چرا باید امریکا «معامله قرن» را پیش از انتخابات اسرائیل علنی کند؟
امریکایی ها باید از نشست منامه درس بگیرند که مناقشه فلسطین و اسرائیل را نمی توان با پرداخت رشوه حل کرد.

- نشست منامه ازسوی تقریبا همه کارشناسان امور خاورمیانه شکست خورده تلقی شد. اما با گذشت زمان شاید بتوان گفت که این نشست فایده ای هم داشت.
- درس اولی که از نشست منامه می توان گرفت آن است که فقط با پول نمی شود مناقشه فلسطین و اسرائیل را حل کرد.
- حاضران عرب در این نشست بارها بر راه حل دو کشوری به خصوص «طرح صلح عربی» صادرشده در 2002 تأکید کردند.
- درس دوم آن است که فلسطینی ها را نمی توان به پذیرش طرحی وادار کرد که از نظرشان خلاف آرمان هایشان است.
- زمینه چینی برای برپایی این نشست به روشنی نشان داد که تلاش های رئیس جمهور مصر و پادشاه اردن و ولیعهد عربستان برای متقاعد کردن فلسطینی ها به حضور در این نشست بی نتیجه بوده است.
- این طرح باید به اندازه کافی در حق فلسطینیان عادلانه باشد تا رهبران عربی که از آن حمایت می کنند از چشم مردمانشان خائن به نظر نیایند.
- ترامپ باید طرح خود را تا پیش از انتخابات اسرائیل (17 سپتامبر) علنی کند.
- اعلان طرح ترامپ به باراک فرصت می دهد که انتخابات را به یک همه پرسی درباره این طرح به عنوان تنها راه احیای راه حل دو کشوری و جلوگیری از کابوس راه حل یک کشوری تبدیل کند.
میدل ایست نیوز: «شای فیلدمن»، کارشناس امور اسرائیل و مدیر بخش مطالعات خاورمیانه دانشگاه برندی و استاد مهمان در دانشگاه هاروارد، با انتشار مقاله ای انتخابات آینده اسرائیل را بهترین فرصت برای رئیس جمهور امریکا جهت پیشبرد راه حل دو کشوری در مناقشه فلسطین و اسرائیل دانست.
چند روز پس از برگزاری نشست منامه برای پرده برداری از ابعاد اقتصادی طرح «جارد کوشنر» برای حل مناقشه فلسطین و اسرائیل موسوم به «معامله قرن»، «دونالد ترامپ» رئیس جمهور امریکا در اختتامیه نشست گروه 20 گفت که هیچ توافق صلحی میان فلسطین و اسرائیل درکار نخواهد بود اگر مذاکرات بر سر آن در دوره ریاست او انجام نشود. او از بخت بالای موفقیت طرح پیشنهادی اش سخن گفت.
نشست منامه ازسوی تقریبا همه کارشناسان امور خاورمیانه شکست خورده تلقی شد. اما با گذشت زمان شاید بتوان گفت که این نشست فایده ای هم داشت. این فایده دو درس مهم است که توجه به آنها می تواند عاملی اساسی در بهبود اوضاع باشد و باعث شود که هنگام اعلان ابعاد سیاسی طرح، در صورت تحقق چنین چیزی، گوش شنوایی داشته باشد.
درس اولی که از نشست منامه می توان گرفت آن است که فقط با پول نمی شود مناقشه فلسطین و اسرائیل را حل کرد و اینکه این پول کم یا زیاد است هیچ اهمیتی ندارد. این را هم پیش از نشست می شد فهمید هم در زمان برگزاری آن و هم پس از آن. حتی بزرگ ترین حامی این طرح، یعنی وزیر امور خارجه بحرین هم بر این موضوع تأکید کرد.
حاضران عرب در این نشست بارها بر راه حل دو کشوری به خصوص «طرح صلح عربی» صادرشده در 2002 تأکید کردند و آن را عامل اصلی اجرایی شدن مشوق های اقتصادی دانستند. دایره نزدیکان ترامپ همچنان به رشوه دادن به فلسطینی ها برای جلب موافقتشان با طرحی که رؤیاهای ملی آنان را بر باد می دهد فکر می کنند، اما این نشست نشان داد که همه این توهمات باید کنار گذاشته شود.
درس دوم آن است که فلسطینی ها را نمی توان به پذیرش طرحی وادار کرد که از نظرشان خلاف آرمان هایشان است. زمینه چینی برای برپایی این نشست به روشنی نشان داد که تلاش های رئیس جمهور مصر و پادشاه اردن و ولیعهد عربستان برای متقاعد کردن فلسطینی ها به حضور در این نشست بی نتیجه بوده چون فلسطینی ها فقط وقتی حاضرند پای میز مذاکره بیاید که کف خواسته های آنها در طرحی سیاسی تضمین شود ــ تشکیل دولت مستقل بر مرزهای 1967، پایتختی قدس شرقی، تبادل اراضی.
به نظر می آید که این نکات تازه رؤیاپردازی ترامپ برای اثبات توانایی اش در عملی کردن چیزی که پیشینیانش از آن باز مانده بودند را محدود می کند. برای همین شاید غافلگیرکننده نباشد اگر بعد معلوم شود که نشست بحرین نقطه تحولی برای ترامپ و کوشنر شده است. شاید آنها دریافته باشند که تنها راهی که مانع از شکست شدید تلاش هایشان برای صلح می شود طراحی راه حلی سیاسی برای این مناقشه است. ضمن اینکه این طرح باید به اندازه کافی در حق فلسطینیان عادلانه باشد تا رهبران عربی که از آن حمایت می کنند از چشم مردمانشان خائن به نظر نیایند.
ترامپ باید طرح خود را تا پیش از انتخابات اسرائیل (17 سپتامبر) علنی کند. چون «ایهود باراک»، نخست وزیر اسبق اسرائیل، اعلام کرده که برای کنار زدن «بنیامین نتانیاهو» وارد کارزار انتخاباتی می شود. باراک حامی جدی راه حل دو کشوری است و به این جمع بندی رسیده که کنار رفتنش از عرصه سیاسی باعث تحمیل راه حل یک کشوری می شود و این با رؤیای تشکیل حکومت صهیونیستی دموکراتیک ناسازگار است.
تلاش باراک برای ایجاد ائتلافی یکپارچه و فعال که میانه روها و چپ ها با آن همراهی کنند بدون وجود چارچوب سیاسی واقع بینانه شکست خواهد خورد. اعلان طرح ترامپ به باراک فرصت می دهد که انتخابات را به یک همه پرسی درباره این طرح به عنوان تنها راه احیای راه حل دو کشوری و جلوگیری از کابوس راه حل یک کشوری تبدیل کند.
بی شک لازمه این کار آن است که طرح ترامپ آن قدر جانبدارانه نباشد که فلسطینی ها درجا آن را رد کنند و رهبران عرب نتوانند افکار عمومی را به آن متقاعد کنند.
اما آیا ترامپ آماده این همه پرسی در اسرائیل هست؟ پاسخ این پرسش مبتنی بر دو تصمیم رئیس جمهور امریکاست: نخست آنکه او باید اهداف خود را بر روابط دوستانه اش با نتانیاهو غلبه دهد. دوم اینکه باید طرحی پیشنهاد کند که برای فلسطینی ها خود به خود مردود نباشد، حتی اگر این طرح با آنچه هواداران درجه اول او، یعنی مسیحیان انجیلی (اونجلیکن ها) که جمعیتشان حد اکثر 25 میلیون نفر است در نظر دارند سازگار نباشد.
بعید است ترامپ آن هم در آستانه انتخابات امریکا دست به چنین خطری زند، اما مگر چه کسی باور می کرد که ترامپ اولین رئیس جمهوری باشد که قدم در خاک کره شمالی می گذارد؟