خبر اولسیاسی

اصلاح شکست های بزرگ استراتژیک امریکا در عراق/بخش نخست

 دوازده دلیل وجود دارد که ایالات متحده امریکا ممکن است در گفت وگوی راهبردی شکست بخورد و همه آنها موضوعاتی هستند که ایالات متحده تاکنون نتوانسته است آنها را در سطح کلی استراتژیک حل کند.

نویسنده: آنتونی کوردزمن*

میدل ایست نیوز: ایالات متحده امریکا جلسه دیگری با عراق در مورد برقراری نوعی روابط استراتژیک آینده برگزار کرده است اما تا زمانی که این جلسه یک گسست چشمگیر از گذشته نداشته باشد، یک شکست فاجعه بار خواهد بود و بیش از تأمین منافع آمریکا و عراق و یا کمک به دستیابی به هر نوع امنیت و ثبات در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، تقسیمات عراق و نفوذ ایران را بیش از پیش تقویت خواهد کرد.

دوازده دلیل وجود دارد که ایالات متحده امریکا ممکن است شکست بخورد و همه آنها موضوعاتی هستند که ایالات متحده تاکنون نتوانسته است آنها را در سطح کلی استراتژیک حل کند:

1- تفکر تاکتیکی به جای استراتژیک: از سال 2003 به بعد، ایالات متحده تمرکز خود را بر مقابله با تهدید فوری گذاشت، نه اینکه بر ایجاد یک واحد عراقی و توسعه توانایی های دفاعی بلند مدت. ایالات متحده در مورد برنامه های نظامی و غیرنظامی یکپارچه و همچنین اهداف بلندمدت غیرنظامی و امنیتی صحبت کرده، اما بیشتر بر مقابله با تهدیدات افراط گرایانه تمرکز کرده تا اینکه بر برخی از برنامه های بلند مدت موثر برای ایجاد یک ارتش با نفوذ عراق، امنیت داخلی، و نیروی پلیس، تمرکز کند علاوه بر اینکه نوعی از برنامه های کمک اقتصادی که به طور خاص برای متحد کردن عرب های شیعه و سنی و همچنین کردها و اقلیت ها تحت یک ساختار حاکم واحد و فعال است، مطرح کرده است.

2- دست کم گرفتن اهمیت استراتژیک عراق: ایالات متحده به طور مداوم نتوانسته است ارزش استراتژیک مناسب عراق را به آن بدهد. این برنامه به جای نقش تعیین كننده عراق در مهار و بازدارندگی، درگیر افراط گرایان اسلامی شده و نتوانسته جلوی تبدیل شدن عراق به یک پل استراتژیک بین ایران، سوریه و حزب الله را بگیرد در حالی كه می تواند عراق را با كشورهای عضو شورای همکاری، اردن و مصر متصل کند و از فشار و مداخله ترکیه و از نفوذ روسیه و چین بکاهد. ایالات متحده همچنین کاهش واردات نفت آمریکا را با کاهش اهمیت استراتژیک منطقه شورای همکاری – حتی اگر حدود 20٪ از نفت جهان را صادر کند – تنظیم کرده است. امریکا اهمیت استراتژیک عراق برای چین و روسیه و همچنین اهمیت آن در تأمین جریان پایدار انرژی گسترده برای صادرات آسیا به ایالات متحده را دست کم گرفت. این صادرات اکنون درصد مهمی از تجارت ایالات متحده و تولید ناخالص داخلی ایالات متحده را تشکیل می دهد.

3- تمرکز بر دشمن اشتباه: ایالات متحده واقعاً نیاز به تمرکز بر افراط گرایان اسلامی، القاعده و داعش داشت. با این حال، تهدید اصلی همیشه ایران و گسترش نفوذ ایران و چگونگی توسعه روابط عراق با سوریه بوده است – تهدیدی که اکنون با نقش روسیه در سوریه و همچنین تلاش های اولیه برای گسترش نقش خود در عراق و منطقه شورای همکاری برطرف شده است. به گونه ای که ایالات متحده نتوانست اهمیت نظامی مهم استراتژیک عراق و نقش دقیق بالقوه آن را در ایجاد ثبات و امنیت در منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی درک کند. همچنین نتوانست درک کند که حکومت نافرجام و فاسد عراق، تنش های قومی و فرقه ای داخلی و فروپاشی فزاینده اقتصادی، دشمنان واقعی بودند.

4- ورود و خروج عجولانه: حمله سال 2003 ایالات متحده به عراق هیچ برنامه روشنی برای آینده پس از صدام نداشت، و در ابتدا برنامه ریزی کرده بود که در یک سال بخش اعظمی از نیروهایش را خارج کند. ایالات متحده هرگز با ایجاد جنگ جدید با تندروهای سنی عراق، برنامه های پایداری را برای آینده ترسیم نکرده است. او سپس در سال 2011 به سرعت از عراق خارج شد، و بسیاری از برنامه های محدودی را كه در سال 2010 انجام داده بود نادیده گرفت. سپس نیروهای داعش از عقب نشینی قریب الوقوع آمریكا در سال 2011 استفاده كردند و كنترل بیشتر مناطق غربی عراق را در دست گرفتند. این امر بعداً به بازگشت سریع ایالات متحده منجر شد، اما پس از برچیده شدن “خلافت” داعش در سال 2018 با عجله دوباره عقب نشینی کرد.

5- کمک های امنیتی نامنظم و غیرمتمرکز: پس از حمله در سال 2003، ایالات متحده تا حد زیادی به نیروهای نظامی عراق برای مبارزه با گروه های افراطی عراقی که از سال 2004 تا 2009 ظهور کرده اند، و همچنین کمک ها و ائتلاف های متحد متکی بود. با این حال، ایالات متحده در ساختن نیروهای نظامی عراق و رهبری مناسب دولت بسیار کند عمل کرده است، چه رسد به اینکه این نیروها را مدیریت کند. در سالهای 2004-2009، ایالات متحده بیش از حد به تقویت گسترده نیروهای زمینی ایالات متحده وابسته بود. و این بسیج آمریکایی ها فقط به این دلیل موفق شد که اولین حلقه تندروهای عراقی در برخورد با همتایان اهل سنت خود چنان محدود کننده بود که بخشهای زیادی از جمعیت جامعه را از این مطالعه خارج کردند. این امر به ایجاد بسیاری از داوطلبان سنی عراقی منجر شد که با افراط گرایی مخالف بودند و آنها نقش مهمی در شکست قسمت اول چنین افراط گرایانی داشتند.

6- شکست در پشتیبانی نظامی اساسی، آموزش و کمک به تلاش ها: پس از بازگشت نیروهای آمریکایی برای مقابله با داعش در سال 2014، ایالات متحده تمرکز خود را بیشتر بر توسعه نیروهای زمینی عراق و استقرار آموزش و کمک به تلاشهای خط مقدم جلب کرد که غالباً پشتیبانی مستقیم را فراهم می آورد. ایالات متحده ابتکارات جدید قابل توجهی مانند تیپ های کمک به نیروهای امنیتی، استفاده های جدید از نیروهای ویژه و پرسنل اطلاعاتی را برای پشتیبانی از واحدهای عراقی در جنگ ایجاد کرد؛ با اتکای زیاد به حملات هوایی و سیستم های اطلاعاتی بدون سرنشین این تغییرات همچنین باعث کاهش هزینه تلاش ایالات متحده در کاهش ضرر و دلار شد. با این حال، ایالات متحده نه برنامه های طولانی مدت تهیه کرده و نه ساختارهایی را آموزش داده یا به آنها کمک کرده است که پس از برچیده شدن “خلافت” نیروهای عراقی را کاملاً مؤثر کند. ایالات متحده با وابستگی بیش از حد نیروی زمینی و هوایی عراق به زره پوشها و هواپیماهای رزمی آمریکایی که توانایی نگهداری آنها را ندارند، اشتباهات خود را در ویتنام تکرار کرده است. این امر وابستگی بیشتر نیروهای دولت عراق به سلاح های روسی و سلاح های قدیمی وارد شده از اتحاد جماهیر شوروی را باعث شده است. و تقریباً هیچ کاری برای کمک به توسعه یک نیروی پلیس موثرتر در عراق انجام نداده است.

*آنتونی کوردزمن، متولد 1939 در شیکاگو و فارغ التحصیل دانشگاه شیکاگو، نویسنده چندین کتاب درباره جنگ‌های خاورمیانه و مسائل منطقه‌ای از جمله عراق، افغانستان، ایران و عربستان سعودی است. وی همچنین مسئول میز استراتژی در مرکز «استراتژیک و مطالعات بین‌المللی» است. وی یکی از مطرح ترین تحلیلگران نبردهای جهانی محسوب می‌شود.

منبع
iiacss

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه + 16 =

دکمه بازگشت به بالا