آزمون سخت ترامپ در مسقط؛ آیا قفل مذاکرات هستهای ایران گشوده خواهد شد؟
در تحولی قابل توجه در عرصه دیپلماسی بینالمللی، بار دیگر سلطنتنشین عمان به عنوان میزبان مذاکرات حساس میان ایران و امریکا بر سر برنامه هستهای تهران انتخاب شده و تمامی چشمها به مسقط پایتخت این کشور و مذاکرات وزیر خارجه ایران و فرستاده ویژه ترامپ به خاورمیانه دوخته شده است.

میدل ایست نیوز: اگرچه امریکایی ها پیام ترامپ برای رهبری ایران را جهت مذاکره، از طریق کشور امارات متحد عربی به تهران منتقل کردند اما ایران بر اساس آنچه آن را روابط حسنه و پشت پرده امارات و رژیم صهیونیستی توصیف کرده است، ترجیح داد بنابر اعتمادی که به سلطنت نشین عمان دارد، محل مذاکرات را مسقط انتخاب کند.
به گزارش میدل ایست نیوز، این در حالی است که انتخاب دگرباره مسقط برای مذاکرات تهران و واشنگتن یادآور نقش تاریخی سلطنت نشین عمان در تسهیل توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) در دوران باراک اوباما و حسن روحانی روسای جمهور وقت دو کشور است اما به نظر می رسد این بار، شرایط به مراتب پیچیدهتر باشد چرا که بازیگر اصلی کاخ سفید، یعنی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری است که خود توافق پیشین را فاجعه بار خواند و به صورت یکطرفه از آن خارج شد.
در این میان، چهرهای جدید در تیم مذاکرهکننده امریکایی به نام استیو ویتکاف، میلیاردر نیویورکی و دوست صمیمی ترامپ به چشم می خورد اگر چه انتصاب او به عنوان نماینده ویژه امریکا، با توجه به سوابق نامتعارف او در مذاکرات، سوالات بسیاری را برانگیخته است.
حال پرسشی که مطرح است اینکه آیا ترامپ با تکیه بر این چهره تازه و در سایه تحولات شتابان منطقه خاورمیانه ظرف یک سال و نیم گذشته از جمله شهادت سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان و اسماعیل هنیه و یحیی السنوار از فرماندهان حماس به عنوان متحدان محور مقاومت و سقوط دولت بشار اسد در سوریه و تغییر معادلات، خواهد توانست به توافق هسته ای جدیدی با ایران دست پیدا کند یا خیر.
زمینه مذاکرات و بازیگران اصلی
صرف نظر از اظهار نظرهای مقامات امریکایی و ایرانی درباره مستقیم یا غیر مستقیم بودن مذاکرات، انتخاب عمان به عنوان محل از سرگیری مذاکرات، نشان از اعتماد نسبی هر دو طرف به نقش این کشور به عنوان میانجی بیطرف دارد. ایران، به طور سنتی، عمان را در میان همسایگان خود در کشورهای شورای همکاری، به دلیل سیاست متوازن و متعادل و روابط محتاطانهاش، متحد بهتری میداند.
در مقابل، به نظر می رسد دولت ترامپ نیز مسقط را کانالی عملی برای ذوب شدن یخ مذاکرات مستقیم و رویارویی دیپلماتیک با ایرانی ها می داند اگرچه سیاست اعلامی ایران تا کنون مبتنی بر اجتناب از مذاکرات مستقیم بوده است.
چهره محوری این دور از مذاکرات به نمایندگی از طرف امریکایی، استیو ویتکاف میلیاردر ۶۷ ساله امریکایی است که به مانند دونالد ترامپ از سابقه فعالیت در بازار املاک و ارزهای دیجیتال بهره مند است اما چندان تجربه سنتی دیپلماتیکی ندارد ولی رئیس جمهور امریکا به قدرت چانه زنی او و توانمندی اش برای معامله گری و توافق ایمان دارد و او را شخصی نتیجه محور می داند.
شاید این نگاه و نگرش ترامپ چندان هم بی دلیل نباشد چرا که ویتکاف زمانی که به عنوان نماینده امریکا در عرصه مذاکرات مربوط به مبادله اسرا بین جنبش حماس و رژیم صهیونیستی انتخاب شد، بسیار قاطعانه، بی پروایانه و نتیجه محور عمل کرد و به نتانیاهو نخست وزیر این رژیم درباره پیامدهای کارشکنی در توافق هشدار داد و او را به کنار کشیدن امریکا از حمایت این رژیم تهدید کرد.
در عزم جدی ویتکاف برای دستیابی به توافق همین بس که منابع خبری اعلام کرده اند او حتی آمادگی خود را برای سفر به تهران در صورت دعوت از جانب تهران اعلام کرده که همین موضوع نشان از جدیت او در پیشبرد این ماموریت دشوار دارد.
در آن سوی میز مذاکره و طرف مقابل اما فردی به نام «سید عباس عراقچی» وزیر خارجه ایران به عنوان ریاست هیئت مذاکرهکننده این کشور حضور خواهد داشت. فردی که محمد جواد ظریف وزیر خارجه سابق ایران و معمار توافقنامه برجام به قدرت چانه زنی و دیپلماتیک او ابراز اطمینان کرده است.
عراقچی ضمن تایید مذاکرات، بر غیرمستقیم بودن آن در مراحل اولیه تاکید کرده و آن را فرصتی برای سنجش میزان جدیت طرف امریکایی دانسته و گفته است توپ هم اکنون در زمین امریکا قرار دارد. این رویکرد محتاطانه ایران، در کنار اظهارات مقامات این کشور مبنی بر آمادگی برای مذاکره بر اساس احترام متقابل و جایگاه برابر به نظر می رسد، نشان از تردید تهران نسبت به اهداف واقعی دولت ترامپ است.
چرایی بازگشت ترامپ به راهکار دیپلماتیک
یکی از پرسش های اساسی در رهگذر موضوع مذاکرات هسته ای میان ایران و امریکا این است که چه عاملی باعث شده دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا که توافق ۲۰۱۵ را پاره و آن را برای کشورش فاجعه بار توصیف کرد، اکنون به همان کانالی بازگردد که دولت اوباما از آن برای دستیابی به توافق استفاده کرد.پاسخ به این پرسش را شاید بتوان در چند عامل جستجو کرد.
نخست آنکه برنامه هستهای ایران پس از خروج امریکا از برجام شاهد پیشرفت گسترده ای بوده است به طوری که سطح غنیسازی اورانیوم در این کشور به ۶۰ درصد رسیده و همین مسئله زنگ خطر را برای واشنگتن به صدا درآورده و ضرورت یافتن یک راه حل دیپلماتیک را بیش از پیش ایجاب کرده است.
دوم اینکه، ترامپ، علیرغم تهدیدهای پیشین و با وجود تقویت حضور نظامی امریکا در منطقه، در حال حاضر تمایلی به تشدید نظامی اوضاع در خاورمیانه ندارد و به نظر می رسد در تلاش است تا با حفظ کردن سایه جنگ بر سر ایران بتواند به امتیازهای مورد نظر خود در مذاکرات دست پیدا کند.
مسئله سوم نیز آن است که در چنین شرایطی، عمان به عنوان یک گزینه عملی برای اجتناب از رویارویی مستقیم بین دو کشور می تواند میانجیگری و ایفای نقش نماید و به دلیل سابقه خود در تسهیل مذاکرات پیچیده و ایجاد فضایی امن و دور از فشارهای مستقیم منطقهای، همچنان مورد اعتماد هر دو طرف است.
چالشها و فرصتها
علیرغم بازگشت دو کشور به از سرگیری گفتوگوها از کانال سلطنت نشین عمان، اما شرایط و اوضاع کنونی، تفاوتهای اساسی با دوره باراک اوباما دارد. ایران امروز در موقعیت هستهای پیشرفتهتری قرار دارد اما در عین حال، با فشارهای فزاینده داخلی و منطقهای نیز روبرو است.
ضربات امنیتی به نیروهای همسو با ایران و فشارهای ترامپ برای به صفر رساندن فروش نفت ایران و تهدید به مجازات همسایگان ایران از جمله عراق در صورت همکاری های مالی با ایران و شرایط سخت اقتصادی در این کشور، میتوانند اهرم های فشاری برای امریکا در میز مذاکره به حساب آیند اما از سوی دیگر، ایران با تعیین شرط بازگشت به توافق اولیه بدون تغییرات و جداسازی پروندههای دیگر از مذاکرات هستهای، تلاش دارد تا ضمن کاهش تحریمها، از ارائه امتیازات اساسی به امریکایی ها در سایر زمینهها خودداری کند.
این مذاکرات در حالی قرار است روز شنبه آغاز شود که تهدیدات ترامپ مبنی بر آمادگی برای اقدام نظامی در صورت شکست مذاکرات نیز بر حساسیت این دور از گفتوگوها افزوده است ضمن آنکه کارشناسان در مورد موفقیت آن دچار اختلاف نظر و دیدگاههای متفاوتی هستند.
در همین ارتباط برخی معتقدند جناح تندرو در ایران همچنان اولویت را به پیشبرد برنامه هستهای میدهد و مذاکره با امریکا را بیفایده میداند و از اینرو به هرشکل ممکن تلاش می کند آن را به شکست کشاند. در مقابل برخی نیز همسو با طیف اصلاح طلب و اعتدال گرای ایران بر این باورند با توجه به تجربه برجام، مذاکره مستقیم کلید حل مناقشات میان دو کشور است و ابراز امیدواری می کنند مذاکرات جدید به کاهش خطر جنگ منجر شود.
نگرانیهای منطقهای
در این میان، نگرانیهای کشورهای منطقه از جمله شورای همکاری از احتمال وقوع جنگ و پیامدهای نظامی شدن احتمالی برنامه هسته ایران به قوت خود باقی است و رژیم صهیونیستی نیز تلاش دارد با بزرگنمایی خطر ایران، در راه به نتیجه رسیدن مذاکرات سنگ اندازی و مانع تراشی کند و دستاویز لازم را برای توجیه هرگونه حمله احتمالی به تاسیسات اتمی ایران فراهم کند.
شماری از کشورهای منطقه پیشتر نسبت به توافق هسته ای ۲۰۱۵ به دلیل عدم پرداختن به فعالیتهای منطقهای ایران و ماهیت موقت محدودیتهای هستهای آن انتقاداتی وارد کرده و حتی برخی از آنها نظیر عربستان سعودی خواستار مشارکت در گفتگوهای هسته ای ایران شده بودند.
این کشورها نگرانی خود را اینگونه عنوان می کنند که هرگونه توافق جدید نیز نتواند به طور جامع به نگرانیهای موجود پاسخ دهد و صرفاً با توجه به مهارت ایران در خریدن زمان و طولانی کردن مذاکرات، مهلت لازم را برای دستیابی این کشور به سلاح هسته ای فراهم کند.
بنابراین، با وجود موج خوشبینیها و بدبینیها، از سرگیری مذاکرات هسته ای در پایتخت عمان در شرایطی پیچیده و حساس با حضور استیو ویتکاف به عنوان چهره ای جدید و رویکرد ترامپ به بازگشت به دیپلماسی، نشان از تغییر معادلات و محاسبات و درک واقعیتهای جدید دارد.
در همین حال تصور امریکا مبنی بر بهره برداری از ضعف های ایران به عنوان یک اهرم فشار و از سوی دیگر اصرار و پافشاری تهران ضرورت پایبندی طرف های مقابل به توافق هسته ای امضاشده و بیاعتمادی عمیق بین دو طرف، چالشهای بزرگی را پیش روی این مذاکرات قرار داده است.
با توجه به سابقه ترامپ و رویکرد قاطع ویتکاف، این دور از مذاکرات میتواند آبستن تحولات غیرمنتظرهای باشد. موفقیت ویتکاف فرستاده امریکا در این ماموریت دشوار، نه تنها بر آینده روابط ایران و امریکا، بلکه بر ثبات و امنیت کل منطقه خاورمیانه تأثیر بسزایی خواهد داشت. حال اینکه آیا این معامله گر امریکایی بتواند گره کور پرونده هستهای ایران را بگشاید، سوالی است که پاسخ آن در روزهای آینده و در جریان مذاکرات در مسقط مشخص خواهد شد.