تغییرات ژئوپلیتیک؛ سلاح جدید واشنگتن برای محاصره ایران
ورود مستقیم امریکا به بحران بین آذربایجان و ارمنستان، گامی از سوی دولت امریکا در مسیر محاصره ائتلاف اقتصادی سهجانبه ایران، روسیه و چین به شمار میرود. این بار، واشنگتن میدان نبرد خود را به حیاط خلوت هر یک از این به کشور منتقل میکند. بدون تردید، این سه کشور در برابر چالشی جدی برای ناکام گذاشتن یا خنثی کردن آثار و پیامدهای مداخله امریکا قرار خواهند گرفت.

میدل ایست نیوز: اظهارات اخیر تام باراک سفیر امریکا در ترکیه درباره وضعیت لبنان و قفقاز جنوبی، همه کشورهای منطقه به ویژه ترکیه و ایران را مجبور کرده است سطح آمادگی خود را برای مواجه شدن با پیامدهای این اظهارات و چگونگی خنثیسازی اثرات آن افزایش دهند، چرا که این سخنان تأثیرات ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی قابل توجهی بر معادلات منطقه غرب آسیا خواهد داشت.
به گزارش اسکاینیوز عربی، پیامهای کاخ سفید به کشورهای ذیربط در آینده معادلات غرب آسیا که از زبان باراک بیان شد، در دو جهت اصلی بود. این پیامها در درجه نخست نظام ایران و آنچه از نفوذ منطقهای آن باقی مانده است را هدف گرفت و در درجه دوم، ترکیه را نشانه رفت که در تلاش برای بازطراحی معادلات نفوذ خود است به گونهای که با منافع و جاهطلبیهای منطقهایش که از سوریه تا کشورهای ترکزبان آسیای میانه امتداد دارد، همراستا باشد.
ایران و ترکیه نگران «گذرگاه داوود»
تام باراک در اظهاراتش، خواسته لبنان برای بازپسگیری حاکمیت بر مزارع شبعا را کم اهمیت دانست و به لبنان پیشنهاد داد که با اسرائیل دست به مبادله اراضی بزند. این پیشنهاد از نگاه تهران به عنوان بخشی از حمایت امریکا از پروژه اسرائیلی «گذرگاه داوود» تلقی شد که یکی از نتایج آن خنثی شدن توجیه اصلی حزبالله برای حفظ سلاح به بهانه آزادسازی اراضی اشغال شده لبنان خواهد بود. نگرانی ایران زمانی تشدید شد که اسرائیل کنترل استانهای جنوبی سوریه مانند قنیطره، سویداء و درعا را تا نزدیکیهای دمشق به دست گرفت. اجرای پروژه «گذرگاه داوود» این امکان را به اسرائیل میدهد که رؤیای قدیمی خود برای رسیدن به مرزهای ایران را دوباره زنده کند و معادله «کمربند آتش» را که ایران برای محاصره اسرائیل ایجاد کرده بود، با ایجاد کمربندی اسرائیلی پیرامون ایران پاسخ دهد. این کمربند با بهرهگیری از نفوذ قوی و گستردهای که اسرائیل طی سه دهه گذشته از طریق ائتلاف با دولت الهام علیاف در جمهوری آذربایجان به دست آورده است، تکمیل میشود.
نگرانی ترکیه از این پروژه نیز کمتر از ایران نیست. اجرای پروژه «گذرگاه داوود» به معنای فروپاشی همه تفاهمهای به دست آمده بین آنکارا و نیروهای کرد منطقه (مانند اقلیم کردستان عراق) و احزاب مخالف داخلی به ویژه مصالحه اخیر با حزب کارگران کردستان به ریاست عبدالله اوجالان است. دسترسی اسرائیل به مناطق شرق سوریه میتواند زمینهساز شکلگیری توافقهای علنی میان تلآویو و نیروهای کرد سوریه شود که امتداد آنها به داخل ترکیه میرسد. این روند، آینده هرگونه تفاهم میان این نیروها و دولت آینده سوریه را که تحت حمایت گسترده ترکیه قرار دارد، در هالهای از ابهام فرو میبرد و احتمالاً به تهدیدی تازه برای جاهطلبیهای ترکیه در راستای بازسازی نفوذ منطقهایش تبدیل خواهد شد.
امریکا و «دالان زنگزور»
اگرچه ایران و ترکیه درباره پیامدهای جاهطلبیها و برنامههای اسرائیل برای امنیت و ثبات و منافع راهبردی خود بیم و نگرانی زیادی دارند، اما معادله در مورد آنچه که به منطقه قفقاز جنوبی و جاهطلبیهای باکو برای ایجاد تغییرات ژئوپلیتیکی در نقشه منطقه مربوط میشود، به گونه دیگری است. سخنان باراک به عنوان سفیر امریکا در ترکیه، درباره تمایل کشورش به ایفای نقش فعال در بحران مزمن میان ارمنستان و آذربایجان برسر گذرگاه زمینی میان نخجوان و باکو، که آن را «دالان زنگزور» مینامند، قابل توجه است. پیشنهاد امریکا برای حل این معضل مزمن، واگذاری ساخت و مدیریت این دالان به یک شرکت خصوصی امریکایی است به طوری که این شرکت به مدت 99 سال این دالان را اجاره کند.
این اظهارات با افشای یک سند محرمانه همزمان شد که میان برخی شخصیتها و محافل ارمنی مقیم اروپا در حال دست به دست شدن است. این سند به توافق سهجانبه میان امریکا، آذربایجان و ارمنستان اشاره دارد که طبق آن گذرگاهی به طول 42 کیلومتر با عبور از اراضی استان سیونیک ارمنستان ایجاد میشود که نخجوان را به باکو متصل میکند و آن را «پل ترامپ» نامگذاری کردهاند. بر اساس این سند، ایروان در ازای واگذاری زمینهای این گذرگاه به شرکت امریکایی، 30 درصد از درآمد آن را دریافت خواهد کرد. همچنین، این توافق به امریکا اجازه میدهد که نیروهای نظامی قابل توجهی را در خاک ارمنستان مستقر کند و هرگاه لازم بداند، از این نیروی نظامی استفاده کند.
چالش ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی ایران در قفقاز جنوبی
تیری که تام باراک پرتاب کرد همزمان سه هدف را نشانه گرفت: نظام ایران ناچار خواهد شد با تغییرات در ساختار ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی تعامل کند چرا که «پل ترامپ» عملاً جایگزین دالان تاریخی «ارس» در خاک ایران خواهد شد که توسعه آن در سال 2022 آغاز شده است و اکنون مراحل نهایی خود را میگذراند. ایران هرگونه تغییر ژئوپلیتیکی در اوضاع قفقاز جنوبی را رد میکند و حتی برای جلوگیری از ایجاد چنین دالانی آماده درگیری نظامی با آذربایجان بود زیرا اجرای آن به شدت منافع ژئواقتصادی ایران را که از طریق این مسیر به گرجستان و شرق اروپا متصل میشود، تهدید میکند. ایران این مسیر را یکی از حلقههای کلیدی در نقشه راه و گذرگاههای زمینی تجاری و اقتصادی خود میداند.
در کنار این چالش ژئوپلیتیکی، چالش ژئواستراتژیکی بزرگتری نیز وجود دارد که در صورت احداث «پل ترامپ»، ایران را تهدید میکند. احداث این دالان میتواند آزادی عمل گستردهای به ترکیه بدهد تا رؤیای خود برای ایجاد «هلال تُرک» به رهبری آنکارا را محقق سازد. این پروژه، ترکیه را به کشورهای تُرک زبان آسیای میانه متصل میکند و مسیری زمینی به سوی پاکستان، هند، چین و افغانستان میگشاید. این مسئله به معنای تسلط ترکیه بر قلب منطقهای حیاتی و در نتیجه محاصره منافع ژئواقتصادی ایران خواهد بود. از دیدگاه تهران، با آن که اجرای این پروژه منافع سیاسی و راهبردی بسیاری نصیب آنکارا میکند ولی بهرهبردار واقعی این پروژه نه ترکیه، بلکه امریکا و اسرائیل هستند که حضور در قفقاز و آسیای میانه را گامی جدی در مسیر سرنگونی نظام ایران میدانند.
به رغم تلاشهای تهران برای علنی نکردن ناخرسندی خود از نقشی که باکو در حمله ماه ژوئن اسرائیل به ایران ایفا کرد و نادیده گرفتن اطلاعات موثق درباره استفاده تلآویو از اراضی و حریم هوایی آذربایجان در این عملیات، اما اصرار مجدد باکو به رهبری الهام علیاف با حمایت رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه بر ایجاد این گذرگاه زمینی حتی با توسل به زور و تحمیل آن بر ارمنستان، تهران و نظام حاکم بر آن را در موقعیتی قرار میدهد که به دنبال راهحلی باشد که همه چیز را از دست ندهد و در عین حال بحران با این دو کشور را تشدید نکند به ویژه که احتمال از سر گرفته شدن حملات اسرائیل به ایران، زیاد است.
تقابل امریکا با روسیه و چین در قفقاز جنوبی
تلاشهای امریکا برای ورود مستقیم به بحران بین آذربایجان و ارمنستان، پیامی به حاکمیت روسیه تلقی شد که ممکن است موضع خود را در قبال این پروژه به مکانیسم اجرای آن گره بزند. اگر این پروژه تحت مدیریت واشنگتن یا ناتو باشد، مسکو با آن مخالفت خواهد کرد چرا که منطقه قفقاز اهمیتی تاریخی برای روسیه دارد و به عنوان بخشی از حیاط خلوت مسکو به شمار میرود. اما موافقت یا سکوت تاکتیکی روسیه در برابر این پروژه به میزان هماهنگ بودنش با منافع ژئوپلیتیکی مسکو ارتباط دارد و نباید هدف از آن، منزوی کردن ایران و چین باشد.
سومین دریافتکننده این پیام امریکا، چین است که اجرای پروژه دالان زنگزور را تهدیدی برای طرح راهبردی «کمربند و جاده» خود، به ویژه در منطقه دریای خزر تلقی میکند. چین در سال 2013 توافقهای تجاری متعددی با آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و کشورهای آسیای میانه امضا کرد، از این رو دالانی که تحت نظارت و حمایت واشنگتن ایجاد شود رقیبی جدی برای پروژه چین خواهد بود و ممکن است مسیرهای ترانزیتی شرق به غرب را تحت تأثیر قرار دهد و حتی سرمایهگذاری چین در بنادر و خطوط ریلی قفقاز جنوبی برای دسترسی به اروپا را تهدید کند و به رقابت ژئوپلیتیکی تازهای در منطقه دامن بزند.
به طور خلاصه میتوان گفت طرحی که تام باراک از آن پرده برداشت، گامی از سوی دولت امریکا در مسیر محاصره ائتلاف اقتصادی سهجانبه ایران، روسیه و چین به شمار میرود. این بار، واشنگتن میدان نبرد خود را به حیاط خلوت هر یک از این کشورها منتقل میکند. بدون تردید، این سه کشور در برابر چالشی جدی برای ناکام گذاشتن یا خنثی کردن آثار و پیامدهای این پروژه قرار خواهند گرفت.