نقشآفرینی عربستان در لبنان؛ از مداخلهی فعال تا رویکرد منفعلانه
عربستان اکنون منافع خود را در ادامهی بحران لبنان میداند، چرا که تشکیل دولت با حضور حزبالله را بر نمیتابد و معتقد است ادامهی بحران، از قدرت حزبالله خواهد کاست.
میدل ایست نیوز: بحرانهای موجود در لبنان، این کشور را به فضای مناسبی برای مداخله و اعمال نفوذ کشورهای خارجی تبدیل کرده است. لبنان از ابتدای شکل گیری و حتی پس از توافق طائف، نظام سیاسی خود را بر پایهی یک بحران سیاسی تمام عیار بنا کرده بود. اختلافات قومی و طایفهای در لبنان، موجب تعدد احزابی شد که همگی نقشی کم و بیش برابر در عرصهی سیاسی لبنان ایفا می کردند. نظام طایفه گرایانهی لبنان، همهی احزاب را در قدرت سیاسی شریک کرده بود و این مسئله سبب شده بود هیچ گروه اپوزیسیون واقعی در کشور ایجاد نشود و شبکههای فساد روز به روز گسترش یابند.
بحران سیاسی لبنان در سالهای اخیر، شکل اقتصادی نیز به خود گرفت. لبنان امروز کشوری ورشکسته است که در تامین خدمات عمومی روزمره برای شهروندان خود نیز، با چالش مواجه است. پس از انفجار بندر بیروت در سال 2020، شرایط اقتصادی لبنان با سرعت بیشتری رو به انحطاط رفت، بحران انرژی و کاهش شدید بهای پول لبنان نیز به وخامت سیاسی حاکم بر این کشور دامن زده است. در همین زمان، امکان تشکیل دولت نیز در لبنان وجود نداشته است و نخست وزیران منتخب هر کدام پس از چند ماه تلاش با عدم موفقیت از سمت خود استعفا دادند.
بن بست سیاسی و نیاز لبنان به کمکهای مالی کشورهای دیگر، عملا از این کشور بحرانزده طعمهای مناسب برای سایر قدرتها ساخته است.
ایالات متحده آمریکا، فرانسه، عربستان و دیگر کشورهای منطقه و جهان، هر یک منافع خاص خود را در لبنان دنبال میکنند. آمریکا به دنبال حذف حزبالله از صحنهی سیاسی لبنان و نیز خلع سلاح آن است و فرانسه بر تشکیل هر چه سریع تر دولت و اصلاح نظام بانکی تاکید دارد.
در این میان نقشآفرینی عربستان در لبنان طی دو دههی گذشته تغییراتی را شاهد بوده است.
مردم لبنان از طایفههای بسیاری هستند اما میتوان آنها را به سه بخش کلی مسیحیان، اهل سنت و شیعیان تقسیم کرد. عربستان از ابتدا خود را حامی اهل سنت لبنان معرفی کرده بود و سعی در برقراری ارتباط با نمایندگان این گروه از مردم در پارلمان و کابینه داشت. طبق نظام سیاست لبنان نخست وزیر نیز، همواره از بین اهل تسنن برگزیده میشود و این مسئله امکان نفوذ عربستان را چندین برابر میکند.
خاندان حریری و افراد وابسته به جریان 14 مارس، ارتباط نزدیکی با عربستان داشتند و ریاض میتوانست از طریق آنها سیاست های خود در لبنان را پی بگیرد.
پس از ترور رفیق حریری، سعد حریری بعنوان جانشین وی، روابط نزدیک با عربستان را ادامه داد اما این روابط در سال 2017 به سردی گرایید.
ماجرای گروگان گیری سعد حریری توسط عربستان و پیامد های آن مدت زیادی در رسانه ها بازگو شد ولی مسئلهی اصلی این بود که ریاض دریافته بود سعد حریری توان مقابله با نفوذ حزب الله در لبنان را ندارد.
یکی از اهداف مهم عربستان، منزوی کردن حزبالله در انتخابات و بطوری کلی در صحنهی سیاسی لبنان است. حزب الله روابط نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران دارد و عربستان نقش آفرینی آن در سیاست لبنان را منفعتی برای ایران و تهدیدی علیه خود تلقی میکند.
مقامات سعودی در اظهار نظرات بیشماری رسما اعلام کرده اند که با تشکیل دولتی با مشارکت نمایندگان حزبالله مخالف هستند.
پس از آنکه عربستان، سعد حریری را مهرهی قدرتمندی نیافت، از سال 2017 رویکرد متفاوتی در موضوع لبنان پیش گرفت که به نوعی، با مداخلهی کمتر و در برخی ابعاد، منفعلانه دنبال میشود.
اکنون عربستان منافع خود را در ادامهی بحران لبنان میداند، چرا که تشکیل دولت با حضور حزبالله را بر نمیتابد و معتقد است ادامهی بحران، از قدرت حزبالله خواهد کاست.
ریاض همچنین با کارشکنی های اقتصادی خود، مواضع خصمانه علیه حزبالله و دولت کنونی را ادامه میدهد.
در سال گذشته پس از انفجار بندر بیروت، زمانی که لبنان در بدترین شرایط اقتصادی قرار داشت عربستان اعلام کرد واردات میوه و سبزیجات از لبنان به عربستان ممنوع است. دولت سعودی دلیل این اقدام را کشف مواد مخدر در محمولههای ارسالی از لبنان عنوان کرده بود، بهانهای که هیچگاه اسناد رسمی آن را منتشر نکرد.
این ضربه، آسیب بزرگی برای اقتصاد لبنان تلقی می شد. دولت سعودی همچنین اعلام کرد که آمادهی اعطای هرگونه کمک مالی به لبنان است اما این کمک را مشروط به اصلاحات اساسی در دولت میداند. چرا که تنها پس از انجام اصلاحات میتواند اطمینان حاصل کند که کمک های ارسالی به دست فاسدان نخواهد افتاد. منظور عربستان از اصلاحات، حذف حزبالله از معادلات سیاسی لبنان است و چنین پیش شرطی بیش از پیش فضای داخلی لبنان را آشفته خواهد کرد.
با وجود آنکه مداخلات عربستان در لبنان در چارچوب تقابل این کشور با محور مقاومت در منطقه قابل فهم است اما اقدامات جدید ریاض در مسئلهی لبنان به قوت سابق پیگیری نمیشود.
عربستان، هنوز خود را حامی اهل تسنن لبنان معرفی میکند، به هر حال بخشی از اهل سنت لبنان نوعی تبعیت از عربستان دارند و زمانی که عربستان علیه حزب الله موضوع گیری و اعلام جنگ می کند، هر یک از سیاستمداران اهل سنت که بخواهد با هماهنگی حزب الله دولت تشکیل بدهد، متهم خواهد شد که به اهل سنت ضربه زده است. اما کمرنگ شدن نقش تدریجی عربستان در لبنان سبب خواهد شد تا کشورهایی مانند ترکیه و قطر، خلأ ناشی از عدم حضور عربستان را پر کنند.
اعزام هیئت های سیاسی توسط اردوغان به بیروت و نیز سفر سعد حریری به دوحه و کمک های قطر به ارتش لبنان، نشان از آن دارند که بازیگران جدید، فرصت را برای تقش آفرینی در بیروت مغتنم شمرده اند.
به هر حال، به نظر میرسد بن سلمان پس از نتایج نه چندان مثبت خود در سوریه و یمن، در مسئلهی لبنان نیز دچار سردرگمی شده و در حال حاضر اقدامات خود را تنها به تبعیت از سیاست های آمریکا محدود کرده است. این مسئله به ویژه پس از انفجار بیروت و مواضع عربستان شدت یافت چرا که مقامات ریاض به جای تمرکز بر کمک های بشر دوستانه و جبران خسارات، عرصه را برای اتهام زدن به حزبالله مناسب دیدند و اظهار نظر های خود را تا صحن علنی سازمان ملل نیز گسترش دادند، در چنین شرایطی پیوند مردم سنی لبنان با عربستان سست تر از همیشه شد و اکنون فضا برای نقش آفرینی کشورهایی مانند قطر که توان مالی زیادی نیز برای کمک به رفع چالشها در لبنان دارند فراهم شده است.