آیا سوریه به سرنوشت لیبی دچار خواهد شد؟
پس از سقوط نظام بشار اسد در سوریه گمانهزنیهایی در خصوص گرفتار شدن این کشور به سرنوشت لیبی مطرح شد، اما تحلیلگران بر این باورند تفاوتهای کلیدی، بهویژه در بافت اجتماعی، تنوع قومی و مواضع قدرتهای خارجی موجب خواهد شد سوریه به سرنوشت لیبی دچار نشود.

میدل ایست نیوز: در پی سقوط نطام بشار اسد، هشدارهای بینالمللی بسیار زیاد و گوناگونی درباره احتمال تکرار سناریوی لیبی در سوریه مطرح شد که یکی از مهمترین این هشدارها، در اظهارنظرهای «کایا کالاس»، وزیر امور خارجه اتحادیه اروپا، در اواسط دسامبر سال گذشته و تنها یک هفته پس از فرار اسد به روسیه، پدیدار شد به گونهای که این مقام اتحادیه اروپا تأکید داشت باید از خشونتهای فرقهای در سوریه جلوگیری و از تکرار تجربیات عراق، لیبی و افغانستان در این کشور اجتناب شود.
به گزارش الجزیره، مؤسسه صلح کارنگی در اوایل فوریه امسال، توصیههایی برای جلوگیری از تکرار سناریوی لیبی در سوریه منتشر و طی آن هشدارهایی بسیار به جا و ضروری را مطرح و تأکید کرد، سوریه در مقایسه با لیبی با چالشهای بسیار بزرگتری مواجه است زیرا این کشور از لحاظ تنوع قومی و فرقهای، ساختاری پیچیدهتر و شکنندهتر از لیبی دارد.
شباهتهای لیبی و سوریه
یکی از مهمترین عوامل شباهتهای سوریه و لیبی، تقسیم جغرافیایی قدرت میان دو طرف متضاد است به گونهای که در لیبی، دولت وحدت ملی به ریاست عبدالحمید الدبیبه کنترل طرابلس پایتخت این کشور را در اختیار دارد و در کنفرانس ۲۰۲۱ ژنو بهعنوان قدرت اجرایی در کشور لیبی به رسمیت شناخته شد، اما در مقابل دولت وحدت ملی، خلیفه حفتر فرمانده نیروهای نظامی لیبی قرار دارد که در واقع بخشی از سازمان نظامی و ارتش سابق لیبی است و کنترل شرق و بخشهایی از شمال و جنوب لیبی در اختیار اوست. این در حالی است که مناطق تحت کنترل حفتر، به دلیل قرار گرفتن در هلال نفتی لیبی شامل بندر نفتی رأس لانوف و میدان نفتی الشراره در جنوب غرب این کشور از اهمیت راهبردی بسیار زیادی برخوردارند.
در گزینه سوریه دولت موقت و انتقالی این کشور بر دمشق پایتخت و تصمیمات سیاسی آن تسلط دارد، اما در مقابل، نیروهای سوریه دموکراتیک «قسد» کنترل بخشهای وسیعی از شمال شرق سوریه را تحت کنترل خود دارند که منطقهای نفت خیز به شمار میآید و بسیاری از منابع مهم نفت و گاز سوریه در آنجا قرار دارند.
نقش قدرت در لیبی و سوریه
روسها در لیبی از خلیفه حفتر به شکلی آشکارا حمایت میکنند و از سال ۲۰۲۰ هواپیماهای خود را در پایگاه «الجفره» در مرکز لیبی مستقر و در سال ۲۰۲۳ نیز نیرویی موسوم به «سپاه آفریقا» را تأسیس کردند که از پایگاه «الخادم» در شرق لیبی و پایگاه الجفره بهعنوان مراکز اصلی خود بهره میبرند. مشابه این رویکرد را نیز ما در سوریه به نوع دیگری ملاحظه میکنیم به طوری که نیروهای سوریه دموکراتیک «قسد» از حمایت امریکا بهرهمند هستند و این کشور از سال ۲۰۱۵ چندین پایگاه نظامی در مناطق تحت کنترل قسد تأسیس کرده است که از مهمترین آنها میتوان به پایگاههای «خراب الجیر» و «رمیلان» در الحسکه و پایگاه واقع در میدان گازی کونیکو اشاره کرد.
تفاوتهای اساسی میان سوریه و لیبی
در کشور لیبی با وجود پیچیدگیهای سیاسی بسیار زیاد، از اختلافات دینی و طائفی شدید بین مؤلفهها و طیفهای این کشور خبری نیست و تقسیمات سهگانه تاریخی بین اقلیمهای سهگانه فزان، برقه و طرابلس، بیش از هر چیز دیگر ناشی از ملاحظات قبیلهای و تاریخی است به طوری که پس از تسلط خاندان «السنوسی» بر حکومت و برقراری نظام پادشاهی در سال ۱۹۵۱، این خاندان ناچار شد دو پایتخت سیاسی یعنی بنغازی و طرابلس را برای کشور حفظ کند و پس از روی کار آمدن معمر قذافی، عامل قبیلهای باز هم به قوت خویش باقی ماند چرا که وی برای تثبیت پایههای حکومت خود متکی به اتحادهای قبیلهای بود.
پس از سقوط قذافی نیز، در اوایل سال ۲۰۱۲، در شرق لیبی جریانی پدیدار شد که به بهانه به حاشیه رانده شدن این منطقه توسط رژیم پیشین و تکیه بر قبایل غربی، خواستار تأسیس فدرالیسم بود و شاهد بودیم که با گذشت زمان، شکاف جغرافیایی بهویژه با تشدید اختلافات بر سر توزیع مناصب دولتی بین مناطق شرق و غرب، بیش از پیش تثبیت شد. از سوی دیگر خلیفه حفتر از فرماندهان ارشد لیبی نیز از حمایت مجلس نمایندگان این کشور به ریاست «عقیله صالح»، وابسته به قبایل شرق لیبی، برخوردار است و این مجلس، لقب فرمانده ارتش ملی لیبی را به وی اعطا کرده ا ست که برایش نوعی مشروعیت بخشی داخلی و خارجی را به ارمغان آورده است. در همین حال، به نظر نمیرسد که تمامی طیفها و گروههای غرب لیبی بهویژه گروههای نظامی که با دولت غرب لیبی متحد شدهاند؛ به طور کامل با یکدیگر هم عقیده باشند زیرا هر از چند گاهی دچار تنش میشوند که آخرین مورد آن در تابستان سال ۲۰۲۳ در قالب درگیریها میان نیروی موسوم به «تشکیلات بازدارندگی» و «لشکر ۴۴۴» پدیدار گشت.
در مقابل در گزینه سوریه، بحرانها بیشتر ابعاد نژادی و فرقهای دارند به گونهای که کردهای شمال شرق سوریه که طبق برآوردها جمعیت آنها حدود 1.5 تا 2.5 میلیون نفر ذکر شده است و این آمارها به علت نبود سرشماریهای رسمی و امتناع نظام سابق از اعطای ملیت سوری به جامعه کردی این کشور بسیار متفاوت است، همواره با چالشهای گوناگون روبرو بودهاند و همین مسأله باعث شکلگیری موجهای اعتراضی کردهای سوریه شده است که برجستهترین آنها انتفاضه قامشلی علیه حکومت اسد در سال ۲۰۰۴ بود که از سوی نظام حاکم به شدت سرکوب شد.
با این وجود، اکثر ساکنان شمال شرق سوریه، از جمله بخشی از کردها، خواهان استقلال نیستند و احزاب سیاسی تحت لوای شورای ملی کردی در سوریه با طرز تفکرهای جدایی طلبی مخالفند و بیشتر به سمت و سوی گزینه فدرالیسم و تمرکززدایی با حفظ حقوق کردها در قالب کشور سوریه تمایل دارند، همانطور که شورای ملی کردهای سوریه بارها بر این موضوع تأکید کرده است.
فدرالیسم در سوریه
در حالی که شورای ملی کردهای سوریه در اوایل فوریه ۲۰۲۵، احمد الشرع را به عنوان رئیس دوره انتقالی این کشور به رسمیت شناخت، اما نیروهای سوریه دموکراتیک «قسد» از پذیرش مشروعیت وی امتناع کرد که همین مسأله نشان از وجود شکاف عمیق در میان کردهای سوریه است بویژه اینکه «قسد» طی سالهای گذشته به سبب وجود اختلافات، مانع از فعالیتهای احزاب وابسته به شورای ملی کردهای سوریه در مناطق تحت کنترل خود شده است.
افزون بر این مسأله، مناطق عشایری عربنشین شمال شرق سوریه نیز که برخی از آنها برای محافظت از خود در برابر حکومت بشار اسد با نیروهای «قسد» با توجه به چتر حمایتی امریکا از آنان، ائتلاف کرده بودند ولی اکنون نسبت به سلطه نیروهای سوریه دموکراتیک یا همان قسد بر منطقه معترض هستند و صداهای مخالف در زمینه سلطه این نیروها بر شمال شرق سوریه در حال بالا گرفتن است و آنها خواستار اداره خودگردان یا فدرالیسم هستند.
این در حالی بود که در دسامبر گذشته، عربهای ساکن این مناطق تظاهراتی در الرقه، الحسکه و دیرالزور علیه قسد برگزار کردند و نیروهای موسوم به «الصنادید»، که از عناصر وابسته به قبیله «شمر» تشکیل شده و پیشتر با نیروهای قسد متحد بودند، چندین نشست جداگانه با مقامات سوریه در دمشق برگزار و طی این دیدارها بدون اعلام رسمی جدایی از نیروهای قسد، آمادگی خود را برای همکاری با مدیریت جدید اعلام کردند.
ساکنان استان السویداء سوریه نیز با تعیین مصطفی البکور به عنوان نماینده این استان در حکومت جدید سوریه در دمشق مخالفتی نکردند هرچند در داخل السویداء، اعتراضاتی در خصوص شیوه مدیریت مرحله انتقالی وجود داشت و درخواستهایی برای ایجاد یک نظام حکمرانی غیرمتمرکز مشابه با آنچه که «شیخ العقل حکمت الهجری»، از اعضای طایفه دروزیهای لبنان بر آن تأکید دارد، مطرح شد.
از سوی دیگر با وجود نگرانی و ترس در میان جامعه علوی از دوران پسا اسد، هیچ بیانیهای مبنی بر درخواست فدرالیسم یا استقلال از دولت دمشق صادر نشد، بلکه بسیاری از افراد برجسته در جامعه علوی پس از سقوط نظام بشار اسد، خواستار ساخت سوریه یکپارچه و صدور عفو عمومی برای تمامی مردم سوریه شدند.
بنابر این میتوان گفت به طور کلی، منطقه ساحلی تحت اختیار سیاسی و امنیتی دولت انتقالی حاکم بر دمشق قرار گرفته است و نیروهای امنیتی توانستهاند طی دو ماه گذشته هستههای نظامی وابسته به رژیم سابق را برچینند و مناطق ساحلی را به مراکز تحت کنترل خود درآورند. این در حالی است که در سواحل سوریه حدود 1.8 میلیون سوری از علویان زندگی میکنند که اغلب در استانهای لاذقیه و طرطوس در کنار سنیها و مسیحیان به سر میبرند.
چالشها و نگرانیها
بر خلاف اوضاع لیبی که برخی از طرفهای بینالمللی مانند روسیه و مصر به روابط خود با خلیفه حفتر به عنوان فرمانده ارتش لیبی پایبند ماندهاند، اکثر کشورها، بهویژه کشورهای فعال در پرونده سوریه، با اعلام احمد الشرع به عنوان رئیس دوره انتقالی این کشور تعامل داشتهاند که از جمله آنها میتوان به قطر، عربستان سعودی و ترکیه اشاره کرد ضمن آنکه روسیه نیز با حاکمان جدید این کشور در تماس است. از سوی دیگر فرانسه نیز برای میزبانی از کنفرانسها درباره سوریه در شهر پاریس پایتخت این کشور اعلام آمادگی کرده و قرار است اسعد الشیبانی وزیر امور خارجه سوریه به عنوان نماینده این کشور در کنفرانس پاریس حضور پیدا کند بدون آنکه صحبتی در خصوص مشارکت و حضور نمایندگان قسد یا شورای سوریه دموکراتیک به میان آید.
موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که موضع گیریهای ترکیه در برابر نیروهای قسد چالش بزرگی برای تداوم این نیروها به شکل کنونی آن در سوریه به شمار میآید چرا که اظهار نظرهای مقامات رسمی ترکیه بر ضرورت خلع سلاح این نیروها و ادغام شدن آنها در قالب دولت جدید سوریه و اخراج جنگجویان خارجی از خاک این کشور متمرکز است. با توجه به این مسئله، ارتش ترکیه در حال انجام حملات هوایی مداوم علیه سایتهای نظامی نیروهای سوریه دموکراتیک در نزدیکی منطقه منبج در حومه حلب و استان الرقه است که باعث شد این سازمان برای اولین بار در اواخر دسامبر اگر چه در ظاهر، پرچم واحد سوریه را به اهتزاز در آورد و در بیانیههای خود بارها بر عدم تمایل خود به جدایی از ارتش سوریه تأکید کند.
دومین چالش پیش روی نیروهای سوریه دموکراتیک که کنترل مناطق شمال شرق این کشور را در دست دارند، آینده حضور نیروهای امریکایی در منطقه است بویژه که رسانهها در پایان ژانویه به نقل از منابع پنتاگون گزارش دادند مذاکراتی برای انجام طرح خروج از سوریه در بازه زمانی ۳۰ تا ۹۰ روزه صورت گرفته که به معنای آن خواهد بود که این سازمان کاملاً در معرض فشار نظامی ترکیه و ارتش جدید سوریه قرار خواهد گرفت.
موضوع قابل توجه دیگر در عرصه سوریه، نوع موضع گیریهای اسرائیل با توجه به نفوذی است که این رژیم در محافل امریکایی دارد و این مسأله نگرانیهایی را در مورد آینده سوریه برانگیخته است به طوری که پیشنهادهایی برای ایجاد کانتونها یا مناطق خودمختار در سوریه با همکاری کردها و طایفه دروزیها مطرح شده و این رژیم بر تمایل به ایجاد منطقه نفوذ اطلاعاتی در عمق ۶۰ کیلومتری سوریه تصریح کرده است و در همین راستا رادیو ارتش اسرائیل در ۱۱ فوریه اعلام کرد: حضور نیروهای نظامی در نقاطی که ارتش در داخل سوریه ایجاد کرده است، دیگر موقتی نیست و حداقل تا سال ۲۰۲۵ ادامه خواهد داشت.
از سوی دیگر، تا این لحظه، هیچ نشانه روشنی از نحوه اتخاذ سیاستهای دولت دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا در قبال پرونده سوریه وجود ندارد و مشخص نیست آیا رئیس جمهور جدید نیروهای کشورش را از سوریه خارج خواهد کرد و پرونده را به بازیگران منطقهای واگذار میکند یا اینکه این نیروها برای دورههای بیشتری در سوریه باقی خواهند ماند تا برخی دستاوردها را محقق کنند. در همین رابطه یکی از روزنامههای اسرائیلی ژانویه گذشته، از وجود مذاکرات بین دولت ترامپ و ترکیه خبر داد که طی آن رئیس جمهور امریکا احتمال خروج نیروهای کشورش از شمال شرق سوریه را مشروط بر موافقت ترکیه با بازگرداندن روابط دیپلماتیک با اسرائیل، مطرح کرده بود.