خبر اولسیاسیمقالاتنگاه خاورمیانه

احمد الشرع در امریکا؛ حرکتی تاکتیکی یا تحولی راهبردی؟

سفر رئیس دوره انتقالی سوریه به نیویورک، مسکو و واشنگتن نشان دهنده عملگرایی سیاسی سطح بالای حاکمیت جدید سوریه است. ولی عملگرایی می‌تواند تاکتیکی یا راهبردی باشد و در مورد احمد الشرع، شواهدی درباره تاکتیکی بودن این رویکرد و شواهد نیز درباره راهبردی بودن آن دیده می‌شود.

میدل ایست نیوز: خودداری «احمد الشرع» رئیس دوره انتقالی سوریه از پیوستن سریع به «توافقات ابراهیم» و خودداری او از اعلام موضع رسمی و صریح درباره آینده بلندی‌های جولان که اسرائیل به دنبال سیطره بر آن است را می‌توان نشانه عملگرایی تاکتیکی او دانست ولی واکنش نشان ندادن یا اعتراض کم‌رمق به حملات اسرائیل به سوریه و نقض حاکمیت این کشور که نشان می‌دهد سوریه دیگر اسرائیل را دشمن خود نمی‌داند، نشانه‌ای از عملگرایی راهبردی است که احمد الشرع بروز داده است.

وبگاه عربی21 در مقاله‌ای نوشت، «احمد الشرع» رئیس دوره انتقالی سوریه ابتدا به نیویورک، جایی که سازمان ملل متحد او را تروریست اعلام کرده بود رفت. سپس به مسکو، پایتخت کشوری سفر کرد که از نظام بشار اسد در برابر مخالفانش مثل «ارتش آزاد سوریه» و «هیئت تحریرالشام» حمایت کرده بود.

او اکنون به امریکا سفر کرده است، کشوری که او و هیئت تحریرالشام را در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داد. سفر احمد الشرع به این سه شهر نشانگر نوعی عملگرایی سیاسی در سطحی بالا است.

اما عملگرایی دو گونه است: نخست، گونه‌ای‌ که صرفاً تاکتیکی است و هدفش سپری کردن زمان و به بازی گرفتن مخالفان است؛ و دوم، گونه‌ای ‌که به معنای تسلیم شدن در برابر واقعیت موجود و ارائه امتیازهای بزرگ است که تا حد چرخش سیاسی می‌رسد.

پاسخ قطعی به این پرسش که احمد الشرع کدام نوع عملگرایی را انتخاب کرده است دشوار است زیرا قطعیت در اینجا با جهان سیاست و منافع پیچیده و درهم‌تنیده‌اش ناسازگار است و همچنین تداخل در موار خاص میان آنچه تاکتیکی است و آنچه راهبردی است موجب می‌شود گاهی تفکیک میان این دو ناممکن شود.

حرکت تاکتیکی

حاکمیت کنونی سوریه حتی پیش از رسیدن به قدرت در هشتم دسامبر سال گذشته به ‌خوبی آگاه بود که پذیرفته شدنش در جامعه جهانی به جلب حمایت منطقه‌ای که عربستان سعودی در رأس آن قرار دارد و همچنین جلب حمایت اروپایی‌‌ها که «تروئیکای» فرانسه، آلمان و انگلیس محور آن است و نیز جلب حمایت بین‌المللی نیازمند است که آمریکا در رأس آن قرار دارد.

در میان این سه محور، آمریکا نقش «رهبر ارکستر» اصلی را در مشروعیت‌ بخشیدن به نظام جدید سوریه و فراهم کردن پوشش سیاسی برای پیشروی آن ایفا می‌کند. بدون واشنگتن، لغو تحریم‌های سازمان ملل علیه سوریه ممکن نیست و  بدون آن، مسئله «نیروهای دموکراتیک سوریه» حل نخواهد شد و بدون آن، بحران ناشی از مداخلات نظامی اسرائیل در خاک سوریه راه‌حلی نخواهد یافت.

با این حال، پذیرفته شدن حکومت جدید سوریه از سوی ایالات متحده و دادن فرصتی سیاسی به آن، از دیدگاه کاخ سفید فراتر از پرونده‌هایی چون مبارزه با تروریسم، حمایت از اقلیت‌ها، و گشودن فضای سیاسی به روی گروه‌های مختلف جامعه سوریه است چرا که این گونه مسائل بیشتر برای مصرف رسانه‌ای و افکار عمومی مطرح می‌شوند. آنچه برای آمریکا در هرگونه رابطه با سوریه اهمیت دارد، صرفا تضمین امنیت راهبردی اسرائیل از طریق تبدیل سوریه به منطقه‌ای امن برای آن نیست، بلکه هدف اصلی، گرفتن امتیازهایی است که بتوان آنها را امتیازات راهبردی به نفع اسرائیل دانست.

احمد الشرع از پیوستن به «توافقات ابراهیم» خودداری کرد و برای این موضع خود دلیلی بسیار قوی آورد. او گفت این توافقات میان کشورهایی منعقد شده‌اند که با اسرائیل مرز مشترک ندارند و در نتیجه موضوع سرزمین اشغالی در میان نیست. از این رو وضعیت سوریه بیش از آن که شبیه به توافقات ابراهیم باشد، به «توافق کمپ دیوید» میان مصر و اسرائیل شباهت دارد.

الشرع همچنین از اعلام موضعی رسمی و صریح درباره آینده بلندی‌های جولان طبق خواسته‌ اسرائیل سر باز زد که میان الحاق آن به خاک اسرائیل، یا تبدیل شدنش به منطقه‌ای بی‌طرف با توضیحات پیچیده، یا واگذاری تعیین سرنوشت آن به مراحل بعدی در نوسان بود. در مقابل، الشرع و دولت سوریه همواره بر ضرورت دستیابی به توافقی امنیتی تأکید کردند که منجر به عقب‌‌نشینی اسرائیل از تمام نقاطی شود که از زمان سقوط نظام اسد اشغال کرده است.

از این زاویه، رویکرد سوریه نسبت به آمریکا و اسرائیل چیزی جز یک رویکرد تاکتیکی نیست که هدف آن دستیابی به منفعتی متقابل میان سوریه و اسرائیل است، به این صورت که سوریه محیطی امن برای اسرائیل فراهم می‌کند، به شرطی که این امر به حاکمیت ملی آن خدشه‌ای وارد نسازد و در مقابل، اسرائیل از خاک سوریه عقب‌ نشینی کرده و در امور داخلی آن مداخله نکند. آنچه در حال حاضر مورد نیاز است، صرفاً توافقی امنیتی است که خواسته‌های هر دو طرف را برآورده سازد.

تحول راهبردی

از سوی دیگر، شواهد و نشانه‌هایی وجود دارد که از نیت دمشق برای ایجاد تحولی راهبردی در قبال اسرائیل حکایت دارد، تحولی که فراتر از صرفا توافقات امنیتی است.

در طول ماه‌هایی که حملات هوایی اسرائیل به مواضعی در داخل سوریه ادامه داشت و همچنین با وجود پیشروی زمینی اسرائیل در جنوب، حکومت دمشق نه تنها رسما این اقدامات را محکوم نکرد، بلکه چندین ماه طول کشید تا بیانیه‌ای محتاطانه و کم‌رمق در محکومیت این اقدامات منتشر کند.

این رفتار، پیامی سیاسی از دمشق به تل‌آویو بود با این مضمون که سوریه تغییر کرده است و از این پس دیگر دشمن اسرائیل نخواهد بود. به عبارت دیگر، سوریه دیگر «دژ ایستادگی و مقاومت» نیست، بلکه «دژ صلح و امنیت» برای منطقه از جمله برای اسرائیل است.

دیدار هیئت‌ها و خبرنگاران و شخصیت‌های یهودی از سوریه حتی در اوج حملات هوایی اسرائیل به این کشور، در کنار دیدارهای رسمی میان مقام‌های سوری و اسرائیلی، نشان می‌دهد که تغییری راهبردی در نگاه سوریه نسبت به رابطه با اسرائیل در حال شکل‌گیری است.

مرز میان حرکت تاکتیکی و تحول راهبردی

با این‌ حال، سرنوشت بلندی‌های جولان همچنان مرز اصلیِ جدایی میان آنچه تاکتیکی است و آنچه راهبردی است، باقی می‌ماند. برخلاف اسرائیل که به جولان از دریچه ملاحظات امنیتی نگاه می‌کند، دمشق جولان را بخشی از حقوق و مشروعیت بین‌المللی به شمار می‌رود. اما می‌توان به توافقی دوجانبه دست یافت که مسئله جولان را در بلندمدت –نه کوتاه مدت- حل‌وفصل کند، البته با در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی در داخل جولان که دست کم از نظر تئوریک در چارچوب حاکمیت سوریه باشد.

بر اساس این دیدگاه، سوریه گامی واقعی در جهت تغییر راهبردی موضعش در قبال اسرائیل برنخواهد داشت و آنچه احمد الشرع انجام می‌دهد چیزی جز تاکتیکی موقت برای دستیابی به خواسته‌هایش نیست. با این ‌همه، در نهایت توازن قدرت است که خود را تحمیل می‌کند و این توازن اکنون کاملا به سود اسرائیل است. بنابراین تشخیص این نکته دشوار می‌شود که آیا عملگرایی حکومت سوریه صرفا تاکتیکی و گذرا یا تحولی راهبردی و واقعی است؟

منبع
عربی 21

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 + شش =

دکمه بازگشت به بالا