خبر اولسیاسی

پرونده شکست های پروژه «ملت سازی» ایالات متحده (بخش اول)

جان بولتون عامل شکست آمریکا در افغانستان را تغییر ماموریت آن از مبارزه با تروریسم به «ملت سازی» توصیف کرده بود.

نویسنده: والدن بِلو

میدل ایست نیوز: جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق در دولت دونالد ترامپ، در یکی از مصاحبه های خود پیش از به قدرت رسیدن مجدد طالبان در افغانستان، عامل شکست آمریکا در افغانستان را تغییر ماموریت آن از مبارزه با تروریسم به «ملت سازی» توصیف کرده بود. از دیدگاه او، ایالات متحده باید کنترل بر سایت های استراتژیک در افغانستان را با هدف جلوگیری از به قدرت رسیدن تروریست ها در اختیار می گرفت و نباید هدف بلندپروازانه مشارکت در بازسازی بلند مدت جامعه افغانستان را دنبال می کرد.

بولتون، یکی از محافظه کاران تندرو که در زمان تصمیم دولت جورج دابلیو. بوش به حمله به افغانستان در واکنش به حملات یازدهم سپتامبر به عنوان یک مقام عالی رتبه در دولت مشغول به کار بود، در قضاوت و انتقادی دشوار پس از حادثه از مسائلی سخن گفت که «باید» رخ می دادند. اما اظهارات او تصورات و آرزوهایی خام هستند و کار از کار گذشته است.

ایالات متحده نیز مانند دیگر قدرت های امپریالیستی، نمی توانست فقط جامعه افغانستان را نابود و به اشغال نظامی صرف اقدام کند. مجبور بود همانند همه پیشینیان خود، برای کاهش هزینه های اشغال نظامی و همچنین اثبات مشروعیت خود میان افغان ها و آمریکایی ها، در صدد بازسازی جامعه برآید. و مانند همه دیگر قدرت های امپریالیستی پیش از خود، ناگزیر روند بازسازی جامعه را مطابق تصویر ذهنی خود پیش برده و در نتیجه، به یک نسخه کج و معوج از خود رسید.

در رابطه با ایالات متحده، بازسازی در افغانستان و بعدتر در عراق مطابق تصویر ذهنی خود به معنای تلاش برای ایجاد نمادی از لیبرال دموکراسی آمریکایی بود. واژه ای که سیاست گذاران آمریکایی برای این سیاست در نظر گرفتند، «ملت سازی» است بود. با این حال، واژه دقیق تری برای توصیف شیوه آمریکایی در مدیریت جوامع فتح شده وجود دارد که «بازسازی لیبرال دموکراتیک» است.

فیلیپین به عنوان یک پارادایم

تجربه آمریکا در بازسازی لیبرال دموکراتیک نه به ویتنام در اواسط قرن 20، که به فتح فیلیپین در سال های پایانی قرن نوزدهم برمی گردد. همانند افغانستان، این اتفاق پس از سرکوب وحشیانه یک جنبش ملی گرایانه و با کشته شدن حدود 500هزار فیلیپینی رخ داد. بازسازی لیبرال دموکراتیک دو هدف داشت: 1) توجیه عملیات برای گسترش قدرت دریایی آمریکا برای آمریکایی های داخل کشور و دسترسی به مجمع الجزایری استراتژیک در آسیا به منظور دور زدن تجارت چین، و 2) یافتن راه حلی برای نحوه مدیریت مردم سرزمین های فتح شده.

واشنگتن برای مشروعیت بخشیدن به جنگ فتح یک مستعمره، منطقی را ارائه داد که بازتاب ریشه آمریکا در یک انقلاب ضد استعماری و دمکراتیک بود: «آماده کردن فیلیپینی ها برای حکمرانی دموکراتیک.» بسیاری از آمریکایی ها، از جمله مارک تواین نویسنده، متوجه این تناقض بودند، اما در میان سیلی از ملی گرایانی که پیوستن ایالات متحده به صفوف قدرت های استعماری را جشن می گرفتند، نادیده گرفته شدند.

ایالات متحده در بازسازی لیبرال دموکراتیک فیلیپین موفق عمل کرد، اما این موفقیت بر دو شرط ضروری استوار بود: پیروزی کامل بر مقاومت و جلب همکاری نخبگان معتبر محلی در ایجاد نظم لیبرال دموکراتیک.

پیوند عمده نهادهای سیاسی مدت کوتاهی پس از فتح آغاز شد. مقامات استعماری آمریکا و مبلغین پروتستان به عنوان مربی خدمت می کردند و طبقه بالای جامعه بومی از یک گروه دانشجویی وظیفه شناس تشکیل شده بود. در زمان استقلال رسمی فیلیپین در سال 1946، نظام سیاسی آن آینه ای از نظام آمریکایی بود و این کشور رئیس جمهوری متعادل و کنگره و قوه قضائیه مستقل داشت. نظام دو حزبی چند سال بعد پدیدار شد.

با این حال، واقعیت موجود ایدئولوژی دموکراتیک را نفی کرد. نهادهای رسمی دموکراتیک به پوششی برای ادامه حکومت فئودالی در جامعه زراعی تبدیل شدند. زمین داران ثروتمند که به طبقه حاکم تبدیل شده بودند، با اشتیاق از سیاست های انتخاباتی استقبال کردند، اما اشتیاق آنها از روی اعتقاد به دولت نماینده عموم نبود. دلیل سازگاری آنها با نظام حکومتی ایالات متحده این بود که رقابت برای قدرت از طریق انتخابات امکان پذیر می شد و آنها را به عنوان طبقه حاکم در برابر طبقات ناهمگون روستایی و شهری متحد می کرد.

بازسازی ژاپن شکست خورده

تجربه بعدی ایالات متحده در بازسازی لیبرال دموکراتیک در ژاپن پس از شکست کامل آن در جنگ جهانی دوم بود.
مقامات دولت جورج دابلیو. بوش در توصیف تلاش آمریکا پس از حمله به افغانستان و عراق، پروژه سیاسی خود را با بازسازی ژاپن پس از جنگ جهانی دوم تحت رهبری ژنرال داگلاس مک آرتور قیاس می کردند. محققان مطرح ژاپن از جمله جان دوِر و چالمرز جانسون با این قیاس مخالف بودند و یادآور شدند که شرایطی که درباره ژاپن صدق می کرد، در افغانستان و عراق وجود نداشته است. ژاپن از نظر دو شرط لازم برای موفقیت بازسازی لیبرال دموکراتیک، شکست کامل ملت تابع در جنگ و همکاری نخبگان حاکم با قدرت اشغالگر، بیشتر شبیه فیلیپین بود.

از تفکر تا ماموریت در ویتنام

موفقیت های بازسازی لیبرال دموکراتیک در فیلیپین و ژاپن و نادیده گرفتن آنچه پرونده این دو کشور را خاص کرده بود، احتمالا دلیل بسط دادن آن تجربه و تبدیل آن به یک دکترین تمام عیار برای مقابله با جنبش های آزادی بخش ملی تحت رهبری کمونیست ها در طی جنگ سرد بود.

رقابت با کمونیسم به اصلاح سرنوشت ساز این اظهارات توماس جفرسون منجر شد: «انقلاب ما و پیامدهای آن وضعیت انسان ها را در بخش وسیعی از جهان بهبود می بخشد.» جفرسون آمریکا را یک الگو می دید. اما همانطور که فرانسیس فیتزجرالد در کتاب «آتش در دریاچه» اشاره کرده، اعتقاد جفرسون در دهه های 1950 و 1960 به این عقیده تبدیل شد که ماموریت ایالات متحده ایجاد دموکراسی در سراسر جهان است و دموکراسی انتخاباتی همراه با مالکیت خصوصی و آزادی های مدنی، چیزی است که آمریکا باید برای جهان سوم به ارمغان آورد. دموکراسی نه تنها مبنای مخالفت با کمونیسم، که به روش عملی برای اطمینان از کارآیی اپوزیسیون تبدیل شد.

بدین ترتیب، بازسازی لیبرال دموکراتیک از یک تفکر درباره مدیریت مردمان سرزمین های فتح شده به یک ایدئولوژی جهان شمول تبدیل شد که به دنبال بازسازی جهان مطابق تصور آمریکا بود.

اما ویتنام، به این ایدئولوژی دموکراسی تبلیغ شده از سوی آمریکا شوک وارد کرد. آمریکا نتوانست جنبش آزادی بخش ملی را از نظر سیاسی و نظامی شکست دهد. نخبگان محلی که آمریکا برای لیبرال دموکراسی با آنها متحد شده بود، نه لیبرال بودند و نه دموکراتیک و نه اعتبار قابل توجهی در کشور داشتند. و مردمی که پیشتر فرانسوی ها را بیرون رانده بودند، به ایالات متحده به چشم قدرت استعماری نگریستند که سعی داشت جای فرانسه را بگیرد. فاجعه در ویتنام به قدری شدید بود که تفکر ایجاد ملت لیبرال دموکراتیک باید در همان جا دفن می شد. اجماع بر این است که شرایط اولیه برای موفقیت الگوی آمریکایی هرگز در ویتنام وجود نداشت. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع
فارن پالسی این فکس

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا