خبر اولسیاسیمقالاتنگاه خاورمیانه

سوریه جدید، سرگردان بین شرق و غرب

اگر بگوییم منافع راهبردی سوریه جدید، گشودن درها به روی غرب و در رأس آن امریکا است، منافع سوریه همچنین در این است که روابط قوی با روسیه و چین را به منظور حفظ تعادل بین شرق و غرب حفظ کند. حفظ چنین تعادلی به علت ماهیت مناقشه عربی_اسرائیلی از یک سو و اقتضائات منافع سوریه از سوی دیگر، لازم است.

میدل ایست نیوز: کسی که فکر می‌کند سوریه می‌تواند به طور کامل به روسیه نیز مانند ایران پشت کند، در اشتباه است. جغرافیای سوریه که با اسرائیل هم مرز است و ملی‌گرا بودن مردم سوریه که دغدغه فلسطین را هم دارند، اجازه نمی‌دهد که سوریه نیز مانند عربستان سعودی و مصر و اردن بخشی از منظومه امریکا باشد و این چیزی است که تصمیم گیران سیاسی در امریکا درک می‌کنند.

به گزارش عربی 21، تبدیل شدن خاک سوریه به میدان کشمکش رقبای منطقه‌ای و بین‌المللی با یکدیگر در یک دهه اخیر موجب شد این کشور در هم بشکند و نقش بین‌المللی خود را از دست بدهد. اکنون با فرار «بشار اسد»، ائتلاف‌هایی که ده‌ها سال قدمت داشت از بین رفت و دیگر فقط باد از سمت شرق به سوریه نمی‌وزد بلکه باد گرم از منطقه خلیج فارس و بادی که گرمای کمتری دارد از شمال مدیترانه به سمت سوریه وزیدن گرفته است. با این حال هرچند قطع ارتباط با شرق نزدیک (یعنی ایران) هدف راهبردی سوریه جدید است ولی قطع ارتباط با شرق دور (روسیه و چین) هدف حاکمیت جدید سوریه نیست.

روابط تاریخی با روسیه

روابط سوریه و روسیه صرفا به ابعاد اقتصادی یا سیاسی- دیپلماتیک محدود نمی‌شود بلکه روابط راهبردی عمیقی است که از زمان اتحاد شوروی تاکنون وجود داشته است به استثناء دهه 1990 که مسکو سرگرم ساماندهی اوضاع داخلی خود بود. به این ترتیب، مداخله نظامی روسیه در سوریه در سال 2016 بیش از آن که ناشی از منافع اقتصادی احتمالی باشد، ناشی از منافع راهبردی عظیم روسیه در حفظ کشوری بود که هنوز هم مانند زمان جنگ سرد بخشی از منظومه روسیه به شمار می‌رفت.

اما با فرار «بشار اسد» و سقوط نظام او، سمت نگاه سوریه و به همراه آن گفتمان و رویکرد سیاسی این کشور تغییر کرد به طوری که می‌توان آن را قطع ارتباط تاریخی با دوران گذشته توصیف کرد. اما روابط سوریه جدید با روسیه، مانند روابط با ایران نیست که ریشه در مناقشات طایفه‌ای با غلاف ایدئولوژی داشته باشد بلکه روابط دمشق با مسکو منحصر به بُعد ژئوپلتیک است که هیچ پیشینه ایدئولوژیکی یا طایفه‌ای ندارد و به رغم حمایت جدی ولادیمیر پوتین از بشار اسد، قائم به شخص نیست.

با توجه به این پیشینه، می‌توان سفر هیئت روس به ریاست «میخائیل بوگدانف» معاون وزیر امور خارجه روسیه به دمشق را بازتاب منافع راهبردی محض دانست که نشان دهنده تمایل تصمیم گیرندگان در کرملین به از دست ندادن سوریه برای همیشه است. ظاهرا حاکمان جدید سوریه منافع روسیه را درک کردند و به همین علت ضرورت احترام گذاشتن روسیه به حاکمیت سوریه و تمامیت ارضی آن و جلب اعتماد مردم سوریه با برداشتن گام‌های ملموس مثل پرداخت غرامت و مشارکت در بازسازی سوریه را گوشزد کردند.

سوریه نمی‌تواند از روسیه بی‌نیاز شود

کسی که فکر می‌کند سوریه می‌تواند به طور کامل به روسیه نیز مانند ایران پشت کند، در اشتباه است. جغرافیای سوریه که با اسرائیل هم مرز است و ملی‌گرا بودن مردم سوریه که دغدغه فلسطین را هم دارند، اجازه نمی‌دهد که سوریه نیز مانند عربستان سعودی و مصر و اردن بخشی از منظومه امریکا باشد و این چیزی است که تصمیم گیران سیاسی در امریکا درک می‌کنند.

منافع سوریه در این است که روابطش با روسیه و چین را بازآفرینی کند تا بتواند از آن در ایجاد تعادل در روابط بین‌المللی و جلب حمایت اقتصادی به خصوص بازسازی کشور بهره‌برداری کند. همچنین ارتش سوریه به صورت تاریخی تاکنون از دکترین نظامی روسیه الگو گرفته و از تجهیزات نظامی روسی استفاده کرده است و افسران آن به دست روس‌ها آموزش دیده‌اند. بنابراین رویکرد ارتش سوریه به غرب، بسیار پرهزینه خواهد بود و زمان زیادی طول خواهد کشید تا نتیجه بدهد.

امریکا و اروپا

شاید بازآفرینی روابط سوریه و روسیه اکنون برای دمشق ضرورت نداشته باشد ولی بازآفرینی روابط با امریکا و اروپا، ضرورتی جدی به شمار می‌رود که ریشه آن را باید در تحریم‌های اقتصادی و نیاز حاکمان جدید سوریه به کسب مشروعیت بین‌المللی و استفاده اقتصادی و سیاسی از غرب برای ساخت سوریه جستجو کرد. اما روابط سوریه با غرب را نمی‌توان از اسرائیل جدا دانست و مشکل بلند مدت سوریه همین است. خودداری «احمد الشرع» و دولت او از بیان هرگونه سخنی درباره ورود نظامیان اسرائیلی به عمق خاک سوریه و بمباران پایگاه‌های ارتش سوریه، ریشه در واقع گرایی سیاسی او دارد که  نمی‌خواهد مشکلی با امریکا ایجاد کند و می‌داند سوریه در شرایطی نیست که بتواند در برابر جولان دادن اسرائیل در خاک خود اقدامی انجام دهد.

لازم است حاکمیت جدید سوریه، گفتمانی اطمینان بخش را در سه سطح به غرب ارائه کند:

نخست این که، سوریه عرصه خصومت با هیچ کشوری در منطقه از جمله اسرائیل نخواهد بود به استثناء ایران که خارج از صحنه سوریه باقی خواهد ماند.

دوم این که، حکمرانی خردمندانه در داخل، به همه جوامع تشکیل دهنده ملت سوریه اجازه مشارکت سیاسی و برخورداری از آزادی‌های سیاسی و اقتصادی و دستیابی به سطح معیشت قابل قبول را می‌دهد.

سوم این که، در سوریه جدید هیچ جایی برای جریان‌های اسلام گرای تندرو وجود ندارد و فقط گفتمان معتدل اسلامی ارائه می‌شود که با ارزش‌های دموکراسی و لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی همسو است و موجب رنجش اقلیت‌ها نخواهد شد.

تعادل در روابط با شرق و غرب

اگر بگوییم منافع راهبردی سوریه جدید، گشودن درها به روی غرب و در رأس آن امریکا است، منافع سوریه همچنین در این است که روابط قوی با روسیه و چین را به منظور حفظ تعادل بین شرق و غرب حفظ کند. حفظ چنین تعادلی به علت ماهیت مناقشه عربی- اسرائیلی از یک سو و اقتضائات منافع سوریه از سوی دیگر، لازم است.

در چارچوب این معادله بین شرق و غرب، دمشق اولویت و امتداد طبیعی خود را در فضای عربی می‌بیند. دمشق به کشورهای عربی نه تنها برای کسب مشروعیت بلکه برای دریافت حمایت مالی و اقتصادی و سیاسی نیاز دارد تا بتواند خود را از درون بازسازی کند. تصادفی نیست که عربستان سعودی و قطر و ترکیه بیشترین حضور را در صحنه سوریه جدید دارند.

منبع
عربی 21

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا