خبر اولسیاسیمقالاتنگاه خاورمیانه

از آتاتورک تا اردوغان؛ ترکیه در تله نهادهای غارتگر

به‌گفته مارتین ولف، نویسنده فایننشال تایمز، ترکیه امروز در همان دام نهادهای استخراج‌گری گرفتار شده که دارون عجم‌اوغلو در نظریه خود درباره چرایی شکست ملت‌ها توصیف کرده است؛ نهادهایی که با تمرکز قدرت و حذف تکثر، مسیر توسعه پایدار را مسدود می‌کنند.

رابرت الیس

میدل ایست نیوز: مارتین ولف، مفسر ارشد اقتصادی روزنامه فایننشال تایمز، در مقاله‌ای با عنوان «جهانی با دو ابرقدرت غارتگر» می‌نویسد که اتحادیه اروپا میان دو قدرت گرفتار شده است: یکی «استخراج‌گر» و دیگری «وابسته»؛ یعنی ایالات متحده و چین. مورنو بارتولدی و مارکو بوتی، دو اقتصاددان اروپایی، امریکا را در دسته اول قرار داده‌اند و برای این طبقه‌بندی به کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» نوشته دارون عجم‌اوغلو (اقتصاددان ترک‌تبار) و جیمز رابینسون استناد کرده‌اند.

عجم‌اوغلو و رابینسون نهادهای استخراج‌گر را ساختارهایی تعریف می‌کنند که برای انتقال ثروت از بخشی از جامعه به نفع بخشی دیگر طراحی شده‌اند. در همین راستا، دیدار دوستانه اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا، با رجب طیب اردوغان در کاخ سفید بی‌ارتباط با این تحلیل نیست. ضرب‌المثلی ترکی در این زمینه مصداق دارد: «دیگ درش را پیدا کرد» (که معادل فارسی آن می شود «در و تخته با هم جور هستند»).

کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» اثری تأثیرگذار است که در آن نویسندگان استدلال می‌کنند رشد اقتصادی و رفاه، نتیجه نهادهای فراگیر سیاسی و اقتصادی است؛ در حالی که نهادهای استخراج‌گر معمولاً به رکود و فقر منجر می‌شوند.

نهادهای فراگیر مستلزم و حافظ تکثرگرایی، حاکمیت قانون و فرصت‌های اقتصادی برای طیف وسیعی از جامعه هستند.

رشد اقتصادی ممکن است در نظام‌های استخراج‌گر مانند برده‌داری، رعیتی یا استعمار رخ دهد، اما پایدار نیست. این نظام‌ها معمولاً با بی‌ثباتی سیاسی، جنگ‌های داخلی و درگیری‌های درون‌ساختاری همراه‌ هستند که در نهایت به فروپاشی‌شان منجر می‌شود.

این کتاب حاصل پانزده سال پژوهش است و رویکردی تجربی دارد. نویسندگان در آن به بررسی امپراتوری‌های روم و آزتک، تمدن مایا و کشورهایی چون بریتانیا، امریکا، روسیه، کره، ژاپن، چین، کشورهای امریکای جنوبی و آفریقای سیاه پرداخته‌اند.

تاریخ نقشی مشروط و غیرقطعی دارد؛ لحظات سرنوشت‌سازی مانند طاعون سیاه، انقلاب باشکوه انگلستان در سال ۱۶۸۸، انقلاب صنعتی، و انقلاب فرانسه، مسیر شکل‌گیری جوامع فراگیر سیاسی و اقتصادی را هموار کرده‌اند.

نویسندگان کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» با جبرگرایی تاریخی مخالفت می‌کنند. آن‌ها معتقدند که هر تحول یا انقلاب سیاسی الزاماً به بهبود اوضاع منجر نمی‌شود؛ انقلاب بلشویکی نمونه‌ای روشن از این موضوع است. همچنین، حرکت به سوی نهادهای فراگیر می‌تواند برگشت‌پذیر باشد؛ به‌عنوان مثال، سیاست‌های گلاسنوست و پرسترویکا در نهایت به روسیه تحت حاکمیت پوتین انجامید.

ترکیه نیز نمونه‌ای قابل توجه است. فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکست آن در جنگ جهانی اول، زمینه‌ساز تأسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ به رهبری آتاتورک شد و از بین رفتن خلافت و تاسیس جمهوری سکولار، دوره‌ای از اصلاحات غرب‌گرایانه را رقم زد.

با پیروزی حزب عدالت و توسعه در انتخابات سال ۲۰۰۲ به رهبری رجب طیب اردوغان، تلاش برای بازگرداندن نقش دین در عرصه عمومی آغاز شد. در دهه ۱۹۸۰ فتح‌الله گولن، امام ترک‌تبار، شبکه‌ای از مدارس را با همین هدف در ترکیه تأسیس کرد. تا پایان دهه ۱۹۹۰، این شبکه به مدارس و فعالیت‌های اقتصادی در سراسر جهان گسترش یافت. گولن در ابتدا متحد حزب عدالت و توسعه بود، اما بعدها با اردوغان دچار اختلاف شد و اردوغان جنبش او را مسئول کودتای نافرجام سال ۲۰۱۶ دانست. پس از آن، پاک‌سازی گسترده‌ای در دستگاه قضایی، ارتش و خدمات دولتی صورت گرفت.

هدف اردوغان، ادامه راه استادش نجم‌الدین اربکان، بنیان‌گذار اسلام‌گرایی سیاسی در ترکیه، و تثبیت سلطه این ایدئولوژی بر کشور است. آخرین مانع در این مسیر، حزب جمهوری‌خواه خلق (CHP) است؛ حزبی سکولار که توسط آتاتورک بنیان‌گذاری شده و اکنون اردوغان در حال تضعیف آن است.

کتاب «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» به قانون آهنین الیگارشی از دیدگاه جامعه‌شناس آلمانی، روبرت میشلز، اشاره می‌کند؛ قانونی که می‌گوید رهبران جدیدی که با وعده تغییرات رادیکال قدرت را به دست می‌گیرند، اغلب چیزی جز تکرار همان ساختارهای پیشین به بار نمی‌آورند. با این حال، نویسندگان تأکید می‌کنند که همه تغییرات رادیکال محکوم به شکست نیستند. این همان خطری است که ترکیه اکنون با آن روبه‌روست.

هجده سال پیش، در روزنامه «ترکیش دیلی نیوز» (که اکنون با نام «حریت» شناخته می‌شود)، درباره «انقلاب آرام اردوغان» نوشتم و اشاره کردم که ویژگی اغلب انقلاب‌ها، گرایش به افراط‌گرایی است؛ همان‌طور که در ترکیه در سال ۱۹۲۳ و سپس در سال ۲۰۰۲ رخ داد. در ژوئیه ۲۰۱۳، در جریان اعتراضات پارک گزی، نوشتم: «ویژگی و نقطه قوت جامعه ترکیه در تنوع قومی و مذهبی آن است. تلاش کمالیست‌ها برای یکسان‌سازی این تنوع شکست خورد، همان‌طور که تلاش دولت اردوغان نیز شکست خواهد خورد».

اردوغان هم پس از پیروزی انتخاباتی در سال ۲۰۰۷، وعده آشتی و پذیرش مخالفان سیاسی‌اش را داد، اما در عمل خلاف آن رفتار کرد و اکنون موفق شده بخش قابل توجهی از جامعه ترکیه را از خود دور کند. همین روند پس از بازداشت اکرم امام‌اوغلو شهردار استانبول، نیز تکرار شده است.

اردوغان با تکثرگرایی مشکل دارد و ترکیه به رهبری تازه نیاز دارد که بتواند سبک‌های زندگی و باورهای گوناگون را با یکدیگر هماهنگ کند. اکرم امام‌اوغلو واجد این ویژگی‌هاست؛ به همین دلیل از نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۳ منع و در ماه مارس بازداشت شد. تمایل اردوغان به حفظ قدرت موجب برکناری شهرداران حزب جمهوری‌خواه خلق و تلاش برای کنترل این حزب شده است.

دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون در آثار خود به موفقیت لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا در تشکیل یک ائتلاف گسترده و مترقی در برزیل اشاره می‌کنند؛ روندی که ترکیه نیز به آن نیاز دارد. از همین رو، رأی دادگاه آنکارا در ۲۴ اکتبر درباره مشروعیت تصمیم حزب CHP برای انتخاب اوزگور اوزل به عنوان رئیس حزب در اکتبر ۲۰۲۳، ممکن است در این باره که آیا ترکیه به‌طور کامل به سوی خودکامگی خواهد رفت یا خیر، تعیین‌کننده باشد.

منبع
National Interest

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 − پنج =

دکمه بازگشت به بالا