مروری بر زندگی آیت الله العظمی سید محمدسعید الحکیم
آيت الله العظمى سيد محمدسعيد طباطبائى الحكيم از 10 سالگی تحصیل را آغاز و در زمان تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف به نگارش تمام درس هاى خود پرداخت و هرگز دست از نگارش برنداشت، بگونه اى كه آثار به جا مانده از ايشان مجموعه اى بيش از 40 جلد است.
میدل ایست نیوز: حضرت آيت الله العظمى سيد محمد سعيد طباطبائى الحكيم كه از نسل امام حسن مجتبى (ع) و از سلسله و سلاله قبيله فقيهان و از تبار اين عالمان و پرورش يافته مكتب اين فرهيختگان خدا ترس و خداجوى بود، عصر امروز (جمعه) 25 ماه محرم دار فانی را وداع گفت. در ادامه نگاهى گذرا به زندگى ايشان داريم.
ولادت و نسب و سلاله ايشان
در فضاى مقدّس و پاك نجف اشرف و در كنار مرقد مطهّر مولاى متّقيان على (ع) روز هشتم ماه ذى القعده سال 1354 هـ ق برابر با 1314 هـ ش در خانواده اى صميمى و سرشار از محبت واكنده از عطر مِهر ولايت از پدرى بزرگوار و با كرامت و مادرى پاكدامن و با نجابت فرزندى به دنيا آمد كه شرافت اصالت او از دو كوثر جارى سيادت برخوردار بود، پدرش حضرت آيت الله سيد محمد على طباطبائى حكيم (قدس سره) و مادرش صبيّه بزرگ مرجع جهان تشيّع مرحوم حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محسن حكيم (قدس سره) بود. اولين نواده اين مرجع بزرگ جهان تشيع و گرانمايه در اين خاندان چشم به جهان هستى گشود و در دامن اين خاندان پرآوازه و خوشنام و با فضيلت و در ميان اين وارثان پاكى و اصالت و نجابت مالامال از عشق به امامت رشد كرد و از محضر پدرى گرامى و ارجمند و مادرى با تقوا و پاكدامن ـ كه وارث اخلاق و مكارم نياكان خويش بودند ـ بهره ها برد و از همان آغاز خرد سالى در پيشانيش آثار هوش و ذكاوت نقش بسته بود و ادب در گفتار و متانتى در كردارش آشكار گرديد.
دوران تحصیل و اساتید
حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محمد سعيد الحكيم (مدّ ظلّه) چون به سن 10سالگى رسيد پدر فرزانه ايشان چون به فراست و كياست و شور شعور بالاى فرزند خويش نظر كرد. عليرغم اشتغالات علمى و تدريس سطوح عاليه و حوزه اى و پاسخگوئى به مراجعات مردم و برآوردن نيازهاى آنان، خود، عهده دار تربيت فرزند خويش گشت به درس و تدريس و تعليم تربيت او پرداخت تا آخرين مراحل سطوح عاليه حوزه اى همراه و همدم او بود.
ايشان با نبوغ سرشار و ذهن فعّال و شور و شوق فراوان با فرزانگى و چالاكى در مدتى كوتاه به سرعت اين مراحل را پشت سر گذشت و هنوز جوانى بيش نبود كه به حوزه درس خارج راه يافت و در حلقه خواص و محفل ويژه انديشمندان و گفتگوهاى عالمان سخن هاى ناقدان و بحث و نظر فرهيختگان وارسته اى چون مرحوم حضرت آيت الله العظمى سيد محسن حكيم و مرحوم حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ حسين حلّي (قدس سره) و مرحوم حضرت آيت الله العظمى خوئي (قدس سره) جاى گرفت. انس طولانى و ديرين و خاطرات شيرين ايشان با آن آموزگاران و فكر و انديشه و محفل علم و عالمان فراتر از شاگرد و استاد بود بلكه رابطه مريد و مراد بود و هميشه همراه و همدم آنها بود و از حضور در محضر روح پرورخردنواز آن اربابان معرفت هرگز ملول دل آزرده نگشت و هرگز ترديد به دل راه نداد و سر از پانشناخت و جرعه از كوثر وجودشان چون تشنه كامى در تب وتابِ سيراب نمودن جان و روان خويش بود بخت و اقبال با او يار شد و به دولت همنشينى همراهى همدمى با آنها بهره هاى فراوان برد و از دامن گستران خوان فقه و فقهات جان تشنه كامش را سيراب ساخت.
مرحوم حضرت آيت الله العظمى حكيم (قدس سره) كه شاهد فراست و استعداد بالا و فكر و انديشه والاى ايشان گرديد اميدها به او بست و گهگاه از آينده روشن و تابناك ايشان سخن ها گفت و بدان درجه از اعتماد اخلاقى و معنوى و اعتقاد علمى ايشان رسيد كه دست نوشته هاى مجموعه علمى و موسوعـه فقهى عميق و دقيـق (مستمسك العروه الوثقى) را به ايشان سپرد تا پس از بررسى و نقد و نظر در باره مباحث آنها به تنقيح و تصحيح آنها پرداخته و آنرا به چاپ برسانند.
ايشان نيز ضمن بررسى آن مباحث فقهى و نكته سنجى و دقت دقيق خود گهگاهى با استاد و مريد خود نيز به بحث عالمانه ناقدانه مباحث مستمسك مى پرداخت. و از سوئى ديگر پيوند و رابطه ايشان با استاد و مراد خويش حضرت آيت الله العظمى حلّى (قدس سره) كه نمونه اى كم نظير در زهد و تقوا و فرزانه اى توانمند و متبحّرى انديشمند در مسائل و پيچيدگي هاى علمى بود بسیار طولانى بود و تا آخرين لحظه هاى عمر اين استاد بزرگوار ادامه داشت بگونه اى كه در ميان شاگردان دانش پژوهان خويش بيشتر از ايشان با افتخار و تكريم و اجلال سخن مى گفت و از برجستگى هاى اخلاقى و معنوى و علمى ايشان هميشه ياد مى كرد.
حوزه تدريس ايشان
معظم له از همان آغاز جوانى يعنى در سال 1388 هـ . ق. برابر 1346 هـ ش به تدريس بحث هاى عالى و خارج حوزه اى فقه و اصول و همچنين به تدريس تفسير و اخلاق پرداختند و در محفل تدريس ايشان جمعى از چهره هاى برجسته علمى و فكرى برگرد وجود او حلقه زدند كه در حال حاضر شاگردان ايشان گرمى بخش محافل علمى و فكرى شده اند و در حوزه علميه نجف اشرف و قم روشنى بخش جمعى گشته اند از جمله آنها آيات و حجج اسلام:
1 ـ آقاى حاج شيخ حسين فرج عمران قطيفى ـ از حجاز ـ از برجسته ترين چهره هاى علمى و استاد خارج آن ديار مى باشند.
2 ـ برادر گرانمايه اش مرحوم سيد عبد الرزاق حكيم (قدس سره) كه از فاضل ترين شاگردان ايشان بشمار مى آيد و از اساتيد بزرگوار حوزه علميه نجف اشرف بودند كه به تدريس بحث خارج فقه پرداخت و كتابهاى استدلالى ايشان ـ از مباحث فقهى و اصولى ـ حكايت از مهارت و تسلط وسيع برديدگاه فقيهان و مبانى انديشه آنان دارد. كتاب هایى چون زكاه فطره و بخشى از بحث نكاح و همچنين كتاب علمى در باره علم فلك و نجوم و رابطه و پيوند آنها با احكام شرعى به دانش پژوهان حوزه علميه عرضه كرده است اما دريغ، پس از آنكه از زندان ـ در عراق ـ بيرون آمد. بگونه اى مبهم در سال 1413 هـ ق به ديار باقى شتافت.
3 ـ آقاى حاج شيخ باقر ايروانى يكى از مدرسين و اساتيد گرانمايه بحث خارج در حوزه علميه قم مى باشند.
4 ـ آقاى سيد محمد جعفر حكيم يكى از مدرسين و اساتيد برجسته بحث خارج در حوزه علميه نجف اشرف مى باشد.
5 ـ آقاى حاج شيخ على كورانى كه يكى از فضلاى حوزه علميه قم هستند و آثارى چون معجم احاديث امام مهدى عجل الله تعال فرجه الشريف و كتاب عصر الظهور را به حوزويان عرضه كرده اند.
6 ـ آقاى سيد عبد المنعم حكيم يكى از مدرسين بحث خارج در حوزه علميه قم و سوريه و نجف مى باشند.
7 ـ آقاى حاج شيخ هادى آل راضى كه يكى از مدرسين بحث خارج در حوزه علميه قم و نجف هستند.
8 ـ آقاى سيد عبد الامير السلمان، از فضلاء و شخصيت هاى برجسته حجاز.
9 ـ آقاى سيد صادق حكيم فرزند برومند مرحوم آيت الله سيد يوسف حكيم (قدس سره) و يكى از مدرسين بحث خارج در حوزه علميه قم مى باشند.
10 ـ آقاى حاج شيخ عبد الحسين آل صادق عاملى يكى از علماى بنام استان نبطيّه ـ در جنوب لبنان ـ است.
11 ـ شهيد بزرگوار آقاى سيد عبد الوهاب فرزند ديگر مرحوم آيت الله سيد يوسف حكيم (قدس سره).
12 ـ آقاى شيخ يوسف عمرو يكى از قاضيان دادگاه هاى شيعه جعفرى در منطقه طبيل و كسروان ـ در لبنان ـ است و كتابى به نام ديباجه اى بر اصول فقه جعفري را به نگارش در آورده است.
13 ـ شهيد بزرگوار سيد محمد رضا فرزند بزرگوار حضرت آيت الله سيد محمد حسين حكيم (قدس سره) كه از استايد حوزه علميه نجف اشرف و يكى از اساتيد برجسته دانشكده فقه در نجف اشرف بودند.
14 ـ آقاى سيد حيدر حسنى عاملى از فضلاى لبنان.
15 ـ شهيد گرانمايه آقاى سيد محمد حسين حكيم فرزند بزرگمرد جهان تشيّع مرحوم حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محسن حكيم (قدس سره).
16 ـ اقاى شيخ محمد خاقانى از فضلاى حوزه علميه قم.
17ـ آقاى سيد محمد باقر فرزند بزرگوار آقاى سيد محمد صادق حكيم (قدس سره) كه در حال حاضر يكى از مدرسين بحث خارج فقه و اصول در حوزه علميه نجف اشرف مى باشند.
18 ـ فرزند گرامى ايشان آقاى سيد رياض حكيم.
19 ـ آقاى سيد محمد حسين بحر العلوم.
20 ـ آقاى شيخ نبيل رضا علوان البغدادي.
21 ـ مرحوم سيد ايمن خلخالى كه به همراه فرزند مرحوم حضرت آيت الله العظمى خوئى (قدس سره) در حادثه ناگوارى در راه نجف اشرف به رحمت ابدى حضرت حق پيوست.
22 ـ آقاى سيد محمد رضا بحر العلوم.
تأليفات ايشان
معظم له از همان آغاز تحصيل در حوزه علميه نجف اشرف به نوشتن و نگارش تمام درس هاى خود پرداخت و از سوى ديگر همزمان با آن در همه مراحل سخت و دشوار هرگز دست از نگارش برنداشت. لحظه هاى عمر خود را با شور و شوق و عشق به تحصيل گذارند، بگونه اى كه آثار به جا مانده از ايشان تاكنون مجموعه اى بيش از 40 جلد مى باشند.
كه از جمله آنها:
1 ـ المحكم فى اصول الفقه، در اين مجموعه با بحث استدلالى. مبانى انديشه اصولى خود را با ديدى ژرف و عميق و بكارگيرى منطق و استدلال و برهان در 6 جلد تمام مباحث اصول را به تحقيق پرداخته و به حوزويان ارجمند عرضه كرده است.
2 ـ دوره فقهى ((مصباح المنهاج)) كه شرحى بر فقه استدلالى ((منهاج الصالحين)) بزرگ مرجع جهان تشيع مرحوم حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محسن حكيم (قدس سره) مى باشد. در اين شرح با بحثى استدلالى و تحقيقى فقهى با ژرف نگرى در آيات و فهم تحقيق روايات به شرح و بسط همراه با بينش شناخت دقيق و نقد و نظر در همه ابعاد، استدلالي، قرانى، روائى، رجالي، و.. پرداخته اند. و تاكنون به بيش از 19 جلد رسيده است كه برخى از اجزاء آن تاكنون به چاپ رسيده است، و كتاب ((خمس)) از اين مجموعه را در شرایط ويژه ودشوارى كه داشتند، به نگارش در آورده اند.
3 ـ رساله عمليه خود را ـ پس از درخواست هاى مكرر و مراجعات بسيارى از فضلاء و مردم براى تقليد از ايشان ـ در 3 جلد بنام ((منهاج الصالحين)) عرضه كرده اند.
4 ـ مناسك حج و عمره.
5 ـ حاشيه اى جامع بر كتاب اصولي (كفايه) مرحوم اخوند خراسانى (قدس سره) در 3 جلد.
6 ـ حاشيه اى جامع بر كتاب اصولى (رسائل) مرحوم شيخ انصارى (قدس سره).
7 ـ حاشيه اى جامع بر كتاب فقهى (مكاسب) مرحوم شيخ انصارى (قدس سره).
8 ـ مجموعه ((تهذيب علم الاصول)) كه در اين مجموعه به مهمترين و محورى ترين مباحث علم اصول پرداخته. و در 3 جلد به فضلا و انديشمندان حوزه اى عرضه كرده اند.
9 ـ جزوه اى بنام ((المرشد المغترب)) در پاسخ به نامه هاى مكرّر و در خواستهاى متعدد، پيامى به همه مسلمانان بويژه شيعيان كه از بخت بد و تنگدستى و اقبال شوم و از ستمى كه از حاكمان ستمگر بر آنها رفته است از يار و ديار خويش به اجبار هجرت كرده اند و در ديار غرب مكسن و ماوا گزيده اند همراه با مسائل ويژه مورد نياز انها را مطرح كرده اند و براى آنها ارسال كرده اند.
10ـ جزوه اى به نام ((نامه اى پدرانه)) كه اين بار هم در پاسخ به نامه هاى برخى از فضلا و طلاب در خواست مكرر همراه با پاسخ هاى استفتائات گوناگون در باره مسائل ضرورى و مورد نياز آنها ارسال كرده اند در اين پيام گذشته از گوشزد کردن مسائل اخلاقى و اعتقادي، به شيوه هاى تبليغ معيارهاى موفقيت و رفتار مبلغان و تكيه انديشمندان در سخن گفتن به مصادر و منابع تاريخ پرداختن به سيره ائمه اطهار (ع) و نقش جاودانه آنها در تاريخ اسلامى و بزرگداشت خاطره هاى مصيبت بار و شهادت آنها و زنده نگه داشتن مشعل فروزان مبارزه و جهاد در برابر ستم استبداد بگونه اى زيبا با نثرى شيوا و كلامى عارفانه و صميميتى خاضعانه پرداخته اند.
11 ـ كتاب ((احكام فقهي)) كه مختصرى از مسائل و رساله عمليه ايشان است كه به تازگى به فارسى ترجمه و چاپ شده است .
12 ـ فقه استنساخ البشرى مسائلى كه اخيرا در خصوص شبيه سازى از ژن انسان وم سائلى هم راجع به تلقيح سؤال كرده اند و بطور تفصيل جواب داده شد است.
13 ـ فقه القضاء سؤالاتيست كه از مراكز قضا سؤال نموده از و معظم له جواب وافى و استدلالى داده اند.
14 ـ فقه الكومپيوتر مسائل تازه ايست كه راجع به كامپيوتر و اينترنت سؤال شده است و بطور صريح و واضح جواب مرقوم فرموده اند.
15 ـ الفتاوى سؤالاتيست كه راجع به پيشتر ابواب فقه (نوعا مسائل مستحدثه) مى باشد استفاء شده است و معظم له بطور شايسته و مستدل جواب داده اند.
16 ـ الاصوليه والاخباريه سئواتى است كه در باره فرق ميان اصولى و اخبارى و اسفتاء نموده اند و معظم له جواب قانع كننده داده اند.
17 ـ المرجعيه الدينيه راجع به مرجع دينى سئوالاتى شده است كه بطور روشن و واضح جواب داده اند.
18 ـ گفتگوهاى فقهى رساله عمليه ايشان را بطور رمانتيك نوشته شده كه به چند زبان ترجمه شده است از جمله عربى و فارسى و اردو و كردى و آذرى و انگليسى مى باشد.
19 ـ رساله توجيهيه راهنماى حجاج مى باشد.
20 ـ الكافى فى اصول الفقه در خصوص اصول فقه مستدل و متقن در سه جلد مرقوم فرموده اند.
21 ـ رساله احكام فقهى ترجمه الاحكام الفقهيه كه به فارسى برگردان شده است.
22 ـ نامه به آذريهاى مقيم آذربيجان كه به زبان آذرى ترجمه شده و چاپ گرديده است.
23 ـ نامه به اهالى گلگيت پاكستان مرقوم فرموده اند.
24 ـ فى رحاب العقيده راجع به مسائل امامت سئوالاتى را كه يكى از علماء اردن نموده است و معظم له بطور واضح و مستدل جواب داده اند كه در سه جلد چاپ شده است.
امّا كتابهاى ديگر ايشان كه در آن دهليز بسر مى برند. در آن شرائط سخت و دشوار به رشته تحرير در آوردند. در فراز و نشيب زندگى و در گذرگاه هاى گوناگون آن حوادث تلخ و استخوان سوز ـ كه تاريخ در آينده آنها را بازگو خواهد كرد ـ از بين رفته است.
1 ـ كتابى به نام (اصول عمليه) را كه بيشترين مباحثن آنرا تنها باتكيه بر حافظه و اندوخته هاى خود به نگارش درآورده اند و حتى به تدريس آن هم در آن محيط نيز پرداختند ولى متاسفانه از بين رفته است.
2 ـ كتابى در باره زندگينامه و سيره امامان معصوم (ع) كه تنها با تكيه بر حافظه و اندوخته هاى ذهنى خويش و مطالعات تاريخى گذشته شان در حالى كه هيچ منبع و يا مصدرى در اختيار نداشتند به رشته تحرير در آوردند، كه اين كتاب نيز از بين رفته است.
آغاز مرجعيت
در دوران درخشنده و تابناك مرجعيت پر افتخار مرجع جهان تشيّع مرحوم آيت الله العظمى حكيم ايشان تلاش گسترده و جدى و پيگيرى مستمر در بهره بردارى از فرصت هاى بدست آمده پرداختند و همزمان با درس و تحقيق به تدريس طلاب و فضلاء پرداختند و از هيچ كوششى دريغ نكردند و آنچنان در اين راه تلاش كردند و از عمر و علم و انديشه و اخلاق خويش براى طلاب و فضلاء نثار كردند كه رشد علمى و موفقيت در دروس حوزه اى و تعالى روح و خرد و انديشه و پربار نمودن آنها همزمان با آموزش تقوا و پرهيزگارى پايدارى در برابر مشكلات و سختيها بردبارى در برابر فراز و نشيب زندگى بيش از همه مرهون تلاش و كوشش بي دريغ و سخاوتمندانه صميمانه ايشان است.
پس از رحلت مرجع جهان تشيّع مرحوم حضرت آيت الله العظمى خوئي فضلاء و انديشمندان محافل علمى و مجامع دينى و حتى برخى از مراجع بزرگوار و شخصيت هاى گرانمايه پيشنهاد پذيرش مرجعيت را به ايشان دادند. در خواستهاى متعدد مكرّرى از اطراف واكناف سراسر جهان و به ويژه علما و فضلا و پيراوان اهل بيت (ع) به ايشان رسيد. با آن همه اصرارها و با عنايت به همه خطرها دشواريها، عليرغم خواست قلبى و با اكراه از پذيرش چنين مسئوليت دشوار مجبور به پاسخگوئى به خواستها و نيازها و اصرارها آنان گشتند. و رساله عمليه خود را براى مقلّدين خود عرضه كردند.
در حال حاضر علاوه بر بيت ايشان در نجف اشرف دفاتر نمايندگى ايشان در شهر مقدس قم كشورهاى سوريه و لبنان برپا گرديده كه همه روزه پاسخگوى هزاران نامه استفتائات فقهى و دينى سئوال هاى شرعى و اخلاقى و حتى فرهنگى هنرى از سراسر جهان است.
نگرش ايشان به جايگاه مرجعيت
حضرت آيت الله العظمى حاج سيد محمد سعيد الحكيم (مد ظله) در عرضه مباحث نظرى، عدالت وتقوا را بنيادى ترين شرط مرجعيت مى داند و در رساله احكام فقهيه ـ كه بهترين گواه اين ديدگاه است ـ وقتى سخن از عدالت ميشود ميفرمايد: مجتهدى كه انسان از او تقليد ميكند بايد به مرحله اى بالا وولائى از عدالت رسيده باشد و تقواى الهى را پيشه كند، واز هرگونه معصيت برزگ وكوچك پرهيز كند و هر آينه اگر از او گناهى هر چند اگر يك مورد هم باشد ـ از او سرزند بيدرنگ توبه كند تا نفس خويش را از آن گناه بيالايد.
هنگامى كه از مراجعه دو نفر براى حل و فصل اختلافات خود به قاضيان حاكميت جور و ستم مطرح مى شود با جرأت و جسارت تمام و شهامتى كم نظير ـ با در نظر گرفتن شرايط سخت و دشوار ايشان ـ مى فرمانيد: مراجعه به اينها براى حل و فصل اختلافات هر چند كه به حق و حقيقت هم حكم كنند گرچه حق را به صاحب حق هم بدهند جايز نيست و تصرف در آن مال هم حرام و جايز نمى باشد. بهنگامى كه از ايشان درباره عضويت و يا كارمند دولت ستم پيشه طغيانگر و ويرانگر و ضددين ـ حتى پليس راهنمائى ـ مى پرسند با صراحت وجرأت پاسخ مى دهند.
هرگونه همكارى ويا حضور در اين چنين نظامهائى حرام و تصرف در حقوق بدست آمده نيز حرام و خوردن مال باطل است.
در عرصه مباحث علمى و عملی
ايشان جهاد و اجتهاد و علم و عمل را باهم در آميخته است و خود الگو و اسوه اى از انچه كه بدان اعتقاد دارد و عهد و پيمانى را كه باخداى خويش بسته است پايبند و وفادار مانده است. همانگونه كه حضرت على (عليه السلام) فرموده است: خداوند عهد و پيمانى را از علماء و دانايان گرفت تا به سيرى شكمباره هاى ستمكار از ستم وگرسنه ماندن مظلومان ستمديده از ستمكاران رضايت ندهند .
ايشان در طى 8 سال در شرايطى سخت و دشوار ـ كه تاريخ در آينده اسرار نهان آن دوران را عيان خواهد كرد ـ به اجبار در ميان اشرار زيست . آن جمع گمراه وكج كردار در سيماى تابناك ايشان، جز دو چشم روشن و بيدار و بر تن نحيف و استخوانى ايشان كه جز پوست تبدارى نداشت. در چشمان سرشار از صبر، دريائى از غم و اندوه بى قرار، آبشارى از مهر و عشق عطوفت يافتند، و در پيشانيش هزاران رنج و درد نياكانش كه بر جبينش نقش بسته بود خواندند. و در دستهايش آيتى از مهر و در گفتارش آيات الهى و در رفتارش گوشه عزلت نشينى حضرت على (ع) و تأمّل در قرآن و تفكر در مفاهيم بلند والاى آن و در جوش و خروش و عزم و رزمش سرود سرخ شهادت حسين (ع) و در فريادش جهاد ابوذر را به عيان ديدند گمراهان ديروز به يُمن همنشينى و همدمى با ايشان از رهروان صراط مستقيم الهى شدند ولى پس از 8 سال كه از آن دهليز بيرون آمد و در قفس را بر ايشان گشودند . و به گونه اى معجزه آسا از آن بند رهائى يافت هنوز آن جمع از يار سفر كرده كه از لب لعلش هزاران نكته شيرين شنيده بودند نه تنها در ذهنها نقش خاطره دارند بلكه در جانها و روانهايشان و لبهايشان هميشه به ياد يار مهربان خويش هستند كه از حضور در محضر او كوثر گوارائى از صلاح و فلاح در آنها جوشيد و تراويد و از صلابت و رياضت ايشان جانشان صيقل يافت دل گناهكار آنانرا با زلال ايمان شستشو داد و عشق و ايمان چون خون در رگهاى روح و روانشان جارى گشت . از حضور در محضر روح پرور و ايمان ساز ايشان و اين ارباب نيكى و پاكى و معرفت هزاران دفتر نانوشته در جانشان ثبت گرديد. و در گلشن خاطرات حيات آنها، گلبوته هاى وجدان و ايمان روئيد و شكفتن آغاز كرد . سخنان سر شار از عشق و ايمان كه از درون و عمق جان او برميخاست چون دم مسيحائى حياتى دو باره به آنها بخشيد. اين عارف خائف در طى 8 سال ، سخاوتمندانه آيات الهى را در گوش جان آنها زمزمه كرد و آيات صبر و بردبارى را نه تنها در سخن و در گفتار خويش بلكه در لحظه لحظه هاى كردار خويش عيان كرد . و بر درياى بيكران ادب و فرهنگ اسلامى و پاكى نجابت و بزرگ منشى و عزت و مقاومت كه از امامان معصوم (ع) و نياكان خويش فراگرفته بود دعوت كرد.
ايشان عليرغم آن شرائط سخت و طاقت فرسا برخى از آثار خود را در آنجا به رشته تحرير در آوردند، و برخى ديگر را در حالى كه به هيچ منبع مصدرى و دسترسى داشتند تنها با تكيه بر حافظه اندوخته ها و معلومات گذشته خويش به نگارش در آوردند . كه از جمله آنها:
1 ـ كتاب (تهذيب فى علم الاصول) در سه جلد.
2 ـ كتاب خمس كه بحث فقهى واستدلالى است.
3 ـ كتاب مباحثى در اصول عمليه ((برائت ـ تخيير واحتياط واستصحاب)).
4 ـ كتابى بنام سيرى در سيره وزندگينامه امامان معصوم (ع)
حضور در صحنه هاى اجتماعی
در شرايط سخت و پيچيده و پيشرفته جهان امروز و تهاجم گسترده و برنامه ريزى شده و همه جانبه از هر سو بويژه تهاجم فرهنگى به كمك وسايل ارتباط جمعى ـ كه جهان را بصورت يك دهكده درآورده است ـ بر عليه اسلام ناب محمدى (صلى الله عليه وآله وسلم) و تشيّع راستين و انحراف نسل جوان و جامعه هاى اسلامى و به دور كردن آنها از معارف اسلامى و به فراموشى سپردن ارزشهاى انسانى و بيگانه كردن آنها از انديشه زلال و پاك و اصيل و تهى نمودن حوزهاى علميه از دانش و معرفت و حاكميت سياه گستر وتباه گر بر ذهن ها وانديشه هائى به دين و آئين و فرهنگ و تاريخ و ميراث فرهنگى و هنر و افتخارات بنيادى و اصيل غرورآفرين و افتخار آفرين ما يورش مى برند.
در زمانى كه هويت سرشار از عزت و معنويت انسانها و مسلمانها ـ بويژه تمدن و علوم و دانش مشرق زمين ـ را به قربانگاه فراموشى مى برند و ادبيات انسانى عرفان الهى و شور و شوق شهادت و… را به مسلخ تحريف ها و بدعت ها مى سپارند. و جلوگر شدن گرايشهاى فريبكارانه و اهريمن گونه برخى از مدعيان فكر و قلم بدستان نا اهل و نيرنگ باز كه دست در دست هم داده اند تا جامعه هاى اسلامى را از خود بى خود كنند و براى هميشه در تاريخ، گذشته خويش را فراموش كنند پيوند و رابطه او را باگذشته افتخار آميزش قطع كنند و از آنها انسانهاى مسخ شده اى را بسازند . و عزت و آزادگى را به جهل و درماندگى و فروماندگى و عزّت و كرامت را به ذلّت و شهوت و از بندگى حضرت حق به بردگى و دريوزگى و از وحدت به وحشت و از يكدلى و همرنگى با فريب نيرنگ بسوى تفرقه و جنگ رهنمون سازند. ايشان چون مصلحى دردمند و هاديى راه شناس همچون انسان هاى وارسته اى كه درد دين دارند، بى اعتنا به سلطنت سلاطين و بى مهابا از شوكت جباران و وحشت از سوط جلادان و دژخيمان و بى اعتنا به نيش زبان نيرنگ بازان و زهرخند بدعت گذاران دين فروشان دنيا پرست وجوفروشان گندم نما كه چون گرگانى در لباس ميش در آمده اند و به غارت دين و آئين و ايمان مردم پرداخته اند، به آرايش دين و پيرايش آئين از بدعت هاى ننگين برخاسته است.
ايشان نيك مى دانند كه اگر مردم را به علوم و معارف الهى و به سرچشمه زلال اين ائين دعوت كند. وگفتار امامان معصوم: حلاوت و طراوت بيان آنها را به حقيقت عيان كند . مردم از صميم جان و اعماق و روح و روان بدان دل مى بندند و باگذشتن از سروتن، پايدار و استوار بر آن عهد و پيمان وفادار مى مانند . ايشان صلاى بازگشت را سر مى دهد ومسلمانان را به بازگشت به خويشتن دعوت در رساله عمليه منهاج الصالحين در همان آغاز مقدمه اش مى فرمايد: براى تشيّع بسى همين افتخار وعزت سزاست كه مغرور وسربلند سربر آسمان بسايد كه پاسدار اين آئين و احكام راستين آن بوده است كه از سر چشمه ناب و زلال، معارف اسلامى و مفاهيم انسانى را فراگرفته است . و با پايدارى در برابر همه پيشامد هاى زمان وجور و ستم حاكمان و سياهى ها و ظلمت هاى فتنه هاى فتنه گران درگذر زمان وشدت محنت عالمان با اخلاص ورهين تلاش مؤمنان با ايمان است كه نه عالمان در راه حضرت حق از ايثار جسم جان خويش دريغ كرده اند ونه مؤمنان ، فريب بدعت گذاران را خورده اند و دين را از دين داران راستين و پرهيز گاران و پارسايان فراگرفته اند ودست رد برسينه نامحرمان و نا اهلان و لاف زنان زده اند.
تلاش های آیت الله العظمی الحكيم برای نزدیک کردن مردم و علما به یکدیگر
همت والايش را بيشتر صرف آن كرد كه ميان امت اسلامى و حوزه علميه و مرجعيت، رابطه اى تنگاتنگ بر قرار كند تا اين كه مردم علما را امين خود نسبت به دنيا وآخرتشان بدانند. ايشان تاكيد فراوانى دارند كه مردم در اعتقادات دينى و احكام شريعت و سير و سلوكشان از علماى اسلام پيروى كنند. چه، عقايد علما بر گرفته ازكتاب آسمانى قرآن مجيد وسنت پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) است و آن را براى ما حفظ كرده اند و به ارمغان آورده اند لذا ايشان بر پایبندى بر اين بنيادها و پايدارى به آنها، به رغم فشارها و محنت ها و فتنه هاى گوناگون، تأكيد بخصوصى دارند پس در چنين شرايط حساسى كه مشكلات بزرگى براى مؤمنين در همه ممالك پيش آمده است و در تنگنا قرار گرفته اند، قبول مسئوليت مرجعيت از جانب ايشان با اهتمام بيشتر به امور ذيل از امتياز خاصى بر خوردار است.
در خصوص حوزه علميه وحد و اندازه آن: حوزه علميه مؤسسه اى دينى است كه در برابر فتنه ها و نقشه هاى شوم و طرح هاى گوناگون دشمنان اسلام، بارى گران به دوش كشيده لذا معظم له به تربيت گروهى از طلاب علوم دينى كه باصفت تقوا آراسته و به علوم گوناگون اسلامى آشنايى كامل داشته باشند كمر همت بست. صدها نفر در نجف اشرف تحت ظل حمايت ایشان به علم اندوزى و دانش جويى مشغول بودند. ايشان براى سطوح مختلف استادهايى معين و مهيا کردند. و امكانات مادى در اختيارشان مى گذاشتند. كه احتياج آنها را بر طرف كند و با اضافه كردن شهريه آنان، به ارتقاى علمى ايشان كمك مى كردند و اين ها گوشه اى از عنايت هاى معظم له به طلاب علوم دينى است. هم چنين براى ارشاد طلاب علوم دينى ((رساله ابويه)) (ترجمه شده به نام پندهاى پدرانه) نوشته است كه در آن نكات مهمى را كه لازم است طلاب علوم دينى به آن توجه كنند خاطرنشان فرموده است.
حضور در صحنه هاى فرهنگی
ايشان با توجه به ضرورت تبليغ رسالت دينى اداى امانت الهى و پرورش دادن انسانهاى وارسته و متعهد و فاضل در حوزه علميه نجف اشرف ـ عليرغم شرائط سخت و دشوار آن ديار وبه دور از غوغاهاى سهمگين و حوادث خطر آفرين ـ به تربيت جمعى از طلاب جوان و فرزانه ـ در كنار درسهاى حوزه اى ـ همت گماشت. و در ضمن كمكهاى مادى به فرزانگان حوزه و تامين نيازهاى مختلف آنان، آنها را به شناخت انديشه هاى جديد فلسفى و كلامى و مباحث اعتقادى بحث و تحقيق در باره آنها و پاسخگوئى علمى منطقى به شبهه ها و حدس ها و گمان هاى باطل نموده و به خزان زودگذر و فريبنده بدعتها و انديشه هاى وارداتى دعوت كرده اند و با جدّيت تمام به استوار نمودن انديشه ها، منطقى نمودن استدلالها و زدودن آثار ويرانگر انى نيرنگ ها پرداخته اند.
اعزام مبلغين جوان و آگاه به مسائل اجتماعى فرهنگى جامعه، در ميان عشائر و شهرها روستاها در شمال و جنوب عراق ـ بويژه عشاير جنوب ـ و حل مشكلات و زدودن تنشها و رفع اختلافات و برقرارى صميميت و دوستى در ميان آنها، همچنين اعزام مبلغين به كشورهاى هند و پاكستان و سوريه و لبنان و آذربايجان و يا برخى از شهرهاى ايران ـ بخصوص جنوب ايران ـ كه توسط دفتر نمايندگى ايشان در شهر مقدس قم صورت مى گيرد وكمك به برگزارى برنامه هاى اردوهاى تبليغى در مناطق محروم ايران بخشى از فعاليت های فرهنگى ايشان است.
همچنین براى نشر فرهنگ اهل بيت عصمت وطهارت (ع) در شهرهاى اسلامى جمهورى آسياى ميانه به ويژه در مناطق محروم طلبه هايى از طرف دفتر معظم له اعزام مى شوند و وسائل و ابزار گوناگون تبليغى برایشان فراهم مى كنند.
ایشان اهتمام داشتند كه نمايندگانشان با مراكز اسلامى و مؤسسات دينى در آمريكا و اروپا ارتباط بر قراركنند و با كتاب هاى گوناگون اسلامى آشنا شوند تا با مطالعه آن ها بتوانند به هر نوع پرسشهاى مذهبى مسلمانان آن ديار جواب دهند و مشكلات آنان را حل كنند.
ايشان با شهامت تمام در همه حوادث در هر جاى جهان اسلام، موضع گيرى اى كه به نفع اسلام بود را داشتند که از جمله آنان:
1 ـ از مبارزان فلسطينى در مقابله كردن با صهيونيسم غاصب و ظالم حمايت جدى كردند و آزادى قدس شريف و تمامى سرزمينهاى فلسطينى را جدا خواستار شدند.
2 ـ به احزاب لبنانى كه در آزادى جنوب لبنان قيام جانانه كردند و جنوب لبنان را از لوث وجود صهيونستيها پاك كردند. حق مى دادند و بر اين پيروزى خوشحال بود و براى مقاومت اسلامى در آزادى جنوب لبنان ارزش خاصى قائل بودند و بر آن مقاومت تأكيد داشتند.
3 ـ جنايات وكشتار بى رحمانه شيعيان به دست نيروهاى طالبان را تقبيح و محكوم كردند.
4 ـ از عمليات ننگين و كشتار شيعيان به دست گروه صحابه و همچنين از خراب كردن مساجد و حسينيه ها در پاكستان خيلى ناراحت شدند و از حكومت پاكستان خواستند كه مسئوليت ساكت نمودن تعديات آن گروه را قبول كند ، و نخست وزير پاكستان (نواز شريف) در نامه اش به دفتر حضرت آيت الله العظمى آقاى حكيم خاطر نشان كرد كه ما از ناراحتى حضرتعالى باخبر شديم وحكومتش تصميم جدى دارد كه جلو اين متجاوزان را بگيرد و متعديان را كيفر كند.
5 ـ تقدير از موضعگيرى رئيس جماعت نهضت علما اندونزى (عبد الرحمن وحيد) در خصوص شكست دادن خط ونظريه وهابيها كه شيعه آل بيت (ع) را تكفير مى كردند و ما نع پيشرفت آنان در سال 1416 هـ . شد و اين خبر مسرت بخش كه به دفتر معظم له رسيد در نامه خاصى از او تشكر كرد و اين خود اثر مثبتى داشت .
6 ـ آيت الله شيخ مهدى شمس الدين (رحمه الله عليه) رئيس مجلس اسلامى شيعيان در لبنان را واسطه قرارداد كه به حكومت مالزى فشار بياورد و ابلاغ كند كه مرجعيت دينى از رفتار نا مناسب و بازداشت شيعيان آل بيت (ع) شديدا ناراحت است . واين عمل ناهنجار حكومت هم تأثر نفوذ گروههايى كه باخطّ اهل بيت (ع) دشمنى داشتند بود كه در اواخر قرن بيستم بوقوع پيوسته بود. متأثر از نفوذ گروه هايى بود كه در اواخر قرن بيستم در مالزي، به دشمنى با اهل بيت و شيعيانشان برخاستند.
7 ـ و هنگاميكه مفتى جامع ازهر باصراحت تكان دهنده شيعه آل بيت (ع) را تكفير مى نمود بازهم آيت الله شيخ شمس الدين را واسطه قرارداد كه به شيخ ازهر فشار آورد كه ديگر اين سخن را تكرار نكند و اين حرفش را پس بگيرد و آن فقيد سعيد باكمال تشكر پيگيرى جريان را بعهده گرفت.
8 ـ در مقابل اظهارات و موضع گيريهاى سران بعض دولتهاى غربى به ضد اسلام و مسلمين و برخورد نابهنجار آنان با جهان گردان و توريستهاى مسلمان ساكت نشدند گفتار و كردار ناپسند آنانرا تقبيح نموده واز مسلمانان حمايت كرد ند و همچنين در ساير مواردي كه مشكلاتى براى مسلمانان پيش مى آيد و در آن نياز به موضع گيرى رهبران دينى است بطور كامل انجام وظيفه كرده اند.
سفرى براى معالجه
حضرت آيت الله العظمى سيد محمد سعيد الحكيم در اثر مدتها خانه نشيني، دچار بيمارى روماتيسم مفصلى و پادرد شديد شدند. با صلاح ديد پزشكان عراقى و به علت كمبود امكانات پزشكى در آن كشور، تصميم گرفتند كه براى معالجه به انگلستان سفر كنند. براى همين، لازم بود كه ايشان به سوريه سفر كنند. با اعلام خبر سفر ايشان به سوريه، شور و شوق فراوانى در ميان شيعيان آن ديار، براى زيارت ايشان، پديد آمد. و بيش از هزار نفر از كشورهاى سوريه و ايران و لبنان و پاكستان و… ، در فرودگاه دمش، براى استقبال ايشان جمع شدند. تعداد زيادى از اين جميعت را علما و روحانيون تشكيل مى دادند. وقتى هواپيما به زمين نشست، چند تن از افراد خانواده الحكيم، از جمه آقاى سيد رياض حكيم، فرزند آيه الله حكيم، با ماشين به داخل هواپيما وارد شدند و ايشان را براى پايين آمدن از پله هاى هواپيما يارى كردند. جمع حاضر در فرودگاه نيز به محض رؤيت چهره معظم له، با سردادن صلوات بر محمد وآل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) از ايشان استقبال كردند.
وقتى ايشان وارد سالن فرودگاه شدند و در جايگاه مخصوص نشستند، يكى از روحانيون محترم لبنان، با خواندن اشعارى كه سروده بود، از طرف همه حاضران به ايشان خير مقدم گفت. آقاى سيد رياض حكيم نيز از طرف معظم له، از جمع حاضر تشكر كرد. سپس ايشان سوار ماشين شدند و جمع حاضر در پى ايشان، به سوى محل اقامت در نظر گرفته شده، كه در جوالى منطقه سيده زينب در شام بود، به راه افتادند. اقامت ايشان در سوريه حدود بيست روز طول كشيد و تعداد زيادى از علما و مقامات دولتى سوريه و لبنان و ايران به ديدار ايشان آمدند. همچنين گروه هاى زيادى از مردم خدمت ايشان مى رسيدند و مشكلات مذهبى و اجتماعى خود را با ايشان در ميان مى گذاشتند و ايشان چون پدرى مهربان به اين مسائل گوش مى دادند و در موارد ضروري، راهنمايى هاى لازم را مى كردند.
با لطف خداوند و عنايت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف)، در مسافرتشان به لندن بهبودى حاصل شد و ايشان به قصد بازگشت به عراق و نجف اشرف، به دمشق باز آمدند. اين بار نيز با استقبال فراوان شيعيان روبرو شدند و در طول اقامت 13 روزه شان، در منزل محل اقامتشان به روى مردم گشوده بود و مردم، هر روز با ايشان ملاقات مى كردند و ايشان پاسخ گوى سؤالات مختلف مردم بودند. هر روز نيز نماز جماعت به امامت معظم له در محل اقامتشان بر پا بود.
در يكى از شب هاى جمعه نيز، متولى آستان حضرت زينب (ع) از ايشان دعوت كرد كه در آن مكان مقدس نماز جماعت بخوانند و براى مردم سخنرانى كنند. ايشان نيز پذيرفتند و در روز موعود به آستان مقدس حضرت زينب (ع) شتافتند. جمعيت زيادى از مدتى قبل از ورود ايشان در حرم مطهر گرد آمده بودند و به محضر رسيدن ماشين حامل ايشان با فرستادن صلوات از ايشان استقبال شايانى كردند. ازدحام جمعيت به حدى بود كه اطرافيان ايشان. بازحمت توانستند ايشان را به جايگاه مخصوص امام جماعت برسانند. بعد از اقامه نماز جماعت، با حالتى باشكوه، ايشان سخنرانى مفصلى كردند و به شيعيان سفارش كردند كه خود را به تقوا و اخلاص بيارايند و باعث سرافرازى تشيع شوند و مصداق حديث شريف (كونوا لنا زيناً) باشند. بعد از سخنرانى شيفتگاه اهل بيت به ابراز احساسات پرداختند: سپس ايشان مرقد مطهر حضرت زينب (ع) را زيارت كردند. ايشان در سخنرانى هاى ديگرشان ، كه در مقر نمايندگى ايشان در سوريه انجام شد، شيعيان را به عمل به دستورهاى اخلاقى اهل بيت (ع) فرا خواندند.
ايشان همچنين شبى با جمع از نزديكان، بارگاه حضرت رقيه (ع) را زيارت كردند و متولى آستان حضرت رقيه (ع) از ايشان و همراهانشان پذيرايى مفصلى كرد و ساختمان هايى كه براى توسعه حرم، خريدارى شده بود را به ايشان نشاد داد و معظم له نيز راهنمايى هاى لازم را ابراز داشتند.
مبارزه با بدعت ها
ايشان با عنايت به مسؤوليت خطير عالمان در برابر بدعت هاى گوناگون در هر زمان به مبارزه جدى و سرسختانه اى برخاستند. بدعت هائى كه گاه بصورت سعى بين حرم امام حسين (ع) وحرم حضرت ابا الفضل العباس (ع) ـ همانند سعى بين صفا ومروه ـ ويا مدّعيان دروغين و نيرنگ بازى كه هر از گاهى از رابطه مستقيم و ديدار باحضرت وليعصر (ع) درچهره هاى گوناگون با روشهاى مختلف كه بصورت پديده اى نو ظهور ـ امّا گسترده ـ در آن سامان مطرح مى شود قاطعانه ايستاده اند. ويا نمايش دادن فيلمهائى در تلويزيون برخى از كشورهاى عربى كه به مسخ هويت فرهنگى وگسترش ابتذال و سست نمودن بنيادهاى خانوادگى مى پردازند با شهامتى بى نظير بساط فريب نيزنگ بازان آنها را برچیدند و فتواى تحريم ايشان و يا فريب كارانه خواندن مدعيان دروغين، آثار مثبت و سازنده و اميدوار كننده اى در ميان مردم داشته اند هر آينه اگر بدعت ها ـ در جامعه ـ شكل گرفت وظيفه عالمان و رسالت انديشمندان آن است كه در برابر اين بدعتها بايستند و با علم و انديشه و خرد، روشنگر راه گمراهان گردند و هدايت فريب خوردگان را بر عهده گيرند.
از سوى ديگر بنا به دستور معظم له دفتر نمايندگى ايشان در شهر مقدس قم بوسيله شبكه كامپيوترى به سه زبان عربی و انگليسى و اردو پاسخگوى هزاران نامه هاى رسيده از مراكز مؤسسات اسلامى از سراسر جهان است. و ارتباط مستقيمى با مراكز فرهنگى و مجامع علمى وت حقيقى و پژوهشى از طريق سايت دفتر و سايت الحكمه و الموعود بر قرار كرده است .
ايشان انس و الفتى ديرينه با قرآن داشتند، لحظه هاى شيرين و جاودانه خود را با تامل وتدبر در آيات وحى و كوثر هميشه جارى آن سپرى مى كردند و در هيچ پيام و يا كلامى از اين نكته غافل نمانده اند. آيات الهى چون درّى گرانبها بر لب ها يشان جاری بود و تنها لحظه هاى خوش و نشاط آفرين كه مرهمى بر روح دردمند و زخم دل ستم ديده ايشان مى نهاد سطر سطر آيات وحى الهى بود. از نظر ايشان هيچ چيز در اين جهان بيكران وآسمان نيلگون محبوب تر ودلپذيرتر از كوثر قرآن نبود.