دولت عراق؛ توهم اصلاحات
نظام سهمیه بندی در عراق ما حصل اشغالگری آمریکایی ها است که قصد داشتند از این طریق عراق را میان جناح های سیاسی آن تقسیم و زمینه را برای فروپاشی این کشور مهیا کنند.
میدل ایست نیوز: هر کس اوضاع عراق را به طور ساده و سطحی پیگیری کند می تواند ماهیت دولت جدید، ادعاهای پوشالی و دروغ های مکرر آن را دریابد. این دولت خود را به دست خود رسوا کرد به ویژه با وعده هایی که «عادل عبدالمهدی»، نخست وزیر جدید عراق در مورد تشکیل یک دولت مستقل و پاک، به دور از فرقه گرایی و حضور فاسدان به آن متعهد شده بود.
به گزارش «العربی الجدید» همگان از آنچه تاکنون به وقوع پیوسته اطلاع دارند. عبدالمهدی از عمل به وعده های خود در قبال قدرت و نفوذ گروه های مسلح در عراق عقب نشینی کرد و میدان را در برابر احزاب و جناح های فرقه گرا باز گذاشت تا 11 وزیر از مجموع 14 وزیری که تا کنون رأی اعتماد گرفته اند را به خود اختصاص دهند. وی در جلسه اعطای رأی اعتماد به کابینه دولت تنها به عنوان معرف ظاهر شد.
سه وزیری که عبدالمهدی در این جلسه به رهبران فرقه گرایی معرفی کرد تنها گواهی نیک سیرتی و اعمال حسنه در اختیار داشتند و تعهد کتبی دادند که فرمانبردار باشند.
«علی البدیری»، یکی از اعضای فراکسیون «اصلاحات و سازندگی» پاک دستی دولت جدید را چنین توصیف کرد که در پاک دستی بیشتر وزاریی که توانسته اند از پارلمان رأی اعتماد بگیرند تردید و گمانه زنی وجود دارد. آنان در دستگاه قضایی و شورای بازپرسی و عدلت پرونده های فساد دارند.
با این حال احزاب و گروه های مسلح به آنچه به دست آورده اند قانع نشده اند. رهبران این جناح ها هشت وزارتخانه باقیمانده را خواستار شدند که هنوز تکلیف آنها مشخص نشده و برای این منظور افرادی را معرفی کردند. برای مثال «هادی العامری» رئیس گروه مسلح بدر تهدید کرد که اگر «فالح الفیاض» به عنوان وزیر کشور انتخاب نشود رأی اعتماد خود به دولت را پس خواهد گرفت. همچنین «ایاد علاوی» در اقدامی مشابه گفت که در صورت عدم انتخاب «فیصل الجربا» برای وزارت دفاع او نیز رأی اعتماد خود به دولت را پس خواهد گرفت. در عین حال «قیس الخزعلی»، دبیر کل جنبش «عصائب اهل حق» اصرار دارد که «حسن کرار الربیعی» به عنوان وزیر فرهنگ انتخاب شود و «سید عمار الحکیم» نیز از این قافله عقب نماند و وزرات آموزش عالی و پژوهش های علمی را خواستار شد.
دلیلی برای تعجب و شگفت زدگی وجود ندارد. نه عادل عبدالمهدی و نه هیچ کس دیگر نمی تواند از نظام فرقه گرایی سرباز بزند، یا سهمیه جناح های سیاسی عراق را دستکاری کند، یا حتی وزارتخانه ها را در میان احزاب سیاسی این کشور جا به جا کند. به گونه ای که جایگاه ریاست جمهوری به کردها اختصاص یافته، ریاست پارلمان به سنی ها رسیده و نخست وزیری سهمیه احزاب شیعی گشته است. حتی این سیستم نامطلوب گریبان وزارتخانه ها را نیز گرفته تا جایی که وزارت دفاع به سنی ها، وزارت کشور به شیعیان و وزارت دارایی به کردها رسیده است.
این سهمیه بندی که آمریکایی ها آن را ابداع کرده اند کلید واژه تقسیم جامعه عراق به منظور آماده سازی کشور برای فروپاشی و از بین رفتن حکومت است. اما در عین حال این سهمیه بندی همانند یک دژ مستحکم در برابر نیروهای اشغالگر، از جمله احزاب و گروه های مسلح قد برافراشته و حتی در برابر باندها و مافیاهایی که اخیرا به شکل گسترده ای در عراق گسترش یافته اند، ایستاده است.
چنین دولت هایی و با این نشانه های سرطانی در عراق به عنوان یک ابزار سیاسی برای آمریکا به حساب می آید تا پس از آنکه در اداره کشور از طریق «جی کارتر» رهبر نظامی و «پاول پرمیر» رهبر مدنی در جریان شعله ور شدن مقاومت مردم عراق ناکام ماند و در پی آن خسارت های سنگینی به نیروهای اشغالگر وارد شد، بتواند به صورت غیر مستقیم آن را اداره کند.
این داستانی آشناست. زمانی که نیروی اشغالگر بریتانیایی نتوانست در برابر انقلاب سال 1920 میلادی مردم عراق علیه اشغالگری خود بایستد و متحمل خسارت های انسانی و مالی بسیاری شد، بریتانیایی ها با کنار گذاشتن حکومت مستقیم بر عراق که در دست «برسی کوکس»، رهبر نظامی و «آرنولد ویلسون»، رهبر مدنی بود، سعی کردند تا با یک دولت داخلی به ریاست «عبدالرحمان النقیب» این کشور را اداره کنند. النقیب مسئولیت داشت تا به نیابت از قوای اشغالگر طرح ها و برنامه های آن را اجرا کند.
این یک تهمت نیست؛ چنین حالتی توصیف دولت های پی در پی عراق است که در حقیقت دولت های قوای اشغالگر هستند و در راستای منافع آن عمل می کنند و دسیسه های خائنانه آن را پیاده می کنند. این دولت ها برای مردم عراق و تحقق مطالبات مشروع آنان کار نمی کنند. با توجه به آنچه گفته شد دولت عبدالمهدی بر اساس همین رویه حتی از یک دولت اشغالی نیز بدتر است.
کسانی که معتقدند در عمل می توان دولتی ملی و مستقل به دور از فرقه گرایی و چهره های قدیمی تأسیس کرد به اندازه کافی به این نکته توجه نکرده اند که چنین دولتی اشغالگری را نمی پذیرد. حال هر قدر که می خواهد دست به فریبکاری و عوام فریبی بزند یا حتی از انگیزه ها و ادعاهای پوچ سخن بگوید. این بدین معنا است که آمریکا باید به طور کامل عراق را تخلیه کند و به همراه آن تمام اشغالگرانی که در خاک عراق وجود دارند از جمله ایران نیز از این کشور خارج شوند. اما آیا آمریکا با این روش مسالمت آمیز و بی دردسر از عراق خارج خواهد شد؟ یا اینکه آمریکا عراق را با این هدف به اشغال خود درآورده که برای دهه های طولانی و به گفته «جان مکین» صد سال در این کشور باقی بماند؟
بنابر ادعاهای رهبران آمریکا زمانی که این کشور تصمیم به اشغال عراق گرفت، از تحقق اهداف خود در نابودی سلاح های کشتار جمعی، رهایی عراق از دیکتاتوری و برپایی نظام دموکراسی بر ویرانه های آن فروگذاری نکرد. اگر موضوع اینگونه بود دلیلی برای ادامه اشغالگری وجود نداشت و عراقی ها خود مسئولیت اداره کشور را پس از سقوط نظام دیکتاتوری و اطمینان از خالی بودن عراق از هرگونه سلاح ویرانگر به دست می گرفتند. اگر هدف حمله آمریکایی های آنچنان که ناظران امور سیاسی می گویند تأمین نفت عراق و محافظت از دارایی های این کشور و نیز حمایت از اسرائیل بود، باز هم اشغالگری باید پایان می یافت.
اما دولت هایی که آمریکا با ویژگی های شناخته شده در عراق بر سر کار آورد، و معاهده ها، توافق های سیاسی، نظامی، اقتصادی، امنیتی که با آنها امضا کرد عراق را به عنوان مستعمره آمریکا قرار داد و بهانه ها برای اشغالگری پایان می یافت. لازم به ذکر است که این توافق نامه ها این اجازه را به نیروهای نظامی آمریکا می دهد که هر زمان که اراده کنند مجددا به خاک عراق برگردند.
هدف بزرگ تر یا مهم تری که آمریکا از اشغال عراق داشت به گفته کارشناسان تحولات تاریخی بزرگ این است که عراق حلقه مرکزی توطئه های آمریکا برای ایجاد یک امپراتوری جهانی است که به تعبیر «فوکویاما» دانشمند آمریکایی و صاحب نظریه «پایان زمان» تاریخ در دروازه های آن به پایان می رسد. «جرج بوش» پدر نیز پس از پیروزی بر عراق در سال 1991 میلادی در جریان حمله نظامی عراق به کویت گفته بود که قرن بیست و یکم باید آمریکایی باشد.
درست است که ادعاهایی در خصوص توانایی دولت جدید برای برطرف کردن فسادهای مالی و اداری و پایان دادن به سهمیه بندی های طایفه ای وجود دارد، و درست است که برخی از جناح ها مانند جریان صدر و نیروها و شخصیت های تحت لوای این جریان از جمله بقایای حزب کمونیست های عراق این ایده ها را مدیریت می کنند و ترویج می دهند و در میان عامه مردم عراق حضور پیدا می کنند، اما ما به یقین می گوییم که این ادعاها توهمات و خیال های واهی بیش نیست.
چگونه می توان پروژه اصلاحات را در سایه فرایند سیاسی فرقه گایانه و احزاب و جناح های سیاسی که تا گردن در فساد فرو رفته اند اجرایی کرد؟ چه کسی گفته که جریان صدر و اطرافیان آن قصد دارند فرقه گرایی را ریشه کن کنند؟ آیا آنان همان کسانی نیستند که در سایه فرقه گرایی زندگی و از برکات آن استفاده کردند و به فضل آن توانستند به مقام و نفوذ دست پیدا کنند؟ آیا آنان همان کسانی نیستند که عبدالمهدی را برای نخست وزیری انتخاب کردند و وی را در برابر تمام ناپاکی ها، پاک دست جلوه دادند و تأکید کردند که او شخصیتی ملی، مستقل است و راه خود را از فساد و مفسدان جدا کرده است؟ آیا «رائد فهمی»، دبیر کل حزب کمونیست و «جمعه الحلفی»، عضو دفتر سیاسی وی برای عدالمهدی دلالی نمی کنند و این باور را ترویج نمی دهند که دولت وی ملی و مستقل است؟
همه این ها گفته و بر آن تأکید می شود تا بر یک حقیقت پافشاری شود و آن این است که آمریکای اشغالگر و همپیمانان منطقه ای آن این دولت ها را حفظ می کنند و اجازه نمی دهند که هیچگونه اصلاحاتی در مکانیزم هایی که دولت های عراق در پیش می گیرد اجرایی شود یا هیچ یک از اصول و مبانی که به آن تکیه دارد را به کار گیرد؛ به ویژه سهمیه بندی های طایفه ای و قومیتی.
این نکته بیان کننده اصرار آمریکا بر آن است که خود سرپرست رسمی فرایند سیاسی در عراق باشد که آن را با یک قانونی اساسی تنش زا رسمی کرده، با یک سیستم قضایی سست و شکننده از آن حمایت کرده و رهبرانی را برای اداره آن گماشته که جز سرقت درایی های عمومی و گسترش دادن فساد حرفه دیگری ندارند. همچنین آمریکا میدان را برای گروه های مسلح باز گذاشته تا هر ندایی در درون و برون فرایند سیاسی که خواهان اصلاحات است را ساکت کنند.
اگر این موضوع صحت داشته باشد آیا روند سیاسی کنونی همچون تقدیری بر پیشانی عراقی ها تا روز قیامت نوشته شده است؟ یا اینکه ملت عراق می توانند با دست خود این فرایند را ساقط و دشمن اشغالگر و همپیمانان آن به ویژه تهران را خواه از طریق انتفاضه مردمی مسالمت آمیز یا طریق قیام های مسلحانه از وطن بیرون کنند؟
در تاریخ ملت ها چنین چیزی وجود نداشته که برای مثال یکی از آنان علی رغم کوچکی در برابر این سرنوشت سر تسلیم فرود آورد؛ بلکه بر عکس قوای اشغالگر با وجود همه توانمندی بوده که در برابر اراده ملت و پافشاری آنان برای آزادی خود تسلیم شده است.
ملت عراق این حقیقت را ثابت کرده است. این ملت تسلیم شدن در برابر دیو اشغالگر آمریکایی را نپذیرفته و از روز اول اشغال بغداد به دست دشمن مقاومت خود را آغاز کرده است. ملت عراق با وجود توانمندی های کمتر و سلاح های ساده تر اما با دشمن اشغالگر مبارزه کرد و شکست های سنگینی را به آنان وارد آورد و مجبورشان کرد که بخش اعظم نیروهای نظامی خود را از کشور خارج کند. حتی اگر نیروهای مقاومت به دلایلی که نمی توان از آنسخن گفت عقب نشینی کنند باز هم انتفاضه های مردمی که به قلب اماکن مسکونی اشغالگران در منطقه سبز بغداد راه یافت و موجب شد که ساکنان آن موش های هراسان پا به فرار بگذارند، برای تحقق این دستاورد شریف ملی کافی است.
اراده، عزم راسخ و پافشاری همواره از جنگنده، تانک و توپ بالا تر است.