ژئوپلیتیک خاورمیانه در حال تغییر است؟
بهتر است که ایالات متحده سیاست خارجی خود را مبتنی بر درس هایی بچیند که باید سال ها پیش می آموخت و مهم ترین آنها این است که برای گسترش نفوذ در خاورمیانه، باید همان راهی را پیش بگیرد که روس ها و حالا چینی ها در پیش گرفته اند.
نویسنده: پل آر. پیلار
میدل ایست نیوز: چندین تحول در ماه های گذشته رخ داده که سوال هایی را درباره احتمال تغییر در الگوهای همکاری و درگیری میان دولت های منطقه و با قدرت های خارجی ایجاد کرده است. از جمله مهمترین آنها، سفر شی جین پینگ، رئیس جمهوری چین، به عربستان سعودی و دیدارهای او با رهبران عرب بود. به ویژه، بیانیه مشترک چین و شورای همکاری خلیج فارس مورد توجه قرار گرفت و بسیاری این بیانیه را مدرکی دال بر جانبداری چین از امارات متحده عربی در اختلاف با ایران بر سر برخی جزایر کوچک در خلیج فارس تفسیر کردند.
در همین حال، روابط بین روسیه و ایران تعمیق شده و خبرهای متعددی درباره استفاده از پهپادهای ساخت ایران به عنوان بخشی از حمله هوایی روسیه به اوکراین در حال انتشار است. اسرائیل دارد افراطی ترین دولت راست گرا را می چیند که سوالاتی را درباره آینده روابط ارتقا یافته اسرائیل با برخی از کشورهای عربی ایجاد می کند. و جام جهانی در قطر که نه تنها توجه طرفداران فوتبال، که توجه ناظران نمایش جانبی سیاسی و پیامدهای احتمالی آن در روابط کشورهای عربی خلیج فارس و سایرین را نیز جلب کرده است.
در پس زمینه همه موارد فوق، می توان توجه تحریک شده و در عین حال هدف تکمیل نشده ایالات متحده در «چرخش» توجه از خاورمیانه به شرق آسیا را نیز در نظر گرفت. و مساله دیگر هم وضعیت رو به زوال دیپلماسی در احیای توافق هسته ای ایران موسوم به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) است.
تفسیرهای زیادی درباره وقایع اخیر وجود دارد و بیشتر آنها اخیرا حاکی از آن هستند که چین در رقابت های خاورمیانه جانب داری می کند، روابط روسیه و ایران در حال تبدیل شدن به یک اتحاد استراتژیک عمیق است، روابط اسرائیل و اعراب همچنان به پیشرفت خود ادامه خواهد داد، و ایالات متحده بزرگ ترین بازنده در جریان همه این تحولات است.
هر فرضیه ای درباره یک چینش جدید بزرگ در منطقه خیلی زود رو به زوال می گذارد، چرا که پیچیدگی های منطقه به اندازه ایست که تحلیل ظاهرا درست درباره مناسبات در یک بخش، با نبود توجیه مناسب درباره اتفاقات در دیگر بخش ها همراه است. برای نمونه، چشم انداز همسویی اسرائیل و شورای همکاری خلیج فارس در برابر ترکیب روسیه – ایرانی، نمی تواند تمایل شدید اسرائیل برای حفظ روابط خوب با روسیه را توضیح دهد؛ تمایلی که انگیزه اصلی آن ادامه حملات به اهداف در سوریه بدون مواجهه با مجازات نظامی از سوی روسیه است و اساسا دلیل بی میلی اسرائیل به هرگونه حمایت قابل توجهی از اوکراین را توضیح می دهد.
ملاحظات کوتاه مدت، رویدادهای خارج از منطقه، و گاه ملاحظات سیاسی داخلی عمدتا به صورت تغییر شکل اساسی جغرافیای سیاسی منطقه توصیف شده اند. سفر شی جین پینگ به عربستان بخشی از تلاش چین برای تعمیق روابط با اعراب خلیج فارس بود، اما همچنین فرصتی خوشایند برای رئیس جمهوری چین فراهم آورد تا دولتمردی خود را در خارج از کشور در میانه اعتراضات و مشکلات همه گیری کرونا در چین، نشان دهد.
بیانیه مشترک چین و شورای همکاری خلیج فارس هم ملایم و عمدتا مبتنی بر آن بود که مناقشه ایران و امارات باید از طریق مذاکرات دوجانبه بر اساس قوانین بین المللی حل و فصل شود. ایران با این بیانیه مخالفت کرد چون همانند دیگر کشورهای درگیر بر سر کنترل سرزمین های مورد مناقشه، اساسا مناقشه بر سر جزایری که به ایران تعلق دارند را نمی پذیرد. دلایل زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه چین همچنان خواهان روابط گسترده با هر دو طرف خلیج فارس است. ایران تامین کننده عمده نفت چین و واردکننده کالاهای چینی بوده و یک «توافق راهبردی» 25 ساله با این کشور امضا کرده است.
برای روسیه، این روزها تقریبا همه چیز حول محور جنگ در اوکراین می چرخد و جنگ برای همیشه ادامه نخواهد داشت. شکل روابط این کشور با ایران از جمله خبرها درباره خرید پهپاد از این کشور، نشانه تلاش روسیه برای نجات کارزار نظامی آن است و نه بازنگری استراتژیک در سیاست در قبال خاورمیانه. روابط روسیه و ایران همواره ترکیبی پیچیده از درگیری و همکاری بوده است و احتمالا همینطور باقی خواهد ماند.
در رابطه با برجام، عدم توسعه تسلیحات هسته ای و دیپلماسی ایالات متحده در رابطه با آن، تحرکات کوتاه مدت و سیاست داخلی تاثیرگذار بودند. اگر دونالد ترامپ تصمیم نمی گرفت همه دستاوردهای باراک اوباما را خنثی کند و ایالات متحده را از توافق سال 2018 خارج نمی کرد، اساسا هیچ یک از اتفاقات در حال وقوع در جبهه هسته ای ایران رخ نمی دادند.
ژئوپلیتیک کلی خاورمیانه در چندین سال گذشته تغییر محسوسی نداشته و در ماه های آینده نیز آبستن تغییر اساسی نخواهد بود. تصویر منطقه ای نشان دهنده رقابت هایی است که تا حدی بر اساس اختلافات قومی و مذهبی شکل گرفته اند یا منعکس کننده جاه طلبی های بعضا بی ثبات کننده افرادی مانند محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، یا ائتلاف های به جا مانده از گذشته مانند اتحاد ایران و سوریه در نتیجه دشمنی پیشین آنها با رژیم عراق صدام حسین در عراق، هستند. مساله حل نشده اسرائیل و فلسطین هم مطرح است. به رغم تلاش های گسترده اسرائیل برای منحرف کردن توجه ها از این درگیری، این موضوع همچنان ادامه دارد و همبستگی با فلسطینی ها در مسابقات جام جهانی قطر را می تواند شاهدی دال بر این موضوع دانست.
تصویر دخالت قدرت های خارجی در منطقه نیز تغییر اساسی نداشته است. روسیه، به رغم تحریم ها و واکنش های شدیدالحن به آن در رابطه با حمله به اوکراین، همچنان به نشان دادن مهارت خود در همکاری با همه طرف های درگیر در خاورمیانه، از اسرائیل گرفته تا ایران، مشغول است. سفر اخیر شی را نیز می توان بخشی از تلاش چین برای تقلید از روس ها در اتخاذ سیاست خارجی همه جانبه در خاورمیانه قلمداد کرد. ترکیه هم یکی دیگر از قدرت های فعال خارجی است که البته سیاست گذاری های آن به دلیل اینکه یک قدرت تماما خارجی نیست و همچنین به دلیل ملاحظات ایدئولوژیک آن در ارتباط با اخوان المسلمین، محدود شده است.
ایالات متحده را احتمالا می توان خوددارترین قدرت خارجی در روابط با منطقه دانست. محدودیت های آمریکا عمدتا به سیاست داخلی آن و میراث درگیری های گذشته به ویژه در حمایت بی قید و شرط از اسرائیل و خصومت دیرینه با ایران، مربوط می شود. سیاست محتاطانه ایالات متحده در قبال خاورمیانه در ماه ها و سال های آینده ارتباطی با پیش بینی ها درباره تغییرات ژئوپلیتیک احتمالی در منطقه ندارد. در مقابل، بهتر است که ایالات متحده سیاست خارجی خود را مبتنی بر درس هایی بچیند که باید سال ها پیش می آموخت و مهم ترین آنها این است که برای گسترش نفوذ در خاورمیانه، باید همان راهی را پیش بگیرد که روس ها و حالا چینی ها در پیش گرفته اند؛ یعنی منطقه را به دوست و دشمن تقسیم نکند و با همه تعامل داشته باشد. درس دیگر هم این است که اگرچه دلایل خوبی برای ادامه تعاملات ایالات متحده با منطقه وجود دارد، اما نیازی به مشارکت نظامی و هدر دادن منابع عظیم مالی نیست. چینی ها دیپلماسی فعال و گسترده خود را با پیش فرض مسئولیت سنگین امنیتی در خاورمیانه پیش نمی برند؛ ایالات متحده نیز نباید چنین کند.