سیاسی

تضعیف حماس؛گزینه مشترک محمود عباس و اسرائیل!

تحولات پیچیده در نوار غزه و رویکرد اسرائیل و تشکیلات خودگردان فلسطین در برابر حماس این گروه را در شرایط دشواری قرار داده است.

میدل ایست نیوز: تحولات دراماتیکی که مساله فلسطین شاهد آن است و شرایط بسیار دشوار و پیچیده ای که نوار غزه با آن دست و پنجه می کند، منجر به تحت تاثیر قرار گرفتن شدید جنبش حماس شده است که حکومت غزه را در اختیار دارد.
«الجزیره»، در گزارشی نوشته که به نظر می آید «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین بر نقطه قوت خود در رابطه با اسرائیل و آمریکا و نیز گرفتاری و مخمصمه جنبش حماس در غزه واقف است. از همین رو فشارهای خود علیه نوار غزه را تشدید می کند و هیچ مانعی برای بروز جنگ جدید نمی بیند چرا که امید دارد تا از این طریق غزه و حماس را در وضعیتی ناتوان تر و محتاج تر به خود ببیند و افکار عمومی جهان را علیه اقدامات دولت آمریکا و سران اسرائیل تحریک کند.
پر واضح است که تضعیف جنبش حماس و خلع سلاح آن، هدف مشترک محمود عباس و اسرائیل است، اما با این وجود، هر دو طرف در خصوص روند حل و فصل سیاسی این مساله و نیز تلاش ها برای تحمیل «معامله قرن» اختلاف نظر دارند، این امر تفسیرگر اتفاق نظر واختلاف طرفین بر سر چگونگی تعامل با غزه است. زیرا هم محمود عباس و هم اسرائیل از محاصره غزه و تحریم های اعمالی بر آن در راستای تضعیف حماس سود می برند ولی هنگامی که اسرائیل این طور برآورد می کند که فشارها ممکن است منتهی به برخورد نظامی در شرایط نامناسب برای این رژیم شود، با محمود عباس دچار اختلاف می شود.

از سوی دیگر به نظر می رسد کاسه صبر مردم غزه نیز در آستانه سر ریز شدن است، و این امر همه طرف ها را وادار می کند تا با این مساله با احتیاط و حساسیت رفتار کنند. موضوع جدید و حائز اهمیت آن است که افکار عمومی مردم غزه به این سمت متمایل شده است که مسئولیت وضعیت کنونی نوار غزه را بیشتر متوجه اشغالگران و دولت خودگران فلسطین می دانند. به ویژه پس از آنکه جنبش حماس آمادگی خود برای دادن امتیاز و چشم پوشی از حقوق خود در راستای کاهش فشارها اعلام کرد اما عکس العمل محمود عباس در قبال این اقدام ، تحریم و فشارهای بیشتر علیه غزه بود. واکنش عملی مردم به این اقدام محمود عباس را  در راهپیمایی های بازگشت، درگیری مستقیم با اشغالگران و نشانه گرفتن قطب نمای مبارزات به سوی دشمن و مجرم حقیقی می توان دید.

آستانه مقاومت در غزه کجاست؟

میزان تحمل سربازان مقاومت وابسته به حماس و دیگر گروه های فلسطینی در غزه در برابر فشارهای حملات اسرائیل تا چه اندازه است؟
پیش بینی این امر دشوار است، نوار غزه در آستانه انفجار است و منطق انفجار شبیه زمین لرزه است؛ فشار در هر دو مورد به مدت طولانی انباشته و به یکباره رها می شود. باید با این مساله همیشه با احتیاط برخورد کرد زیرا که آمادگی روانی مبارزان بر اساس قاعده مقابله به مثل استوار است، و تاکتیک های مقاومت به راحتی از سوی این افراد قابل درک نیست.
اين امر تفسیرگر درگیری های نظامی است که پس از امتناع مقاومت از پاسخگویی به تجاوزات اشغالگران در چند ماه اخیر، شکل گرفته است اما با این وجود، تاکنون تفکیک روند مقاومت مردمی و پاسخ نظامی (حماس) به تجاوزات اسرائیل با موفقیت همراه بوده است.

واضح است که فشارهای حاصله از راهپیمایی های بازگشت در شرایط کنونی برای وادار کردن اشغالگران برای تغییر استراتژی خود در محاصره غزه در راستای تضعیف حماس وتلاش ها برای شوراندن مردم علیه این جنبش، ناکافی به نظر می رسد.
اظهارات مقامات اسرائیلی در خصوص ابراز تمایل برای کاهش محاصره تنها به منظور به دست آوردن زمان بیشتر برای محقق کردن اهداف استراتژیک خود است و می توان پیش بینی کرد که حیله و نیرنگ موجود در چنته اشغالگران و حکومت مصر در این راستا هنوز به مرحله اجرایی نرسیده است.
شایان ذکر است که اسرائیل و ایالات متحده آمریکا برای کاهش محاصره غزه این شرط را مطرح کرده اند که تنها حاضر هستند با تشکیلات خودگران فلسطین و نه هیچ طرف دیگری تعامل داشته باشند. در مقابل محمود عباس نیز از قبول مسئولیت نوار غزه خودداری می کند و شروط غیر قابل اجرایی را، در مقابل جنبش حماس می گذارد.
این عملا به این معناست که اسرائیل مخالف کاهش محاصره است و هدفش از این اظهارات تنها سوء استفاده از آن در گفتگوهای منطقه ای و بین المللی و یا نیرنگ سیاسی و مصرف داخلی است، و به هیچ وجه بیانگر رویکرد قطعی و عملی اسرائیل نیست.
از سوی دیگر مشخص کردن رویکرد آینده حماس در نوار غزه، حداقل در آینده نزدیک  مساله ضروری برای تعیین روند رخدادهاست، آیا جنبش حماس دولتی در غزه است یا جنبشی مقاومت محور در غزه و خارج آن است، چرا که یکی از این دو غالبا به ضرر دیگری تمام خواهد بود و با وجود موفقیت های جزئی در مرحله گذشته، تلاش های حماس برای در اختیار داشتن هر دو گزینه مقاومت و حکومت در کنار هم به بن بست رسیده است.
از زمانی که حماس مسئولیت اداره امور غزه را برعهده گرفت به نوعی می توان گفت میان ساختار دولت و ساختار جنبش آزادی بخش تداخل به وجود آمده است، با علم به اینکه ساختار قدرت تاثیر عمیق و گسترده ای دارد؛ می توان گفت حکومت داری گروه خاصی، در جایگاه اجتماعی و مادی این گروه نزد مردم تاثیرگذار است و این امر غالبا به شکل خودکار اتفاق می افتد و شدت آن هنگامی افزایش می یابد که انتقال قدرت در سایه قطب بندی شدید سیاسی و اجتماعی انجام شود، همانطور که در فلسطین معمولا شاهد این امر هستیم.
نمی توان انتظار داشت گروهی که ستون فقرات حکومت را تشکیل می دهند، به راحتی از موقعیت خود دست بردارند، اما گزینه مشارکت را به راحتی می توان قبول کرد اما این امر با مخالفت محمود عباس و تیم او مواجه می شود.
در همین راستا کسی خواهان دستیابی به راه حلی است که از رنج ساکنان غزه بکاهد، شایسته است راهکاری منطقی ارائه دهد که طرف های مختلف را راضی سازد؛ نه اینکه مانند طرفی که در جنگ شکست خورده است شروط مندرج در اعلامیه شکست را بر وی تحمیل کرد.

گزینه های پیش روی حماس
در شرایط فعلی گزینه های محدودی در برای حماس قرار دارد به این ترتیب که تسلیم شدن در برابر تشکیلات خودگردان فلسطین یکی از این گزینه هاست. گزینه ای از این دست به اختلاف و چنددستگی در حماس دامن خواهد زد و به احتمال زیاد منجر به این امر نخواهد شد که تشکیلات خودگردان مسئولیت کامل خود در قبال غزه را بر عهده بگیرد، خلاصه آن که سازش در شرایط کنونی امکانپذیر نیست.

عقب نشینی سیاسی نیز یکی از گزینه هاست اما جنبش حماس نه می خواهد و نه می تواند این گزینه را بپذیرد؛ چرا که هر نوع عقب نشینی که اصول ثابت حماس را خدشه دار کند موجب اختلاف و تنزل جایگاه سیاسی جنبش می شود، و در نهایت حماس شاهد هیچ گونه عقب نشینی و امتیازدهی از جانب جنبش فتح نخواهد بود زیرا شرایط سیاسی در موقعیت نامناسبی قرار دارد که می توان گفت این شرایط تنها برای فیصله دادن به مساله فلسطین و نه حل و فصل آن، مساعد است.
از طرفی اگر جنگی روی دهد، هدف منطقی برای مقاومت آن است که شکافی در دیوار بن بست سیاسی ایجاد کند و به دلیل افزایش توان رزمی مقاومت و میزان تجاوزات قابل پیش بینی در مقابل آن، هزینه این جنگ را برای طرفین بسیار سنگین تر از گزینه های پیشین خواهد بود، مضافا این که شرایط سیاسی بسیار بد منطقه ای این آزادی عمل را به اشغالگران خواهد داد که حملات سنگین تری نسبت به گذشته انجام دهند، و مهم از آن، اسرائیل نخواهد گذاشت حماس در پایان این جنگ، نتیجه سیاسی معقولی به چنگ آورد.
بازی در کنار لبه پرتگاه، این امر با تداوم افزایش تنش های مردمی و همچنین واکنش نظامی حماس به هرگونه تجاوزگری اسرائیل، به جز تجاوزات اشغالگران علیه اقدامات فلسطینیان در نزدیک شدن به دیوار حائل، شکل می گیرد. این حالت، مادامی که طرفین تمایلی به جنگ ندارند و می توانند مردم خود را کنترل کنند، امکانپذیر است اما باید گفت این گزینه خالی از ریسک نیست.

علیرغم اوضاع سیاسی می توان گفت چشم انداز راهبردی غزه و جنبش حماس در موارد ذیل قابل مشاهده است همکاری با مقاومت مردمی در داخل وخارج فلسطین، داشتن صبغه ملی و محدود نبودن به نوار غزه، عدم برخورد با تلاش های مبارزاتی که خواهان دستیابی به حقوق و تشکیل دولت واحد در فلسطین است. جنبش حماس باید بر توافقات و استراتژی مقاومت مردمی سرمایه گذاری کند و در عین حال دستاوردهای مقاومت را حفظ و توان رزمی آن را تقویت کند؛ از این طریق مقاومت به عنصری به واقع مردمی مبدل می شود که استراتژی مرحله پیش رو است. و این راهبردی است که در شرایط جنگ و رویارویی های نظامی بر اساس توان موجود و از طریق مشارکت و توافق ملی استحکام یافته و ادامه پیدا خواهد کرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا