی فاسد معرفی می شود که مردمانش به علت رفتارهای او در حکومت در عذاب هستند و کسی را توان و جرات مقابله و ایستادگی در برابر او نیست.

هنگامی که مردم برای رهایی از ظلم او به الهه ها پناه آوردند، الهه ای برای او دشمنی آفرید که در قدرت همتای او بود و انکیدو نام داشت.

حوادث داستان تغییر می کند و گیلگمش و انکیدو به دوستان نزدیکی تبدیل می شوند.

انکیدو در حین نابود کردن دیوارهای مستحکم و مبارزه با گاو نر آسمانی و جنگ با جن خمبایا که در جنگل سدر سد راه او شده بود، قهرمان داستان را همراهی می کند و همه این اقدامات بر نابودن کردن موانع ارتباطی انسانها با یکدیگر و مبارزه خیر و شر دلالت دارد.

پژوهش های فروانی درباره حماسه جاودانه گیلگمش نوشته شده است و علت تمام این توجه و اهتمام، خیال پردازی آن و صحبت آن درباره زندگی انسان و مشکلات او با زندگی جاودانی و سوال دائم او از هدف زندگی و مرگ در پیچ و خم های حیات است.

حماسه درباره این سوال ها که جواب مشخصی برای آنها وجود ندارد، سخن می گوید و ادبیات به آن چیزی می پردازد که علم از توضیح آن عاجز است و در مورد بحران های روحی که انسان ها با آن روبه رو هستند، سخن می گوید و امید هایشان را افزون و دردهایشان را تسکین می دهد، این علت توجه به این حماسه است که ما را از واقعیت دردناک و غم انگیز رها و به جهانی سرشار از حق و کمال و زیبایی و خیر وارد می کند.

در این حماسه تخیل با حقیقت درهم آمیخته است و این حماسه ای حقیقی است، زیرا از زندگی انسان و مرگ او سخن می گوید، بنابراین اندوه گیلگمش بر مرگ دوستش انکیدو همان احساسی است که هر شخصی هنگام از دست دادن عزیزان خود دارد.

برخی اعتقاد دارند نسخه اکدی حماسه بر اساس نسخه سومری آن نوشته شده است و سال ها پس از یافتن لوح ها، لوح دیگری یافت شد که برخی آن را تکمیل داستان حماسه به شمار آورده اند و به اعتقاد برخی دیگر این لوح داستان دیگری است، زیرا داستان به روش متفاوتی نوشته شده است؛ چنان که در این داستان انکیدو همچنان در قید حیات است.

این حماسه برای اولین بار در سال 1870 میلادی توسط «جورج اسمیت»، باستان شناس معروف دوره آشوری به زبان انگلیسی ترجمه شده است.

حماسه گیلگمش با پذیرش عدم امکان دستیابی به جاودانگی به پایان می رسد و زمانی که گیلگمش از سفر خود باز می گردد، درمی یابد که سرنوشت او این است که به عنوان یک پادشاه خردمند حکومت کند ولی نه برای دستیابی به جاودانگی و باید به جای این که برای دستیابی به جاودانگی و ابدیت تلاش کند، برای تبدیل شدن به پادشاهی خردمند و عادل بکوشد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × دو =

دکمه بازگشت به بالا