خبر اولمقالاتنگاه خاورمیانه

مقتدی صدر واقعا در عراق چه می خواهد؟

دیپلمات های آمریکایی تصور می کنند صدر تغییر کرده است، اما مستندی غیر از لفاظی های او ندارند.

نویسنده: مایکل روبین

میدل ایست نیوز: حدود دو دهه پیش در زمان حمله تحت رهبری ایالات متحده که به سرنگونی صدام حسین منجر شد، بسیاری از آمریکایی ها هیچ چیزی درباره مقتدی صدر، روحانی شیعه عراقی نمی دانستند. این مساله صرفا به دلیل ناآگاهی آنها درباره عراق نبود. در حقیقت، در عراق هم افراد زیادی او را نمی شناختند. شمار فزاینده ای از آمریکایی ها به ویژه پس از جنگ اول خلیج فارس درباره عراق مطالعه کردند. آنها درباره پیچیدگی بافت اجتماعی عراق و اهمیت حوزه در نجف و آیت الله های بزرگی که در آنجا زندگی و تدریس می کنند، می دانستند، اگرچه حقیقت امور را به خوبی درک نمی کردند.

در واشنگتن، تحلیلگران درباره پویایی قبیله ای عراقی می اندیشیدند و سازمان سیا سعی می کرد با صحبت با آن دسته از عراقی هایی که اقوامی در این کشور دارند، درباره شرایط موجود در زمین بیشتر بداند.

ایالات متحده اغلب به دنبال یک راه حل سریع است. یک دستگاه امنیت ملی چند میلیارد دلاری دارد که مسئولیت آن ساده سازی مسائل پیچیده در گزارش های یک صفحه ای برای تصمیم گیری وزرا یا روسای جمهوری است. درباره جنگ عراق در سال 2003 قطعا چنین بود. اندکی پیش از شروع کارزار بمباران «شوک و هیبت»، سیا باور داشت صدام حسین، رئیس جمهوری وقت عراق، را در رستورانی در بغداد شناسایی کرده و کشته است. در حالی که وزارت های امور خارجه و دفاع در آمریکا بر سر شکل دولت جدید در عراق بحث می کردند، سیا تلاش کرد تا نزار الخزرجی، ژنرال برکنار شده در دوران بعثی، را به قدرت برساند که شکست خورد.

با سقوط بغداد، ایالات متحده آخرین کارت خود را بازی کرد. مقامات آمریکایی امیدوار بودند از طریق عبدالمجید الخویی، فرزند آیت الله العظمی ابوالقاسم الخویی فقید، با رهبری روحانی عراق ارتباط بگیرند. خویی یک هفته پس از بازگشت به نجف، به زیارت مرقد امام علی (ع) مشرف شد و به احترام قداست محل، گروه امنیتی مسلح خود را در ورودی گذاشت. در داخل حرم، گروهی به کارگردانی مقتدی صدر، کوچکترین فرزند آیت الله العظمی محمد صادق صدر، به او حمله کردند. مقتدی صدر بر خلاف دو برادرش که مانند پدرشان توسط نیروهای امنیتی صدام حسین کشته شده بودند، یک طلبه حوزه دینی بیشتر نبود، اما خطیب با استعدادی بود.

آنچه صدر در زمینه هوش و تقوا نداشت، در جاه طلبی جبران کرد. نجف برای او اهمیت دینی نداشت، بلکه بیشتر زیارتگاهی پردرآمد بود که از آن ثروت اندوزی می کرد. او خود را به عنوان یک مدافع واقعی حاکمیت عراق معرفی، اما از تاکتیک های مافیایی برای اخاذی و دسترسی به بازارهای گوشه و کنار و از خشونت اوباش برای ارعاب رقبا استفاده می کرد. پوپولیسم او در محله های فقیرنشین بغداد زمینه مناسبی پیدا کرد و او را به یک نیروی سیاسی قدرتمند تبدیل کرد. حتی زمانی که حوزه او را تحقیر می کرد، سیاستمداران عراقی با او ارتباط داشتند و از هر جناحی که بودند، یک منطق را دنبال می کردند: صدر الهام بخش توده مردمی بود، اما نتوانست آنها را کنترل کند. در جناح او شکاف وجود داشت. رقبا با تظاهر به احترام، می توانستند غرور جریحه دار شده صدر را تسکین دهند و حامیان او را بربایند.

ایران استراتژی دیگری برای مدیریت صدر داشت. استراتژیست های ایرانی هرگز همه تخم مرغ های خود را در یک سبد قرار نمی دهند. حتی زمانی که صدر به مخالف تمام قد ایران تبدیل نشده و دوست ایران بود، ایران از دیگر گروه های شیعه حمایت می کرد و با آنها ارتباط داشت. هر زمان که کنترل صدر خیلی سخت می شد، ایران به سادگی تمرکز را از رویش برمی داشت و از رقبای او حمایت می کرد.

شاید دشمنی صدر با ایران یک مساله شخصی در واکنش به عدم حمایت مستمر آن باشد. شاید هم یک موضع گیری سیاسی و تلاشی برای بالا بردن قیمت در معامله با ایران در فضای سیاسی عراق باشد. به هر حال، صدر از چند سال پیش جست و جو برای یافتن متحدان جدید را آغاز کرد و به محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، و امارات متحده عربی رسید.

اکنون، آمریکا در وضعیتی در میانه فراموشی تاریخی و خوشبینی بی مورد است. دیپلمات ها و تحلیلگران اطلاعاتی روی موضع گیری ضد ایرانی جنبش صدری متمرکز شده و تصور کردند که روی کار آمدن او در دولت اکثریت می تواند به کاهش قدرت فزاینده ایران و متحدان عراقی آن بینجامد. با این حال، صدر از هرگونه دیدار یا گفت و گوی مستقیم با مقامات آمریکایی خودداری کرد. امروز، بسیاری از مقامات آمریکایی باور دارند که صدر یک متحد بالفعل نخست وزیر مصطفی کاظمی و حزب دموکراتیک کردستان است. با این حال، باور اینکه صدر تغییر کرده بی معناست. باور اینکه او به دنبال عراقی فاسد، لیبرال یا حتی بی طرف است، نیز بی معنی است.

برای درک صدر، باید جاه طلبی فردی او را درک کرد. او اساسا اپوزسیون، و به دنبال فروپاشی نظام کنونی عراق است نه به این دلیل که فساد ذاتی نظام حاکم او را آزار می دهد، بلکه به این دلیل که داد و ستد سیاسی در فضای کنونی آن با برنامه های گسترده تر او تداخل دارد. به همین ترتیب، خصومت کنونی صدر با ایران نیز ارتباطی با اختلافات اساسی او با جمهوری اسلامی ندارد و بیشتر به عدم تمایل صدر به تقسیم قدرت مربوط می شود.

اگرچه پیروان صدر در انتخابات شرکت داشتند و به دستور او، به طور دسته جمعی از نمایندگی مجلس استعفا دادند، صدر فاصله خود را با آنها حفظ کرد. این مساله این امکان را برای صدر فراهم می آورد تا مسئولیت حکومتداری و احتمال لکه دار شدن شهرت خود در صورت شکست، اجتناب کند. دیپلمات های آمریکایی تصور می کنند صدر تغییر کرده است، اما مستندی غیر از لفاظی های او ندارند.

صدر شاید به دلایل تاکتیکی درباره اهداف خود شفاف سازی نکند، اما وقتی صحبت از ایدئولوژی باشد، او همان چیزی است که می گوید. او غرب را تحقیر می کند. سخنان ضد اسرائیلی او صادقانه است. برای دو دهه، نخبگان سیاسی عراق صدر را تحت کنترل داشتند. با این حال، در سراسر طیف سیاسی در عراق امروز همه بر این مساله که نظم پس از 2003 شکست خورده و سیستم در حال فروپاشی است، اتفاق نظر دارند. در چنین شرایطی، صدر خطرناک تر می شود. اینجاست که باور کاخ سفید، وزارت امور خارجه و سیا مبنی بر اینکه می توانند صدر را هدایت یا کنترل کنند، بسیار خطرناک است. آنها بر این باورند که بازی پیچیده ای می کنند، اما با فضا دادن یا حمایت از ائتلاف هایی که صدر در آنها حضور دارد، اشتباهی مرتکب می شوند که برای آمریکا گران تمام خواهد شد.

منبع
نشنال اینترست

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا