میدل ایست نیوز: ژنرال کنت مکنزی، فرمانده سابق ستاد مرکزی ارتش امریکا، در گزارشی مفصل در نشریه «آتلانتیک» جزئیات تازهای از عملیات ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر کرد که برای اولین بار مطرح میشود.
وی در اطلاعات این گزارش که قرار است در کتاب جدیدش منتشر شود، به سیاست کنونی دولت امریکا پرداخت که از نظر او «با واقعیت سازگار نیست» و افزود که «کاهش قدرت نظامی امریکا در منطقه باعث شده که نفوذ ایران در منطقه افزایش یابد و حمایت جامعه جهانی از اسرائیل کاهش پیدا کند، ضمن اینکه تمایل آشکار امریکا به خروج از منطقه موجب تضعیف روابط واشنگتن با متحدانش شده است».
وی در ادامه تأکید کرد که تاریخ نشان میدهد حضور قدرتمند امریکا در منطقه موجب بازدارندگی در برابر ایران میشود و «من در مقام فرمانده (سابق) ستاد مرکزی امریکا مسئولیت مستقیم عملیاتی را که به از پای درآمدن ژنرال قاسم سلیمانی انجامید بر عهده داشتهام».
مکنزی از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان فردی یاد کرد که «مسئول کشتار صدها تن از افراد تحت خدمت امریکا» بوده است و افزود که عملیات ترور سلیمانی در اوایل سال 2020 موجب بازنگری ایران در تنشهای رو به افزایش خود در منطقه علیه نیروهای امریکایی بود «که در نهایت موجب حفظ جان بسیاری افراد شد».
وی گفت: «وضعیت ایران اکنون تغییر کرده، اما حمله به سلیمانی درسی به همه داد که به آن توجه کافی نشده است: اینکه هرچند رفتارهای ایران گاهی پیشبینیناپذیر است، اما این کشور همیشه به قدرت بازدارندگی امریکا احترام میگذارد».
فرمانده سابق ستاد مرکزی امریکا افزود که «هر بار که امریکا عقبنشینی میکند ایران پیش میآید و وقتی ما در وضعیت پرمخاطره حضور خود را تثبیت میکنیم ایران عقب میرود و این قاعدهای است که باید سیاست آینده ما در خاورمیانه را جهتدهی کند».
مکنزی در ادامه نوشته خود جزئیات تازهای از عملیاتی که به ترور سردار سلیمانی منتهی شد را بیان کرده و تأکید کرد که شهید سلیمانی «شخصیت محوری در روابط امریکا و ایران در تاریخ معاصر است و به مدت 3 دهه چهره اصلی سپاه پاسداران بود».
وی گفت: «سلیمانی با هوشمندی بازگشت نیروهای امریکایی به عراق پس از حمله داعش را تأیید کرد و این امریکا را وادار به پذیرش مسئولیت دشوار شکست گروه تروریستی داعش کرد، سپس در پی اخراج ما از بغداد برآمد و شماری از نیروهای امریکا و ائتلاف را از پای درآورد. او فکر میکرد که کسی نمیتواند با او کاری داشته باشد. سال 2019 گفت: میخواهند چه کار کنند؟ مرا بکشند؟».
تلاش ناکام اسرائیل
فرمانده سابق ستاد مرکزی امریکا افزود که پیش از آن شاهد ناکامی دولتهای بایدن و پیش از آن جورج بوش در مقابله با قاسم سلیمانی بوده و همچنین شاهد بوده که اسرائیلیها هم میخواستند او را هدف قرار دهند اما ناکام ماندند.
وی میافزاید: «وقتی در مارس 2019 فرمانده ستاد مرکزی شدم، از اولین کارهایی که کردم این بود که پرسیدم آیا نقشهای برای حمله و قتل او در صورت درخواست رئیس جمهور وجود دارد یا نه، که دیدم پاسخ قابل قبولی به این سؤال وجود ندارد، برای همین فرمانده یگان عملیات ویژه ستاد مرکزی را مأمور کردم که نقشههای لازم را بریزند، دستگاههای دیگری مانند سی آی ای و همچنین برخی شرکای منطقهای هم سلیمانی را زیر نظر داشتند و حتی برخی از آنها کاخ سفید را برای اقدام علیه او تحت فشار گذاشتند».
به گفته مکنزی نقشههای متعددی تنظیم شد که بسیاری از آنها غیر قابل اجرا بود یا هزینه سیاسی آنها سنگین بود اما در نهایت به نقشهای رسیدیم که برای وضعیت صدور دستور از جانب کاخ سفید آماده اجرا بود.
مکنزی ادامه داد: در دو ماه بعد از آغاز فرماندهی من، حملات به پایگاههای امریکایی ادامه پیدا کرد و روشن بود که او خود پشت این حملات است و این کار را با شبکههای خود در کتائب حزبالله عراق انجام میداد.
وی افزود: «این حملات در 27 دسامبر به اوج رسید، در این روز، یکی از پایگاههای ما هدف 30 موشک قرار گرفت که در آن 4 نفر از نیروهای تحت خدمت ما و 2 نیروی عراقی زخمی شدند و یک پیمانکار امریکایی هم کشته شد. حملههای سابق با هدف هشدار و آزار بود، اما این بار یک پایگاه پر از نیرو هدف قرار گرفته بود و هدف این بود که خسارتهای شدید زده شود و میدانستم که باید این را پاسخ دهیم».
فرمانده سابق ستاد مرکزی امریکا در ادامه نوشته که فردای آن روز شماری از مقامات ارشد پنتاگون نزد وی آمدند تا گزینههای لازم برای تعامل با این وضعیت را بررسی کند و ادامه داد: «میدانستیم که هر اقدامی بایداز جانب رئیس جمهور و وزیر دفاع دستور داده شود، اما ما باید گزینهها را در اختیارشان میگذاشتیم، اهدافی را در یمن داشتیم، یک فرمانده نیروی قدس در آنجا که از مدتها پیش زیر نظر داشیم و سابقهای طولانی در هماهنگی عملیات علیه نیروهای امریکایی داشت».
به گفته مکنزی، کشتی جمعآوری اطلاعات در جنوب دریای سرخ (ساویز) و همچنین پدافند هوایی و زیرساختهای نفتی جنوب ایران هم از دیگر گزینهها بود.
وی افزود: پس از بررسی همه گزینهها، به این نتیجه رسیدیم که توصیه ما زدن اهدافی در داخل عراق و سوریه باشد، چون عملا در این دو کشور فعالیت نظامی داشتیم و اینگونه دامنه درگیری گسترش پیدا نمیکرد، تصمیم گرفتن که 4 هدف لجستیک و 3 چهره را هدف قرار دهیم که 2 نفر از آنها از کتائب حزبالله بودند، سومی قاسم سلیمانی بود، و دیگر یمن و دریای سرخ و جنوب ایران از فهرست گزینهها حذف شد.
مکنزی در ادامه مینویسد: نیمه شب بود که توصیههایمان را از طریق «مارک میلی» فرمانده وقت ستاد عملیات مشترک به مایک اسپر، وزیر دفاع، رساندم و بعد از ظهر رسیده بود که اجازه یافتم آن گزینهای که از نظر من مناسب بود را انجام دهم، مجموعه متنوعی از اهداف لجستیک و نه سلیمانی و نه کتائب حزب الله.
وی در ادامه مینویسد که قرار بود که عملیات، روز بعد از آن، و پس از آنکه اسپر و میلی گزارش خود را به ترامپ بدهند اجرا شود، اما مارک میلی معتقد بود که از نظر ترامپ این مقدار کافی نخواهد بود، «میدانستم که این جلسات چگونه میگذرد، به میلی اعتماد کامل داشتم، میدانستم که میتواند در حضور رئیس جمهور بر نظر خودش پافشاری کند، در این جلسات معمولا افراد متعددی حضور دارند که هر کدام نظری میدهند بی آنکه از خطرات کامل چنین عملیاتی مطلع باشند».
در ادامه این گزارش آمده: «خبر داشتم که ترامپ همچنان پیگیر هدف قرار دادن شخص سلیمانی است، برای همین تعدیلات نهایی در نقشه احتمالی عملیات برای هدف قرار دادن او را انجام داد، این نقشه بدون انجام عملیات جنگی بود که سالها موجب نگرانیام میشد، اما همچنان گزینههای بسیاری داشتیم، در نهایت گزینه نهایی را برای وزیر دفاع ارسال کردم، با اینکه توصیهای درباره خودداری از هدف قرار دادن او نداده بودم، خطرات چنین عملیاتی را گوشزد کرده بود».
مکنزی در ادامه به حملات علیه کتائب حزبالله در عصر یکشنبه پرداخت که شامل «پنج نقطه در عراق و سوریه بود که ظرف 4 دقیقه انجام می شد، از جمله یک نشست نیروهای کتائب حزبالله که باعث جان باختن بسیاری از فرماندهان آنها شد، بعد از این حمله، اسپر و میلی به اقامتگاه ترامپ رفتند و ارزیابی ما از حمله و همه جزئیات را برای او بردند».
اما میلی به مکنزی پیغام میدهد که «ترامپ هنوز راضی نیست، چون قبلا دستور داده بود که خود سلیمانی در عراق هدف قرار بگیرد» و مینویسد: «وقتی میلی این را گفت در دفترم بودم و مقامات پنتاگون آنجا بودند، البته هیچ کدامشان حرفهای او را نشنیدند، یک دو ثانیه در جای خود خشکم زد، بعد از او خواستم که حرفش را تکرار کند تا مطمئن شوم درست شنیدهام».
کشاندن ایران به میز مذاکره
وی میافزاید که میلی همچنین خبرش داد که «ترامپ با انجام حمله به فرمانده نیروی قدس در یمن و به کشتی ایرانی ساویز در دریای سرخ موافقت کرده است».
حاضران معتقدند بودند که این حملات ایران را پای میز مذاکره میکشاند اما میلی خود این نظر را نداشت، «من هم موافق نبودم، میگفتم که این حملات موجب بازدارندگی میشود اما ایران را پای میز مذاکره نمیکشاند».
بعد از پایان مکالمه با میلی، مکنزی معاونانش را یک جلسه در ساعت 7 بعد از ظهر دعوت کرد و در آن جلسه مشاهده کرد که آنان از شنیدن پیغام ترمپ جا خوردهاند، «همه میدانستیم که چنین تصمیمی چه پیامدهایی دارید، ممکن بود بسیاری از دوستانمان هم به جنگ کشیده شوند و فرصت زیادی برای گفتوگو با آنها نداشتیم».
وی افزود: «کار کشتی ساویز و فرمانده نیروی قدس در یمن آسان بود، اما سلیمانی هدف دشواری بود».
مکنزی در ادامه مینویسد: «در اواخر پاییز گزینه هدف قرار دادن او در سوریه و عراق را آماده کرده بودیم، اما گزینه دمشق را ترجیح میدادیم، چون حمله در بغداد گروههای شبهنظامی شیعه در عراق را تحریک میکرد و ممکن بود آنان را به واکنش سیاسی و نظامی بکشاند، اما در آن لحظه احساس کردیم که از این ملاحظات عبور کردهایم».
ورود سلیمانی به بغداد
فرمانده سابق ستاد مرکزی امریکا تأکید کرده که طرح اجرای عملیات ترور تکمیل شده بود و مشخص بود که سردار ایرانی وقتی به عراق میرسد هواپیمایش معمولا در فرودگاه بغداد فرود میآید و از آنجا فورا به یک نقطه دوردست منتقل میشود».
وی افزود: «خوشبختانه تردد در مسیر منتهی به فرودگاه بغداد معمولا خلوت بود، فرماندهان و سربازان ما این منطقه را «جاده ایرلندی» میخواندند، نیروهای امریکایی زیادی در این مسیر کشته شده بودند، اما مشکل اصلی ما وقتی بود که سلیمانی از جاده ایرلندی خارج شود و به خیابانهای شلوغ بغداد برسد».
در این گزارش آمده: «هدف قرار دادن سلیمانی در لحظه بعد از پایین آمدنش از هواپیما موجب کاهش خسارتهای جانبی میشد چون میشد یک پهپاد MQ-9 مجهز به موشک هلفایر را برای زدن هواپیمایش به کار ببریم، اما این پهپاد نمیتوانستند برای مدت طولانی بالای فرودگاه بغداد بمانند، برای همین لازم بود که دقیقا بدانیم کی به بغداد میرسد، ترجیح این بود که عملیات را شب انجام دهیم تا ابرها مانع دید نشوند، اما به هر حال کار ما مشروط به برنامه کار سلیمانی بود».
مکنزی ادامه میدهد: «اطلاعاتی داشتیم که نشان میداد او سهشنبه 31 دسامبر از تهران پرواز میکند، بعد از بحثهای طولانی تصمیم گرفتیم که اول سلیمانی را بزنیم و چند دقیقه بود آن فرمانده دیگر در یمن را، و حمله کشتی ساویز به بعد موکول شود، من شخصا چندان تمایلی به زدن ساویز نداشتیم و نیازی به این کار نمیدیدم».
زیر نظر گرفتن سردار سلیمانی
وقتی عملیات علیه مواضع کتائب حزبالله انجام شد، تظاهرات در برابر سفارت امریکا در بغداد شروع شد و مکنزی به نیروهای دستور داد که تدابیر امنیتی شدیدتری اطراف سفارت اتخاذ کنند و جنگنده AH-64 امریکا در آسمان منطقه به پرواز درآید.
وی افزود: «در آن زمان، نگرانیام از آنچه بعد از ترور سلیمانی رخ دهد بیشتر شد، آیا این باعث نمیشود که معترضان بخواهند وارد سفارت شوند؟ آن وقت روابطمان با عراق چه خواهد شد؟».
در ادامه این گزارش آمده: «احساس کردم شورای امنیت ملی امریکا که وزرای خارجه و دفاع و مشاور امنیت ملی در آن حضور دارند به این جمعبندی رسیدهاند که ایران دست به اقدام انتقامجویانه نخواهد زد، حتی میلی گفت که گروههای مسلح شیعی در عراق وحشت خواهند کرد، نظر من اما مخالف بود و در نهایت تصمیم گرفتیم که برای پاسخ ایران آماده باشیم».
مکنزی ادامه میدهد: «روز 31 دسامبر، اول صبح به ستاد عملیات مرکزی رفتم، فکر میکردیم که عملیات را همان روز انجام دهیم، روز تمام شده بود و ما هنوز منتظر بودیم که سلیمانی راه بیفتد، دو مانیتور بزرگ روی دیوار آویزان بود که یکی از آنها تصاویر ارسالی از پهپاد MQ-9 را نشان میداد و دیگری تصاویر هواپیماهایی که از آسمان عراق و ایران میگذشت».
هواپیمای غیر نظامی
در این نوشته آمده: «در نهایت سلیمانی از خانه بیرون آمد، در تهران سوار یک هواپیما شد، نمیدانستیم که این هواپیما اجارهای است یا تجاری، حدود ساعت 9 و 45 دقیقه به وقت شرق امریکا به سمت بغداد پرواز کرد، ما آماده بودیم که به بغداد برسد و هواپیماهای ما در آسمان بغداد در نقاط مناسب منتظر بودند، اما وقتی به بغداد رسید فرود نیامد، من در گفتوگوی تلفنی با اسپر و میلی بودم و دیدیم که هواپیما در ارتفاع 30 هزار پا از بغداد عبور کرد».
وی افزود: «آنجا بود که یکی از کارمندان پنتاگون پرسید: بزنم؟ بدون اینکه خودم تصمیمی بگیرم، با فرمانده نیروی هوایی که در قطر بود تماس گرفتم و گفت اگر دستور بدهم این هواپیما را بزنی میتوانی انجامش بدهی؟ نیروهای ما در قطر فورا وارد عمل شدند و جنگندههایمان خیلی سریع به پشت هواپیمای حامل سلیمانی رسیدند. در این مرحله میتوانستیم عملیات را تمام کنیم اما همچنان میخواستیم مطمئن شویم که هواپیما تجاری است یا اجارهای».
مکنزی افزود که فرمانده ستاد مرکزی بعدتر فهمید که این یک پرواز مسافربری به دمشق است و این به آن معنا بود که دستکم «50 آدم بیگناه سوار آن هستند» برای همین «درجا به میلی گفتم که نباید هواپیما را بزنیم، سلیمانی ارزش کشته شدن این تعداد آدم را ندارد، و در جا تصمیم گرفتیم که عملیات متوقف شود و جنگندههایمان برگشتند، هواپیمای سلیمانی در دمشق فرود آمد، عملیات در یمن را هم متوقف کردیم و همه یک نفس عمیق کشیدیم و دوباره مشغول بررسی گزینههایمان شدیم، به کارمندانم در ساعت 10 و 48 صبح گفتم که دستورات رئیس همچنان به وقت خود باقی و در اولین فرصت انجام خواهد شد».
بازگشت سلیمانی از دمشق به بغداد
مکنزی تأکید میکند که شواهد نشان میداد که سلیمانی تا 36 ساعت آینده به بغداد خواهد رفت و این فرصت تازهای برای زدن اوست: «روز اول سال رسید و من باید برای دیدن یک بازی به فلوریدا میرفتم، تیم ارتباطات هم همراهم آمد، هوا صاف بود، امیدوار بودم بغداد هم همینطور باشد، من در دستشویی استادیوم ورزشی با اسپر و میلی در تماس بودم و به آنها خبر دادم که اطلاعات ما نشان میدهد که سلیمانی به زودی از دمشق خارج می شود و به بغداد میرود، شب سختی در پیش بود».
روز بعد، مکنزی به ستاد عملیات مرکزی رفت و متوجه شد که آنجا تنش زیادی برپاست چون «سفر سلیمانی به عراق به تأخیر افتاده است».
اما چند ساعت بعد تحرکات شروع شد و «سلیمانی به سمت هواپیما در فرودگاه دمشق راه افتاد و سوار پرواز تجاریای شد که هر روز ساعت 3 و نیم بعد از ظهر از دمشق به بغداد انجام می شود، و با رئیس ستاد تماس گرفتم، او و وزیر دفاع و وزیر خارجه از یک اتاق امن در پنتاگون وضعیت را زیر نظر داشتند».
وی میافزاید: «خیلی زود هواپیما روی صفحه آشکار شد و دیدم که به سمت شرق می رود، خوشبختانه بعد از چند دقیقه در بغداد ارتفاعش را کم کرد و در ساعت 4 و 35 دقیقه در بغداد فرود آمد».
مکنزی توضیح میدهد که هوای بغداد در آن شب ابری بود و برای همین پهپاد امریکایی مجبور شد ارتفاعش را کم کند، «بعد پلهها را دیدیم که به سمت در هواپیما میرود، ساعت 4 و 40 صبح مطمئن شدیم که خود سلیمانی است که دارد از هواپیما بیرون میآید، فرمانده ستاد عملیات تماس گرفت و گفت: از الان شاهد تحولات سریع خواهیم بود، اگر هر گونه تصمیمی برای توقف عملیات دارید همین الان اعلام کنید، اما ما قبلا دستور حمله را گرفته بودیم، گفتم: هر وقت فرصت کردی بزن».
مکنزی می نویسد که خود در صفحه تلویزیون دیده که سردار سلیمانی در حال سوار شدن و دور شدن از هواپیمای مسافری است: «داشتند وارد جاده ایرلندی میشدند، ساعت 4 و 42 بود، از زمان صدور دستورم به فرمانده ستاد زمان زیادی گذشته بود، تجربه نشان داده بود که باید به پایینترین سطوح اختیار عمل بدهیم چون او بهتر از همه با وضعیت میدانی آشناست و میتواند فوری اقدام کند».
وی ادامه میدهد: «یک ماشین دیگر هم به آنها اضافه شد و سرعتشان زیاد شد، چشمهای همه به مانیتورها دوخته شده بود، از کسی صدایی درنمیامد، ناگهان یک نور سفید در مانیتور دیدیم و قطعههای خودروی سلیمانی که به هوا پرید، یک دو ثانیه بعد ماشین بعدی را هم زدیم».
مکنزی مینویسد: «فضای شادی در کار نبود، کسی با کسی دست نداد، همه کاملا ساکت ماندند، آتش را میدیدیم که ماشینها را می سوخت، یک حمله دیگر هم انجام دادیم و 8 موشک دیگر زدیم، با اینکه به نظر میآمد عملیات موفق بوده، هنوز اطمینان نداشتیم».
فرمانده سابق ستاد مرکزی امریکا مینویسد که عملیات دیگر در یمن هم اجرا شد اما بعدتر فهمیدند که آن عملیات موفق نبوده است.
مکنزی مینویسد که در حدود ساعت 9 شب در خانهاش بوده که گزارشهای خبری اولیه مخابره شد، «تازه آن وقت بود که فرصت کردم فکر کنم چه کردهایم، تصمیم ترور سلیمانی را ترامپ گرفته بود و او از مشاورانش این اطلاعات را گرفته بود که ایران دست به اقدام انتقامجویانه نخواهد زد، این نظری بود که هیچ کس در ستاد مرکزی و در دستگاه اطلاعاتی امریکا هیچ کس با آن موافق نبود».
مکنزی در ادامه از این تصمیم دفاع میکند و آن را «موجه» میخواند و مینویسد که اگر سردار سلیمانی زنده مانده بود شاهد کشته شدن شمار بیشتری از نیروهای امریکایی و متحدانشان بودیم.
وی مینویسد: «ایران در توانایی ما در انجام چنین کاری تردید داشت چون در دولتهای سابق چنین کاری نکرده بودیم، اما بعد از سالها ایران قدرت واقعی امریکا را دید و در پی بازنگری در محاسباتش برآمد».
مکنزی تأکید میکند که این عملیات نوعی تصمیمگیری را نشان داد که مدتها در دولت امریکا غایب شده بود، تصمیمی که ماه گذشته در حمله ایران به اسرائیل و دخالت امریکا برای دفاع از تل آویو تکرار شد.
وی در پایان مقاله خود مینویسد: «اگر میخواهیم در خاورمیانه بمانیم باید آماده تصمیماتی از این دست باشیم هرچند خطر تنش بالاست، اما خودداری از پذیرش خطر تا سالها سیاستهای امریکا در خاورمیانه را با مشکل مواجه کرده است. نباید درسهایی که از این عملیات گرفتیم را فراموش کنیم، اینکه ایرانیها از ضعف ما استفاده می کنند».